۱ پاسخ

ولی خداروشکر من بعد اینکه بچه به دنیا اومد دیگه راحت شدم
بخیه زدن هم دیگه اصلا برام مهم نبود
چون هیچ دردی قابل قیاس با درد زایمان نیست.
من با اینکه کلی درد کشیدم ولی زایمان طبیعی رو یه حس قدرت برا خودم میدونم که تونستم از پسش بربیام که هرکسی قادر نیست
درسته درد داره ولی تجربه ی خوبی برام بود

سوال های مرتبط

مامان دخترکم✨ مامان دخترکم✨ ۲ ماهگی
نگم از یک ماه اولی که حتی نمیتونستم بشینم و مراقبت از بچه م واقعا برام زجرآور شده بود...
گفتم زمان که بگذره همه چیز بهتر میشه، اما الان با گذشت دوماه و خورده ای از زایمانم، هنوز خاطرات زایمان با همه ی جزییات برام زنده ست و اصلا کمرنگ نشده... جای بخیه هام هنوز درد میکنه... هنوز خونریزی دارم و الان تصمیم گرفتم برم پیش تراپیست.
همه ی اینا رو گفتم که بگم حتی اگه میخواین طبیعی زایمان کنین، حتما قبلش همه چیزو هماهنگ کنین، از ماما همراه گرفته تا تماس پوستی و... یعنی یه چیز مکتوب داشته باشین که بعدا بتونین شکایت کنین...
حتما حتما به اپیدورال فکر کنین...
و اگر تصمیم دارین سزارین بشین، حتی اگه لازمه برین یه شهر دیگه سزاذین کنین ولی به زور تن به زایمان طبیعی ندین...
این توصیه ها براساس تجربه شخصی منه و ممکنه برای عده ای زایمان طبیعی خیلی خوب بوده و راضی بودن...
و در آخر روی صحبتم با کساییه که زایمان طبیعی کردن و مثل من هنوز حالشون خوب نشده حتی با نگاه کردن به جگرگوششون. میخوام بدونین شما تنها نیستین و احساساتتون مسخره نیست❤
در آخر امیدوارم کسایی که زایمان درپیش دارن، به بهترین شکل و در بهترین زمان براشون اتفاق بیفته...
مامان آریو مامان آریو ۳ ماهگی
مامان دخترکم✨ مامان دخترکم✨ ۲ ماهگی
مامان دخترکم✨ مامان دخترکم✨ ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی بعداز دو ماه(اگر خانم بارداری هست که تصمیم گرفته زایمان طبیعی کنه و خوندن تجربیات باعث استرسش میشه لطفا نخونه.❌
اما به نظرم برای کسایی که میخوان اطلاعات بیشتری به دست بیارن و بعد تصمیم بگیرن میتونه مفید باشه..
من اول تصمیم داشتم سزارین بشم اما به خاطر محدودیتای شدیدی که تو شهرمون برای سزارین اختیاری گذاشته بودن، و من بارها پیش پزشکای مختلف رفتم و قبول نکردن سزارین کنم، رفتم به سمت زایمان طبیعی... کلاسای مختلفی شرکت کردم و دوره های مختلفی دیدم برای اینکه اطلاعاتمو بالا ببرم و بدونم تو چه مسیری قراره قدم بردارم.
بعداز اینکه دوره دیدم و فیلمای مصاحبه ی افرادی که زایمان طبیعی داشتنو تو یوتیوب نگاه کردم، مصمم تر شدم که طبیعی زایمان کنم.
از مزایای زایمان طبیعی که خیلی روش مانور میدادن: تماس پوستی بچه با شکم مادر بلافاصله بعداز به دنیا اومدن بچه، نداشتن عمل جراحی سنگین(که یه جراحیه بالاخره)، تلاش خود بچه برای به دنیا اومدن و درنتیجه هشیارتر بودنش هنگام تولد، اینکه بچه خودش تصمیم میگیره کی به دنیا بیاد و ما جاش تصمیم نمی گیریم، زود سرپا شدن بعداز زایمان و توانایی رسیدگی به بچه و در صورت ورزش کردن مرتب قبل و بعداز زایمان تقریبا عوارض زایمان قابل پیشگیریه...
من با توجه به مزایایی که داشت، تصمیم گرفتم دور سزارینو خط بکشم و دیگه پرس و جو نکنم و برای زایمان طبیعی تلاش کنم. ورزشهای آمادگی زایمان، کلاسهای یوگا،تمرین تنفس، خرید توپ یوگا، تلاش برای آمادگی روحی...
ادامه در تاپیک بعدی...
مامان علی و حلما مامان علی و حلما ۶ ماهگی
بعد به شدت بدنم میلرزید، دونفره نگهم داشتن و آمپول اپیدورال زدن برام هنوز هیج آثری نذاشته بود اومدن معاینه کردن و بردنم اتاق زایمان، اونجاهم یه عالمه طول کشید ولی با زور آخر دختر قشنگم ساعت ده و ربع صبح 20 تیر به دنیا اومد،
انقدر اون حس نابه که نمیشه تصور کرد، فقط از خدا میخوام که قسمت همه کنه اون لحظه رو، انگار قبلش همه دردات یه خیال بوده، بعد اینکه جفت و اینا خارج شد بخیه زدن و بردنم ریکاوری، اونجا ماما اومد برام یه عالمه خرما رو هسته شو درآورد گفت بخور و شکممو فشار داد و معاینه کرد و بچه رو داد که بهش شیر بدم و متأسفانه انقدر بیحال بودم بار نتونستم کام بچمو با تربت امام حسین بگیرم، بعدا تربت رو به کامش زدم، ولی اول نتونستم🥺مامانم اومد و من بعد دیدن مادرم دوتامون گریه کردیم، پدرشوهرم اومد منو بچه رو دید و بعد باشوهرم تلفنی حرف زدیم،،
شوهرم شبش ساعت سه صبح راه افتاد شش صبح رسید بیمارستان با مامانش و ما ساعت 11 مرخص شدیم😍❤️خیلی سختی کشیدم ولی الحمدالله با خوشی تموم شد، خدا تحملشو به آدم میده، ببخشید سرتونو درد آوردم🥰😘😘
مامان هلنا مامان هلنا ۳ ماهگی
پارت اخر

و من محو بچه ای بودم که از جنس و خون من بود
گفتن زور بده جفت بدنیا بیاد گفتم زورم تموم شده نمیتونم گفتن زور بده الان وقت شوخی نیست ی چند تایی زور دادم که جفت بدنیا اومد بهم بیحسی زدن و شروع کردن به بخیه زدن داخلی هارو که اصلا نفیهمدم بیرونی هام نمیدونم کجاش بود گفت به اونجا دست بزنی صداش میره بالا که بنده کرمامم فعال شد و گفتم اخ یواش تر چخبره با اینکه اصلا چیزی حس نکردم بعد بخیه زدن گفتن جوری دوختیمت که با اولین رابطه شوهرت بگه دمشون گرم 😑😂چ چیز تنگی درست کردن (ک واقعانم آونجوری بود از قبلشم تنگ تر شده بود با اولین رابطه )تا ساعت یک چهل دقیه بخیه ها تموم شد رفتن ساعت دو بود یکی اومد شکممو فشار بده خیلی بد بود از زایمان بدتر بود با هر فشار اون من دستشو فشار میدادم که گفت نکن گفتم خب درد داره ولم کرد رفت گفتن میتونی به همراهت بگی بیاد داخل ماماهمراه که داشت میرفت به گفتم به همراهم بگه بیاد داخل همراهم اومد داخل تا ساعت چهار تو بلوک زایمان بودیم ساعت چهار فرستادنم بخش ساعت چهار نیم دخترمو اوردن من دیگه تا صبح نخوابیدم صبح ساعت هشت بود اومدن بخیه هامو چک کردن و شکممو معاینه کردن گفتن ساعت شیش مرخصی من که فضای بیمارستان سنگین بود برام گفتم نمیمونم ساعت دونیم اومدم خونه

اینم از تجربه زایمان طبیعی من سوالی داشتید بپرسید جواب میدم
و اینم بگم من در طول بارداری هر روز پیاده روی میکردم و ورزش میکردم مسافرت میرفتم که خیلیی تاثیر داشت تو زایمانم