۴ پاسخ

خب نگفت دشویی می‌کنه بچه

خب بعدش

بابونه ک خیلی تلخههههه چطور س لیوان خوردی

عههه پس بابونه بخورممم موقعی ک دردام شروع شدا

سوال های مرتبط

مامان نیایش و نیلآی مامان نیایش و نیلآی روزهای ابتدایی تولد
مامان میلاد مامان میلاد ۷ ماهگی
پارت ۱ تجربه زایمان
۱۱بود که ساعت ۱۱ از خواب پاشدم دیدم امروز حالم خیلی خراب تر از بقیه روزاست ترشحات یکم بیشتر از قبل شک کرده بودم ولی جدی نگرفتم دیگه یکم دراز کشیدن رفتم نهار درست کردم و خوردم یکم دراز کشیدم دیگه حالم بهم میخوره بالا آوردم یه حسی بهم گفت انگار میخوای زایمان کنی دیگه رفتم شربت درست کردم خوردم یکم حالم جا اومد که شوهرم زنگ‌زد گفت دارم نهار میام خونه منم نهارشو آماده گرفتم وسایل پسرمو هم مرتب کردم تختشو هم مرتب کردم تا اینکه پاشدم مایع زیاد ازم افتاد دیگه فهمیدم جدی کیسه آبم سوراخ بود🥲تند تند لباسامو آماده کردم رفتم حموم کردم خودمو تمیز کردم زنگ‌مادرشوهرم کردم گفت الان میام تا اومدن خودم آماده شدم ارایش کردم موهامو اتو کردم😂الان که فکر میکنم چه دغدغه داشتم 🤕
دیگه ساعت ۵و نیم از خونه زدیم بیرون رفتیم یه شهر دیگه تا رسیدیم ۶ و نیم شد داخل زایشگاه شدم من قرار بود سزارین بشم چهارشنبه نوبت داشتم ولی دوشنبه کیسه آبم سوراخ شد رفتم اتاق معاینه معاینه شدم گفتن ۲ سانت بازی دیگه اینجا مادرشوهر افریتم پرونده برام درست کد ول کرد رفت خدا نابودش کنه میدونست ترس از زایمان دارم 🥲