سلام خانما منم امروز صبح زایمان کردم
برای همتون هم دعا کردم
قرار بود ۱۲/۱۲ سزارین بشم که میشدم ۳۹ هفته کامل ولی دیروز بعدهزظهر کم کم درد واژن گرفتم بعد کمردرد ساعت ۱۲ شدید شد دیگه شوهرم گفت بریم زایشگاه آخه دکترمم نبودش مسافرت بود قرار بود شنبه به من نامه بده که ایطور شد ما اومدم زایشگاه معاینه کرد گفت ۴سانتی باید بستری بشی از ساعت ۱شب من درد وحشتناک کشیدم تا ساعت ۸:۳۵دقیقه صبح که زایمان کردم خیلی دردش بد بود برای من به حدی که شوهرم و خانوادم صدامو میشندین با پرسنل بحث کردن و نیروی انتظامی اومدوو تا یکم آروم شدن (البته شاید برای من سخت بود برای بعضیا راحت باشه) بچه رو که جدا کردن جفتم نیومد تا نیم ساعت بعد دکتر دستشو تا آرنج زد داخل از درد زایمان بدتر بود تا جفت و درآوردن بخیه هم زیاد خوردم .
خلاصه خداروشکر هم من هم نی نی حالمون خوبه امیدوارم که همتون به بسلامتی و دل خوش زایمان کنید😘💙

۱۴ پاسخ

چقدر زایمانت مثل منه من ۲۱ بهمن رفتم ساعت ۲ بعد ظهر بستری شدم ۲۲ بهمن ۱۱:۳۰ دقیقع صبح من زایمان کردم جفتمم جدا نشد دکترم اخر دستشو تا ارنج کرد در اومد خیلی سخت بود🥴

خداروشکر عزیزم بسلامتی زایمان کردی

خوشبحالت کی بشه منم بگم زایمان کردم😍قدم نو رسیدتون مبارک دعا کن برا منم

به سلامتی مبارک باشه عزیزم🥰❤

وای عزیزم بگردم چقد اذیت شدی انشالله بلا ب دور و خداروشکر خودت و نی نی سالمین

خداروشکر عزیزم😍انشاالله قسمت ما بیایم بنویسیم به سلامتی بچمون دنیا اومد🥺🙏🏼

طبیعی زایمان کردی؟

بسلامتی عزیزم چند کیلو هست بچه تون و این که ورزش میکردین یا نه؟؟؟

بسلامتی
مبارکه عزیزم
خداروشکر ک حالتون خوبه

مبارک باشه

قدم نورسیده مبارک عزیزم

بسلامتی

بسلامتی عزیزم مبارک باشه چند کیلو بود

ای عزیزم به سلامتی زایمان کردی خداروشکر

سوال های مرتبط

مامان محمد کیان👶 مامان محمد کیان👶 ۱ ماهگی
بارداری
زایمان طبیعی
شنبه صبح بود رفتم بهداشت به حساب خودم ۴۰هفته و۲روزبودم فشارم رو ۱۲بود چک کرد چون ازتاریخ آنتی گذشته بود که ۱۳دی بود گفت نامه میدم برو بستری شو منم که دل تو دلم نبود پسرمو زودتر ببینم رفتم خونه به شوهرم گفتم رابطه داشته باشیم که رفتم معاینه کمتر دردم بگیره خلاصه بعد رابطه طول دادم که ظهر شد ناهار خوردیم ریلکس با اتوبوس رفتیم سمت بیمارستان تا رسیدیم ساعت شد ۳عصر هوا هم سرد دیگه رفتیم تو و قبض معاینه گرفتیم و رفتیم زایشگاه که نامه رو نشون دادم معاینه کردن گفتن بسته ای گفتم برم خونه پیاده روی کنم بیام گفت نه منم که خیس عرق چون استرس زیادی برای معاینه و زایمان داشتم فشارم زد بالا رفت رو ۱۵اینام دیگه ولم نکردن و گفت برو پایین کارای بستری تو انجام بده و برگرد زایشگاه من و شوهرم رفتیم کارای بستریمو کردیم و با خیال راحت با اتوبوس رفتیم خونه که لوازمای خودم و ساک پسر خوشکلمون رو برداریم که دیگه قراربود بستری شم و زایمان کنم
مامان پناه وپندار💖🩵 مامان پناه وپندار💖🩵 ۲ ماهگی
پارت آخر زایمان طبیعی ( ختنه پسرم)
آخر شب اومدن گفتن دکتر آتشگران فردا صبح برای ختنه میاد میگن که دکتر خوبیه اگر میخاین انجام بدید ساعت هشت صبح باید پدر بیاد رضایت بده ، وزن بچه من خوب بود شرایطش رو داشت منم قبول کردم و بهترین تصمیم بود برای ختنه ، صبح همسرم اومد رضایت داد ، دکتر کمالی متخصص هم اومد برای کنترل جسمی بچه لختش کردیم همه جیشو چک کرد گفت خوبه زردی نداره خواستید بیارید مطب یکشنبه، که ساعت ده صبح آتشگران اومد پنج دقیقه ای ختنش کردن و قرار براین شد ببریم پیش همون آتشگران که بردیم پیشش و باز هم بهترین تصمیم برای انتخاب پزشک بود گفت خیلی کم زردی داره قطره بده بهش تا شنبه هفته بعد بیارم ببینمش، دگ برای ظهرم مرخص شدیم ، شب هم یلدایی پیش خانوادم بودم ، عصرش شکمم رو با گن بستم خونریزیمم کمتر شده بود، فقط دل درد پریودی داشتم که برای جمع شدن رحمه یکمم سوزش بخیه دارم موقع نشستن ، بچمم فقطشیر خودمو میدم وزنشم بردم بهداشت کم نشده بود همون ۳۶۰۰ بود، الانم زردیش خداروشکر بهتر شده، عکس نی نی هم میذارم این پایین😍 الهی که هرکی آرزو داره خدا بهش نی نی صحیح و سالم بده ، هر کی هم تو دلش نی نی داره راحت زایمان کنه
مامان 💗👶🏻panah مامان 💗👶🏻panah ۲ ماهگی
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم زایمان طبیعی من....
بعد توصیه های لازم توسط خانم دکتر و نوشتن نامه برای زایشگاه ، به من گفتن که برم خونه یک دوش آب گرم بگیرم که دردهامو منظم تر کنه ، عصاره گوشت بخورم که قوت داشته باشه برام و سبک هم باشه
دیگه تا انجام دادن این مراحل و رفتن به بیمارستان و شد ساعتهای ۱۲ شب و بعد از معاینه داخل بیمارستان توسط ماما ، با توجه به نامه ی پزشک بستری شدم
از همسرم و پدرم و مادرم خداحافظی کردم با چشمانی اشک آلود رفتم داخل زایشگاه (حال روحیم زیاد خوب نبود و بیشتر نگران حال پسرم بودم که خدایی نکرده اتفاقی برایش نیوفته)
خلاصه سرم بهم زدن و به دکترم اطلاع دادن که من بستری شدم ایشون هم گفتن با دز پایین فشار و درد رو شروع کنند

حدود ساعت یک شب بستری شدم و تا ساعت ۶ دردهام قابل تحمل بود (چون پریود های خیلی دردناکی داشتم میتونم حتی بگم اصلا به حد درد پریودیم نرسیده بود)
❌در مورد معاینه هم بگم که خدایی زیاد معاینه نکردن منو از اون ۵ ساعت اولیه ای که بستری بود دوبار معاینه شدم که زیاد اذیت کننده نبود باید خودت همکاری میکردی با ماما تا اذیت نشی
دیگه ساعت ۶ صبح شیفت ماما های زایشگاه تغییر کرد و یک خانوم اومد بالا سرم وضعیتم رو چک کرد و رفت به دکترم زنگ زد و با مشورت دکتر، یک آمپول موضعی فشار به پام زد و گفت می‌خوام معاینه ات کنم ببینم چند سانت شدی که موقع معاینه برام همه چی عادی بود که یهو گفت عه کیسه آب داری که .... و با گفتن همین یک جمله کیسه ی آبمو پاره کرد و خدایی میگم دردش خیلی بد بود🥺
(اما خب حالا که فکر میکنم میگم خدا خیرش بده اگر اینکار نمیکرد من روند زایمانم کند تر میشد و ضربان قلب جنین هم افت میکرد و میرفتم واس سز )
ادامه دارد