۱۴ پاسخ

چقدر زایمانت مثل منه من ۲۱ بهمن رفتم ساعت ۲ بعد ظهر بستری شدم ۲۲ بهمن ۱۱:۳۰ دقیقع صبح من زایمان کردم جفتمم جدا نشد دکترم اخر دستشو تا ارنج کرد در اومد خیلی سخت بود🥴

خداروشکر عزیزم بسلامتی زایمان کردی

خوشبحالت کی بشه منم بگم زایمان کردم😍قدم نو رسیدتون مبارک دعا کن برا منم

به سلامتی مبارک باشه عزیزم🥰❤

وای عزیزم بگردم چقد اذیت شدی انشالله بلا ب دور و خداروشکر خودت و نی نی سالمین

خداروشکر عزیزم😍انشاالله قسمت ما بیایم بنویسیم به سلامتی بچمون دنیا اومد🥺🙏🏼

طبیعی زایمان کردی؟

بسلامتی عزیزم چند کیلو هست بچه تون و این که ورزش میکردین یا نه؟؟؟

بسلامتی
مبارکه عزیزم
خداروشکر ک حالتون خوبه

مبارک باشه

قدم نورسیده مبارک عزیزم

بسلامتی

بسلامتی عزیزم مبارک باشه چند کیلو بود

ای عزیزم به سلامتی زایمان کردی خداروشکر

سوال های مرتبط

مامان محمد کیان👶 مامان محمد کیان👶 ۳ ماهگی
بارداری
زایمان طبیعی
شنبه صبح بود رفتم بهداشت به حساب خودم ۴۰هفته و۲روزبودم فشارم رو ۱۲بود چک کرد چون ازتاریخ آنتی گذشته بود که ۱۳دی بود گفت نامه میدم برو بستری شو منم که دل تو دلم نبود پسرمو زودتر ببینم رفتم خونه به شوهرم گفتم رابطه داشته باشیم که رفتم معاینه کمتر دردم بگیره خلاصه بعد رابطه طول دادم که ظهر شد ناهار خوردیم ریلکس با اتوبوس رفتیم سمت بیمارستان تا رسیدیم ساعت شد ۳عصر هوا هم سرد دیگه رفتیم تو و قبض معاینه گرفتیم و رفتیم زایشگاه که نامه رو نشون دادم معاینه کردن گفتن بسته ای گفتم برم خونه پیاده روی کنم بیام گفت نه منم که خیس عرق چون استرس زیادی برای معاینه و زایمان داشتم فشارم زد بالا رفت رو ۱۵اینام دیگه ولم نکردن و گفت برو پایین کارای بستری تو انجام بده و برگرد زایشگاه من و شوهرم رفتیم کارای بستریمو کردیم و با خیال راحت با اتوبوس رفتیم خونه که لوازمای خودم و ساک پسر خوشکلمون رو برداریم که دیگه قراربود بستری شم و زایمان کنم
مامان 🐣𝐛𝓐𝐑∂ί𝓪🐣 مامان 🐣𝐛𝓐𝐑∂ί𝓪🐣 روزهای ابتدایی تولد
مامان محمد پارسا مامان محمد پارسا روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من دیروز صبح اومدم برای چکاب چون قند داشتم بستریم کردن ساعت ده تا ساعت دو وضعیت مو چک کردن نرمال بود بعد از ساعت دو تا هشت شب صد دفعه معاینه داخلی کردن که دهانه رحم کاملا بسته بود بعد از اون شد یک سانت معاینه ها ادامه داشت و دردی که ثانیه به ثانیه بیشتر میشد ساعت دوازده یا یک بود که شدم سه سانت تا امروز ساعت هشت استپ روی سه سانت بود درد های شدید آمپول فشاری که فقط دردام سه برابر کرده بود وباز نشدم آنقدر ناله کردم بردنم سزارین تو بیست دقیقه همچی تموم شد راحت شدم انگار رو ابرا بودم کمرمو به پایین حس نمی‌کردم بچم رو گذاشتن رو سینم بوسیدمش دکتر گفت وزنش سه کیلو و هشتصد و پنجاه بود آوردم بخش با کمک شوهرم گذاشتنم روی تخت بی حس بودم بچمو دادن آبجیم بزاره زیر سینه (راستی بچم هم نه و پنج دقیقه به دنیا اومد) ساعت دوازده بود که کم کم پاهامو حس کردم و درد بخیه ها و از روی ابرا اومدم پایین و فهمیدم چه خبره و زندگی جدید مادرانه با پارسای گلم آغاز شد🌹💋
مامان پناه وپندار💖🩵 مامان پناه وپندار💖🩵 ۴ ماهگی
پارت آخر زایمان طبیعی ( ختنه پسرم)
آخر شب اومدن گفتن دکتر آتشگران فردا صبح برای ختنه میاد میگن که دکتر خوبیه اگر میخاین انجام بدید ساعت هشت صبح باید پدر بیاد رضایت بده ، وزن بچه من خوب بود شرایطش رو داشت منم قبول کردم و بهترین تصمیم بود برای ختنه ، صبح همسرم اومد رضایت داد ، دکتر کمالی متخصص هم اومد برای کنترل جسمی بچه لختش کردیم همه جیشو چک کرد گفت خوبه زردی نداره خواستید بیارید مطب یکشنبه، که ساعت ده صبح آتشگران اومد پنج دقیقه ای ختنش کردن و قرار براین شد ببریم پیش همون آتشگران که بردیم پیشش و باز هم بهترین تصمیم برای انتخاب پزشک بود گفت خیلی کم زردی داره قطره بده بهش تا شنبه هفته بعد بیارم ببینمش، دگ برای ظهرم مرخص شدیم ، شب هم یلدایی پیش خانوادم بودم ، عصرش شکمم رو با گن بستم خونریزیمم کمتر شده بود، فقط دل درد پریودی داشتم که برای جمع شدن رحمه یکمم سوزش بخیه دارم موقع نشستن ، بچمم فقطشیر خودمو میدم وزنشم بردم بهداشت کم نشده بود همون ۳۶۰۰ بود، الانم زردیش خداروشکر بهتر شده، عکس نی نی هم میذارم این پایین😍 الهی که هرکی آرزو داره خدا بهش نی نی صحیح و سالم بده ، هر کی هم تو دلش نی نی داره راحت زایمان کنه
مامان پناه مامان پناه ۳ ماهگی