یادتونه میگفتم خیلی کلافه و عصبی شدم و پسرمم نق نقو شده و خیلی زود از کوره در میرم میزنمش یا دعواش میکنم؟
به خودم قول دادم دیگه هیچوقت این کارو نکنم
و الان به خودم افتخار میکنم چون امشب کاری کردم که حالا که پسرکم خوابیده عذاب وجدان ندارم....
امشب تو مهمونی بودیم بشقاب خورد تو سر پسرم که البته محکم نبود اما زد زیر گریه اصلا آروم نمیشد مدام جیغ میزد،منم تازه غذا کشیده بودم،
مادربزرگاش خواستن ارومش کنن گریه اش شدید تر میشد،پدرشوهرم بغلش کرد بازم آروم نشد
گفتم بابا اگه اجازه بدید پیش من باشه داره بهونه میگیره
با اینکه سختم بود بغلش کردم بردمش تو اتاق
از محیط دورش کردم که هم بقیه اذیت نشن هم خودش جوگیر تر نشه،بجای اینکه بگم گریه نکن نق نزن سر همه رو بردی،گفتم چرا اینقدر ناراحتی؟
چیکار کنم آروم شی؟قربون صدقش رفتم بغلش کردم فقط به حرفاش و بهونه هاش گوش کردم تا برادرشوهرم اومد گفت بیا با هم گیتار بزنیم اینجوری آروم تر شد،منم برگشتم سر سفره...‌.
آره غذام سرد شد...دیر تر از همه بلند شدم....
ولی حالم خوب بود که بیشتر باعث ناراحتی پسرکم نشدم😇🤍
از خدا می‌خوام همیشه همینجوری مثل قبلا صبور باشم

۶ پاسخ

افرین بهت

حقیقت اینه ماهم ادمیم ، ظرفیتی داریم
گاهی حق داریم بدخلق و خسته باشیم
عذاب وجدان داشتن خوب نیس

صبوری خیلی خوبه منم صبور نیستم اصلا😭😭😭😭دختر تو چقدر عین منی

عزیزم🥹
ان شاءالله همیشه آرامش داشته باشی🤲

پسرت چند سالشه منم یه هفتست با خودم قرار کردم نزنمش و نزدم

👍👍👍👍

افرین😍

سوال های مرتبط

مامان نلین💕✨ مامان نلین💕✨ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۶

درباره دستش جلو تر توضیح میدم از‌ روند زایمان بگم فعلا
همین که دخترم گریه کرد
دکتر کمم و فشار داد و به زور جفت و خارج کرد
دکتر شروع کرد به بخیه زدن دیگه
موقعه به دنیا اومدن صدای قیچی و شنیدم که پرینه رو قیچی کرد ولی متوجه نشدم
یه آمپول دیگه زد که سر بودم سر قبلی اونم متوجه نشدم
یه بیست دقیقه طول کشید بخیه…
گفتن دو ساعت باید توی ریکاوری باشی و همسرم و صدا زد که بیاد پیشم…
همون لحظه ای که به بچه به دنیا اومد اینقدر راحت شده بودم و حس خوبی داشتم، احساس خیلییی قوی بودن میکردم با اینکه موقعه خروج بچه حس میکردم یه تریلی افتاده روم و نمیتونم بیرون بیام از زیرش…
با اینکه میگفتم من غلط کنم دیگه حتی پیش شوهرم بخوابم که حامله شم
بازم حاضر بودم انجامش بدم
همین که دردت تموم میشه و بعد اون همه درد یهو آروم میشی همشو فراموش میکنی،،،
کل سختیش اون نیم ساعته که بچه خارج میشه
که اگر زور خوب هم بزنی شاید زود تر تموم شه…
همسرم اومد پیشم و دوساعتی کنارم بود بعدش با پای خودم بلند شدم و رفتم دستشویی حجم زیادی خون ازم خارج شد و پرستار برام شورت و پد پوشید و بعد بردنم بخش
بجز احساس ضعف هیچ دردی نداشتم حتی جای بخیه هم درد نمیکرد
فکر میکردم الان سر شدم و بعدش درد میگیره ولی اینجوری نبود خداروشکر