۲۳ پاسخ

پشت هر مادر مرتب و آرایش،کرده ای صد در صد چند تا حامی یا لااقل یک حمایت گر وجود دارد وتماااام
اگه نباشه تا دستشویی هم نمیشه رفت و تمااام🥺🥺

من انقدرررر زرد بودم ک انگار زرد چوبه زدن به پوستم صورتم ورم کردم چشام بسته شده بوده انگار و درد شدید

منم سزارین شاید اینجا بخاطر ارایش حفظ ظاهر کرده ولی همه یجورن داغون😅 ابجیمم طبیعی بود مقایسه میکنم من بهتر بودم اوضاعشون خیلی خراب تر بود با بخیه های پایین ولی از نظر روحیه مخصوصا بچه اول ادم سردرگم من فقط میخواستم یکی بچم بگیره حتی میگفتم کاش یکی میبردش چندساعت دیگه میاورد یکم مغزم استراحت کنه😶

انگار همین الان از عروسیش بوده 🤣🤣🤣🤣

من شبیه تو بودم خواهر جان
تو بیمارستان اینقد جیغ و گریه کردم از درد
باز تو خونه بدتر چون بعد ده روز دست تنها و کسی ب دادم نرسیدم
مهم اینه گذشت

منکه فکرکنم این عکس تزیینی هست طرف مادر بچه نیست

بابا اینو نگا انگار قراره بره عروسی😐😂

ببین این رفته ارایشگاه احتمالا بچه بستری بوده خانوم رفته ارایشگاه برگشته یه پولی داده برای عگاسی وگرنه امکان نداره یه ماسک اکسیژن برای این بزارن ارایشش فرو میره انقدر مالیده

منم سزارین بودم
صبحش بلند شدم ارایش کردم به خودم رسیدم همسرم بیاد دنبالمون خیلی ذوقش دوست داشتم وقتی مارو دید

والا منم میبینم تعجب میکنم
چطور میشه اخه

من در حال مرگ بودم حوصله خودمم نداشتم
ای لعنت ب اون روزا

وای منم دقیق حال تو رو داشتم الانم بیاد اون روزام میوفتم بغض میکنم حالم خیلی بد بود! دخترمم زردیش تا ۱۹رفت سه روز بستریش کردن خیلی سخت گذشت...

چقد خوشگله

منو میدیدی وحشت میکردم رنگم از کچ دیوار سفید تر موها پریشون تو اون ده روز تا میگفتن بالا چشت ابرو گریه میکردم

عزیزم گول این چیزارو نحورن مطمعم باش این خانم موقعه زایمان اینجور نبود زایمان کرد بعد چن روز یاشایدم چن هفته به خودش رسیده اومده بیمارستان عکسو گرفته هرکی زایمان کنه چ طبیعی چ سزارین اینجور نمییتونه سزحال باشه

دراینحد که نه ولی من بعداز زایمانم که رفتم دوش گرفتم ابجیم موهامو شونه زد و واسم بافت و یه آرایش ملیح واسم انجام داد و لباس بیمارستانمو هم کمکم داداونیکه خودم آورده بودم بپوشم💖

من روز زایمان نسبتا خوب بودم اما فرداش ک مرخص شدم هیچ مسکنی هم نبود دردمو اروم کنه ابلفضلی انگار از قبر پاشده بودم رنگم شده بود زرررردددد کامل درد شدیدددد دیگ گریم گرفته بود ایی خدا این جنتلمنن😂

منم فردای زایمان خیلی مرتب و تر تمیز بودم و خودمو زود جمعو جور کردم

منم همینطور داغاااان بودم😁😁😁😁

من فردای عملم صبح خودم پاشدم موهامو بافتم ارایش کردم نشستم ولی همه منو میترسونن میگن چون زایمان اولت آسون بود دومی سخت میشه منم میترسم بعضیام میگن چون سنت کم بود بخاطر اون بوده

ومنی کە تشریف بردم سرم بزنم ۳۰هفتە گفتن نامەبیارصدای قلب بچم گوش دادن گفتن کمە بعدازکلی رفت اومد همون شب گفتن ٥۰درصداحتمال زندەموندن بچت هستش😭بردنم سزارین فشارم رفت بالاتویەساعت شدم مردە متحرک بایەبچە۹٥۰گرمی کەندیدم حتی نزاشتن النگوهام دربیارن تودستم قیچی کردن رنجیرم کشیدن پارە شد گوشوارموشکستن بعدش بچم رفت دستگاە تا٤۰روز ومنی کەتا٤۰روز سرپا بابقیە خون خون ریزی هزارکوفت زهرمار بیام آرایش لباس بپوشم خداشاهد الانم کەیک سال ونیمش نرفتم عروسی نەمهمونی غریبە حتی یەبازار درست وحسابی اون مال خوشبخت هاست خواهر نەما

والا من انقد داغون بودم که نگو انقد خسته بودم و درد داشتم دلم میخاست بخوابم به همه چیز فکر میکردم جز خودم موهامو نمیتونستم شونه بزنم چه برسه آرایش کنم

والا منم مثه تو بودم😐😂
البته من طبیعی بودم

عکس مربوط ب پیجیخ ک لباس مادر و نوزاد داره خودش گذاشته
نگید عکس مردمو چرا پخش میکنید😁😁

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۱۴ ماهگی
مامانا تروخدا بیاین امشب خونه عمه ی شوهرم ، پسرمو بغل کرد
بعد پسرم چون همیشه تمایل داره راه بره ، بلند شد از بغلش می‌خواست بره بعد عمه ی شوهرم نمی‌دونست ک راه نمیره همینجوری ولش کرد
یهو پسرم چند قدم تند تند راه رفت😭 شوکه شده بودم از خوشحالی 😭بعد محکم با صورت افتاد زمین کلی گریه کرد
بعد خودم از ذوق اومدم دوباره اینجوری ولش کردم با باسن خورد زمین اوکی بود
بعد یکم بعدش دوباره ولش کردم این دفعه دوباره با صورت خورد و خیای کریه کرد
یعنی هر دفعه تنهایی چند قدم راه می‌رفت
یه جوری بود همه فک میکردن دیگ راه افتاده ولی چون اولشه این جوری تاتی تاتی میره
اما از وقتی اومدیم خونه تا میخوام دستشو ول کنم سریع میشینه اصن دیگ نمیخواد راه بره انگار ترسیده😭😭😭😭😭😭😭
چه غلطی کنم دارم از غصه دق میکنم همش نشستنه با باسن میره جلو
دیگ حتی حاضر نیست دستشو بگیرم راه بریم با هم
خیلی پشیمونم ک بعد از عمه ی شوهرم ، خودم دوبار ولش کردم
آخه ذوق کرده بودم نمیدونستم میترسه
حالا چی کار کنم کسی تجربه داشته