از وقتی دخترم به دنیا اومد کمکی نداشتم بچه هام پشت سر هم شدن یعنی اول پسرم شد بعد یکسالش بود حامله شدم پسر بود نموندش واسم بعد اون دخترم حامله شدم یعنی دخترم رفلاکس معده داشت انقدر اذیتم کرد پسرم شلوغ حرف گوش نمی‌کرد اومدم از مای بی بی با یه مصیبتی گرفتم اصلا حال روحیم داغونه انقدر بد اعصبانی میشم اخلاقم بد شده داغونم بچه ها انقدر اذیتم میکنن کم میارم واقعا گاهی دیوانه میشم از بداخلاقی

حق داری عزیزم
من یه دونه بچه دارم ولی امروز واقعا کم آوردم
از غروب خدا خدا کردم که فقط زودتر شام بخوره و بخوابه تا من یه نفسی بکشم
همیشه اینطوری نیستا ولی چون مریض شده یکم لج میکنه

همه بچه ها تو هر دوره ای سختیای خودشون رو دارن عزیزم

حق داری عزیزم خودتوسرزنش نکن شمایک قهرمانی وفراموش نکن یه خانم شاغلی وشغلت ۲۴ساعته هست وبدون استراحت شمامادررری قشنگم

دخترت چن سالشه؟

منم دو تا دختر پشت سر هم آوردم بعد ده سال باز دوباره دوتا بچه پشت سر هم
هنوز یکم نفس میکشیدم ک دوباره گرفتار شدم

انشالله بزرگ میشن همه ی سختیها یادت میره،ولی شما که کمکی نداری چرا انقدر پشت سر هم باردار شدی؟
من خودم خیلیییی دست تنهام بخاطر همین وقتی پسر بزرگم دوازده سالش شد پسر دومم رو بدنیا آوردم و خیلییی راضیم واقعا از هر لحظه ش لذت میبرم.هر کی میگه بچه پشت هم بیار شکر میخوره چون واقعا اعصاب برا آدم نمیمونه

مامان خواهر چیزی نداری

ایشالله همه چی رو به راه میشه❤️

عزیزم
قوی باش کتاب معجزه ی شکرگزاریو بخون خیلی تو روحیه ات تاثیر میذاره شک نکن

انشالله اين روزاهم ميگذره
سختيش همه ٣-٤-ساله بعد ديگه اكي ميشي
اون موقع به خودت برس
برو باشگاه تفريحات مسافرت
حال روحيت بهتر ميشه
منم سر بچه اولم اينطور بودم