۶ پاسخ

من از مجبوری از ساعت ۲.۴۰ ظهر تا ۱۱ شب وایستاده کار کردم گریه هم کردم چون ماشین لباسشویی خریدم سه ماهه پیش همسر من نمیکنه همین لباسشویی و آبگرمکن خونه درست کنه ک دهن من صاف شد
تو حمام رفتم کلی لباس با آب سرد یخ با دست شستم
بعد بدو رفتم ظرفارو شستم
بعد جمع کردن خونه اینا بعد جارو کردن طبقه ب طبقه جارو برقی دست من میرفتم بالا جارو می‌کشیدم نیامدم کمکی بکنه نشست کلاف بازی کرد هرچیم میگفتی انگار ن انگار
تازه طلبکارم بود ک چرا سروصدا کردم ک بلند شو کمک بده
خواهر شوهرم اومده من بدو بدو با برادرم رفتم شیرینی اینا گرفتم آوردم
میوه چیدم
شیرینی چیدم
آشپزخونه کوچیک جا نبود باز بدو بدو برو جمع کن
کمرم شکست بخدا بعد برو شام آماده کن
خواهر شوهرم کمک کرد اما بنده خدا خسته شد با همون دوساعتی ک اومد کنار من کمکی کرد ولی من همچنان وایستاده بودم خیلی خسته شدم بعدم تا ۳ صبح بیدار ک اسفناج خواهر شوهرم آورده بود درست کردم همسرم دستور داد بگیره گرفت آخرم من باید درست میکردم اون خوابید 😑😑

واقعا خیلی فرق کردیم
منم خیلی زود خسته میشم انرژیم تموم میسه

والا منم اینجوری بودم فکر میکردم بخاطر بارداریه، آزمایش دادم دیدم ایی دل غافل کم کاری تیروئید گرفتم😂 از وقتی شروع کردم به خوردن قرص هم خوابم درست شده هم انرژیم. بقیه هم متوجه تفاوتم شدن

من که الان تا یکم کار میکنم زیر شکمم سنگین میشع

اصن نباید مهمونی بدی خیلی سنگینه برات اذیت میشی

آره هنوز اول راهی ...هنوز کجاشو دیدی

سوال های مرتبط