۸ پاسخ

آخ عزیزم چقددردکشیدی مث من بوده زایمانت
ولی همینکه به خوشی زایمان کردی می ارزه😍💛

مامان کیان من خیلی دوست دارم طبیعی زایمان کنم
دردش چطوریه قابل تحمله
اخه میترسم بمیرم😓💔💔🥹🥹ترس تو دلمه دردش مثل چیه

منم عین تو خیلی درد کشیدم...
و با حجم استرسی که قبل بستری شدن ماما بیمارستان بخاطر سونو اخرم که گفته بودن طول استخوان ران بچم کوتاهه بهم داد
بهم گفتش که بچت مشکل داره
شکمت کوچیکه این شکم برا ادم ۳۹ هفته نیست برا ۳۴ هفتس. و من همینطور اشک میریختم. تا زمانی که بچه دنیا اومد و سالم بود و هیچ مشکلی نداشت... ولی نمیبخشم اون ماما رو که دم زایمان استرس وحشتناکی بم وارد کرد

بسلامتی عزیزم
الان راحت میشینی؟دستشویی چی

مبارک باشه عزیزم
خداروشکر زایمان کردی و پسرت بقلش کردی
واقعا زایمان طبیعی خوبه
من سزارین هستم خیلیی سخته
شیر میدی به گل پسرت برا منم دعا کن هم زایمان سزارین خوبی داشته باشم هم سرفه دارم زودخدب بشه

عزیزم خداروشکر که بسلامتی زایمان کردی خیلی سخته، خیلی درد کشیدی انشاالله که عاقبت بخیر باشه و قدمش براتون خیروبرکت باشه.مرسی ک تجربتو برامون نوشتی

منم ۸صب فردا بستری میشم برا طبیعی رحمم یه سانته نمی‌دونم چی در انتظارمه
دعا کن برام گلم🥲

بازم برگردی عقب انتخابت طبیعیه یا سزارین؟

سوال های مرتبط

مامان امیر ارسلان💙 مامان امیر ارسلان💙 روزهای ابتدایی تولد
مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۲ ماهگی
پارت ۴
ولی بعد کلی ورزش اخرم با دست یه سانت وا میشد ولی عالی بود که بعد اون همه درد من درد نداشتم
دیگه رسیده بودم به ۹ سانت حس زور شدید داشتم سر بچه بالا بود دیگه انقدر زور زدم و سجده رفتم با انقباض که سر بچم اومد پایین دیگه ۱۰ سانت بودم ولی یه مانع بود تو واژن که با تمام قوا زور زدم بچه اومد تو کانال و دکترم اومد و بهترین بخیه ای که تو عمرم دیدم رو برام زد
دکتر موقر بهترین دکتر دنیا برای من تو کل بارداری بچمو گذاشتن تو بغلمو از شوق اشک ریختم
و اینم بگم من از ۴ سانت دیگه هیچچچچ دردی نداشتم
و الان تنها دردم بواسیرمه که خیلی بد شده چون قبل بارداری هم شدید بود و با زور زایمان خیلی بد شد
از طبیعی با اپیدورال خیلی راضی بودم
برای من بد درد که تازه فهمیدم ارثی از خاله هام هست باز نشدن دهانه رحم
عالی بود
بیمارستان پاستور بود شیفت صبح زایشگاه عالی بودن
و بیمارستان خوب بود
هزار بار بگردم طبیعی میارم الان خواهرخام غبطه میخورن به حال من بعد زایمان
و تخت بغل من ۵ نفر زایمان کردن و من هنوز بودم 😅
کسایی رو دیدم که ۸ سانت هم درد نداشتن
مامان mahlin مامان mahlin روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم
ی هر ۵ دقیقه دردام بیشتر می‌شد جوری که دقیقه‌ای دردام شد زیر سه دقیقه که من تا ساعت ۱۲:۳۰ فقط درد شدید و غیر قابل تحمل داشتم ۱۲:۳۰ ۱۰ سانت شدم و فول شدم و اینجا بود که گفتم زور بزن هرچی قدرت داری زور بزن و تا ساعت ۱۲ و ۵۰ دقیقه فقط زور زدم که سر بچه بیاد بیرون و سر بچه که اومد بیرون واسم لودوکائین زدم و برش دادم که برش دادن و فهمیدم حتی آمپول بی‌حسی هم فهمیدم و ساعت ۱۳ دخترم به دنیا اومد ولی به سختی و دردای زیادی کشیدم اصلاً اگه یه بار دیگه خواستم زایمان کنم هیچ وقت طبی رو انتخاب نمی‌کردم ولی اینجاش خوب بود که لان می‌تونم راحت بشینم ولی نه که راحت درد دارم درد بخیه دارم و به دخترم خوب شیر میدم ولی بخیه زیاد خوردم رگ‌هام پاره شده بود خونریزیم شدید بود اینم بگم که حس خوب و شیرینی بود ولی به سختی گذشت برام یه دختر پشمالو برام خدا هدیه داده واسه نعمت‌هایی که بهم داد تشکر می‌کنم دختری سالم به مهدی داده ولی باز دردم زیاده هنوزم که هنوزه الان یک و نیم روزه که من در بخیم زیاده و حدود فکر کنم ۳۰ تا بخیه خوردم ولی خیلی بیشتر از اینه شاید امیدوارم همه ونایی که زایمان می‌کنن و زمان راحتی داشته باشند بی دردسر و نه مثل من که خیلی اذیت شدم اینم بگم که همه اونایی که گفته بودن واسمون دعا کنین همتون دعا کردم همه اونا دوستم که گفتم واسم دعا کنید زمان راحت داشته باشم واسه همتون دعا کردم انشالله انشالله به لطف خدا زایمان راحتی داشته باشین همتون و اینکه اینم بگم در آخر اگر واقعاً
مامان ♥️♥️ مامان ♥️♥️ ۲ ماهگی
ربه ی زایمان ۳
و گفت دراز بکش تا معاینه کنم وقتی معاینه کرد فقط حرص و عصبانیت تو صورتش بود و نمی دونم چی ب دکتر و پرستاران بالای سرش ب اصطلاح پزشکی گفت و بهشون گفت این درد زایمان نیس و شما چطور متوجه نشدید و همشون بهونه آوردن که ۳۷هفته ی کامل نشده و ما هم معاینه ی دقیق انجام نمی‌دادیم که آسیب بهش نزنیم و دکتر با دعوا ازشون وسیله ای خواست تا کیسه ی آبم رو پاره کنه و بعد این که کیسه ی آب رو پاره کرد من تازه دردام از بین رفت و افتادم تو فاز فعال زایمان و درداهاش که شدتشون خیلییییییییییی خیلیییییییی خیلیییییییییییی از دردی که من داشتم تحمل میکردم کمتر بود خلاصه مقعدم به طرز وحشتناکی هنوزم روش فشار و زور بود که میگفتن سر بچه داره فشار میاره و با همون زور و فشار من اومدم پایین و وایسادم به ورزش کردن ساعت و چرخوندن کمر و اسکاتو رسیدم به ۷سانت که گفت ببرنم اتاق زایمان و پرستارا و دکترای دیگه گفتن فول نشده و اجازه بدید فول شه که دکتر گفت با دکتر بی هوشی هماهنگ کردم بیاد بی حسی بزنه ب این بچه این بچه (منظورش ب من بود)خیلی درد کشیده و دیگه نمیخوام درد لحظه ی زایمان و بخیه رو هم تجربه کنه که برای همین بردنم اتاق زایمان و دکتر بیهوشی اومد و از کمر بهم سوزن زد و کم کم دست و پاهام گرم شد و درد بطور کل از بین رفت و اما انقباض ها و فشار‌ روی مقعدم رو حس میکردم و رسیدم به ده سانت و دکتر گفت یکی از دکترای دیگه دست بزاره رو شکمم که اگر خودم متوجه ی انقباض هامم نشدم اون بهم بگه که زور بدم تا زایمان کنم و خلاصه ساعت ۸:۱۵ من دردهای واقعی زایمانم شروع شد و تا زایمان کنم شد۱۱:۲۰دقیقه
مامان جوجه نازم❤️ مامان جوجه نازم❤️ ۲ ماهگی
منم با تمام توانم زور میزدم و چون بلد نبودم و خسته میشدم وسط شدت درد زور رو ول میکردم که این کار رو خراب میکرد دوتا دکتر و چهارتا ماما اومده بودن بالای سرم و از اینکه اینقدر من زود پیشرفت کردم تعریف میکردن و خوشحال بودن ...
اونقدر زور زدم با هر روشی که گفت بریم اتاق زایمان و وقتی من انقباضم ول شد بهم کمک کردن بلند شدم رفتم و روی تخت مخصوص رفتم اونجا بهم بی حسی زدن و برش دادن که من هیچی نفهمیدم و اصلا سوزن بی حسی هم که زد درد نداشت و اونجا بهم می‌گفت زور بزن من دستمو به میله ها می‌گرفتم و با تمام توانم زور میزدم و یه ماما از بالا شکمم رو فشار میداد یکی هم پایین وایساده بود و یکی کنارم که یهو بچه اومد بیرون و من اینو فقط از آبی گرمی که ازم خارج شد فهمیدم و هیچ دردی موقع بیرون اومدن بچه نداشتم...
بچه من ساعت ۸:۳۰ توی یه روز بارونی دنیا اومد و من بخیه خوردم و الان درد بخیه رو دارن فقط و دل درد مثل پریودی که قابل تحمل...امیدوارم همتون این حس قشنگ رو تجربه کنید و من پشیمون نیستم از انتخاب زایمان طبیعی🥰🥰