۹ پاسخ

آخه حواست کجاست بچه رو میبرن تو خیابون جای بازی نیست ک
باز خداروشکر تجربه شد واست

عزیزم اخه خیابون جای بازیه
ببرش پارک یا خانه بازی یا زمین چمنی جایی
اخه خیابون
خودت سهل انگاری کردی
صدقه بده خدا رحم کرده ب خیر گذشته

خدا را شکر بخیر گذشته
بچه را میبری بیرون خیلی بلید حواست بهش باشه

من خیابون ابدا نمیبرم و عادت هم ندادم و نمیدم حتی از خیابون رد میشیم انقدر این ور اون ور نگاه میکنم حالا خدارو شکر به خیر گذشت اما سعی کن تو خونه سرگرم کنی براش رنگ انگشتی بخر ببره حموم و نقاشی کنه ارد بده بازی کنه هزار تا بازی دیگه

فقط خود خدا مراقب بچه هاست
منم چندروز پیش تو پیاده رو خیابون داشتم میرفتم .دست سبحان توی دستم بودش.ی لحظه ول کردم لباسمو مرتب کنم دنبال گربه دوید تو خیابون
شانس اوردم ماشین نیومد

منم یه بار خاطره تازه دو دو میزد تو خیابون دستشو ازم گرفت جلو ماشین یعنی من هرچی دو میزدم انگار بهش نمی‌رسید فقط یه گوشه لباسشو کشیدم خدا رحم کرد ماشین آنقدر سرعتش زیاد بود خودش شوک شده بود ایستاد دید چیزی نشده رفت تا ۱ سال تو خیابون بدنم میلرزید هنوز یادش میفتم سردرد میگیرم

کوچه جای بازی نیست، تو حیاط اگر حیاط ندارین تو پارکی یا خانه بازی

بگردم..درکت میکنم منم یبارجانا رفت لب پشت بوم الان کابوس چندماهمه اما خداروشکر کن صدقه بده

کاش میبردی بیمارستان یه عکس برداری کنن. خدا رحم کرد

سوال های مرتبط

مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
قبل اقدام به بارداریم با خودم فک نیکردم میگفتم وای یک بچه ناز اروم خدا بهم میده بشه سه چهارسالش بره تو اتاقش بازی کنه منم براش غذاهای خوشمزه درست کنم باهم دونفری کیف کنیم ناهار بخوریم بعد بیایم رو تخت هرروز ظهر همدیگ بغل کنیم بخوابیم عصرا کلی با هم خوش بگذرونیم با خودم ببرمش ارایشگاه موهاش دائم خشگل کنم ببافم یک سره با هم خوش بگذرونیم وای چقد بچه خوب قشنگ خلاصه این رویا بامن همراه بووووود تا الان که دقیقا رویای دختر سه چهارساله که تو رویاهام بود شکرخدا خدا براورده کرد ولی با یک سری تغییرات دخترم اصلا اروم نیس اصلا ننیره تو اتاقش بازی کنه یک سره از صبح به جونم نق میزنه یک سره جیغ داد من درحال اشپزی پریناز جیغ گریه که بیا بامن بازی کن بیا با من بازی ارایشگاه این چیزا که هیچی دسشویی باید با خواهش التماس برم تورو خدا وسط بازی بزار برم دسشویی 🤣🤣🤣🤣🤣برا خواب خودش نمیخوابه که هیچ خودمم به زور از دستش فرار کردم بدو بدو اومدم رو تخت دائم دارم میگم تورو خدا پریناز باهات کلی بازی کردم خسته شدم بزار برم یک کم استراحت کنم 🤣🤣🤣🤣همین خل ساده بودم نسبت به بچه ها زخم خورده هایی که مثل من یک رویای دیگ داشتن یک چیز دیگ شد دستا بالا