سلام ‌.. من یه قهوه ساز دارم ولی ازش استفاده نمیکنم ...دیشب با داداش کوچیکم داشتم حرف میزدم بهش گفتم به فلانی ( اون یکی داداشم که طلاق گرفته ) بگو قهوه ساز نمی‌خوای؟ من قهوه سازم رو بدم بهش.... بعد داداش کوچیکم گفت بده به من خب... ( واسه دفتر کارش میخواد) ... منم گفتم باشه اگه تو لازم داری میدم به تو ...
حالا دیشب به شوهرم میگم قهوه ساز رو می‌خوام بدم به امیرحسین .. میگه چرا به من نگفتی ؟ امروز همکارم گفت کاش یه قهوه ساز داشتیم اینجا من گفتم من دارم میارم 😐😐
حالا دو ساله اون قهوه ساز اونجا افتاده هیچکس کاریش نداره همون روزی که من به داداشم گفتم کلی خواهان پیدا کرد 🙄
الان حس عذاب وجدان دارم به شوهرم 😆😆
گفتم دیگه باید زودتر میگفتی من دیگه نمیتونم ندم

۱۴ پاسخ

هیچوقت هیچوقت خانوادتو ب شوهرت ترجیح نده همیشه اون اولویتت باشه این باعث میشه توچشم شوهرت بالابری

ای بابا😁😁

بگو ب داداشت رک.کنسله مث این که شوهرم میخواسته ببره محل کار من نمیدونستم

کلا همینه خواهر من
تا یه چیزی که نمیخوای سریع براش مشتری پیدا میشه

شوهرت بگه من نمیدونستم خانومم داده رفته

اگر جهازت هست بده شوهرت
اگر شوهرت خریده که بده ببره سرکارش

منم همین اتفاق برا خودم افتاد
ب همکارام گفتم شوهرم داده داداشش
ب شوهرت بگو بشون بگه خانمم داده داداشش راحت اصلا چیزی نیس ک همکارا بخان ناراحت بشن

من یه راه حل دارم کلا به هیچکدومشون نده.اینجا قرعه کشی کن به اسم هرکی دراومد بده به اون😂😁

به داداشت بگو من نمیدونستم شوهرم قوبشو داذه به کسی 😁

اینو بده شوهرت وواس داداشت یکی بخر تازه اون یکی داداشتم ممکنه بفهمه ک اول میخواستی بدی ب‌اون اونم ناراحت میشه پس دوتا بخر🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

هم قولش تو دادی هم شوهرت حالا چکار کنیم خخخ

به شوهرت میرسه 😂.

ای بابا سخت شد که😵‍💫

ارجحیت با شوهرته

مقالات مرتبط

رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری

سوال های مرتبط

مامان آرنیکا مامان آرنیکا ۵ سالگی
سلام مامانا خوبین مبگم من خیلی حالم بده یکم با مادرشوهرمم بحثم شد پارسال نذری داشتن من گفتم خونتون کوچیکه تراس ندارین بیاین خونه ما نذری بپزین بخدا رفته بودم دکتر گفت دیسکت داره پاره مبشه فقط استراحت باید بکنی من بازم گفتم اسکال نداره نذریه بیان فقط منو شوهرم و جاری بزرگه و برادرشوهرم بودن اون دوتا برادرشوهرم سر کشیدن غذا رسیدن مام دستمون به غذا بود الان بهش میگم امسالم بیاین خونه ما میگه نه شما پارسال به اون دوتا پسرامو زنش بی احترامی کردی اومدن خونتون یه شربت بهشون ندادی گفتم لامصب من داشتم عذا میکشیدم بعدم همه چیو چیده بودم رو میز ناهار خوری میوه شربت فلاکس چای که دبگه خودشون بردارن مهمونی نبود که نذری پزون بود بعدم گوشیو قطع کرد منم انقد گریه کردم سوهرم اومد گغت چته منم گفتم رفت با مامانش یکم بحث کرد حالا من الان عذاب وجدان گرفتم که چرا به شوهرم گفتم ولی واقعا زیادی خوب بودنم بده حالم از خودم بهم مبخوره
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان مهیار مامان مهیار ۵ سالگی
امروز تو سالن بودم پسر صاحب سالن 4سالشه خیلی اذیت میکرد هی بستنی میخواست و مامانشو میزد
یه زنه بهش گفت جلوشو بگیر دوسال دیگه اصلا نمیتونی کنترلش کنی اونم گفتم چیکار کنم هر کاری میکنم درست نمیشه گفت ببرش دکتر ،گفت دکتر هم بردم سریع برداشت قرص اعصاب داد نمیتونم که بچمو قرصی کنم ،زنه برگشته میگه به پسر نباید رو بدی حرف زد بزنی دهنش ولی دختر و دنیارو به پاشم بریزی کمه ،من تا اون لحظه داشتم گوش میدادم بعد به زنه گفتم پسر داری برگشته میگه نه خداروشکر با خودم گفتم اها مشخصه سوزشت از چیه ،چقدر موافقین با حرفای اون خانمه؟
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۵ سالگی
به همسرم گفتم برام پول بریز بعد برام ۶ میلیون پول ریخت

بعد دیشب داشتیم شام مرغ میخوردیم من جناغ مرغو دیدم یهو گفتم بیاییم شرط بزنیم گفتم شاید ببرمش دوباره یه پولی ازش بگیرم 😂بعد بگو سر چند شرط زدم باهاش
شوهرم گفت باش قبوله سر جند منم بدون فکر برداشتم گفتم ۳ میلیون
بعد شام خوردیمو تموم شد رفت تا بعد از چنددقیقه دیگه یادم رفته بود همچین کاری کردم-دستش یه لیوان بود گفت بیا اینو بذار آشپز خونه هیچی دیگه به یه ساعت نرسیده باختم 😂😂گفت حالا سه تومن رد کن بیا گفتم نه تو جر زدی هنوز پولو ندادم بنظرتون بدمش یا نه 😂😂
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان آیدا مامان آیدا ۵ سالگی
سلام مامانای باتجربه من تیروئید پرکار دارم و رفتم دکتر بهم یدفولیک داده بعدش خونه بهداشت بهم گفت براپرکاری خوب نیست حالا من نمیدونم به حرف کدوم باشم توجه اینکه به دکترم گفتم که پرکاری تیروئید دارم من الان ۸هفته حامله هستم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🍭پرنسس من 🍭 مامان 🍭پرنسس من 🍭 ۵ سالگی
تولد شوهرمه بهش گفتم پول بزن به حسابم برات یه چیزی بخرم 😂😂


من:😁

شوهرم:😐😐
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آرنیکا مامان آرنیکا ۵ سالگی
سلام مامانا شوهرم یه هفته تعطیله میگه یه جا بریم من میگم بریم وان با ماشین خودمون میکه نه خرج اونحا زیاده گفت بریم مشهد خخ گفتم نه به وان من نه به مشهد تو خیلی دوس دارم مشهد برما اما نه با ماشینمون دوسه روزه با هواپیما تو هتل زاحت بریم و بیایم بازم میگه خرجش زیاده گفتم اصلا هیچ جا نمیریم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان علی کوچولو مامان علی کوچولو ۵ سالگی
سلام دوستان.. یه زره طولانیه ولی خب مشورت بدید. ما فردا دعوت شدیم عروسی دوست شوهرم شهرستان. من همون موقع که دعوت کردن گفتم نمیام چون هم راه دوره هم اصلا اونا رو نمیشناسم و میدونم اصلا بهم خوش نمیگذره به شوهرم گفتم میخوای خودت برو. بعد امروز زنگ زدم دختر داییم گفتم فرداشب امیر خونه نیست بیاید دورهمیذبا دخترخاله ها جمع شیم.اولش گفت باشه بعدش پرسید خودت چرا نمیری گفتم حوصله ندارم یه روزه و کسی نمیشناسم برم چیکار برگست گفت چه جوری شوهرت تنها میفرستی یهرجایی که پره زن و دختره اونم آرایش کرده وفلان. من باشم هیچوقت تنها نمیفرستم هرچقد هم بهش اطمیمان داری بلاخره اینا مردهستن و ادم باید حواسش به زندگیش باشه... خلاصه حالمو گرفت از غروب یه جوریم به شوهرم اصرار کنم بگم نرو نمیره ولی اخه به چه دلیل بگم نرو خودم قانع نمیشم چه برسه به اون🫢به نظرتون شکی که به دلم افتاده منطقیه یا خونسرد باشم و بگم بره؟ خدا خفت کنه مهناز فکرم درگیر کردی😕😕
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان آرنیکا مامان آرنیکا ۵ سالگی
سلام مامانا خوبین میگم من هنوز ده دوازده روزی مونده به پریودم از دیروز یکم لک دیدم امروزم خبلی کم قهوه ای در حد دو سه تا تیکه قهوه ای چرا اینجوری شدم الانم قطعه هیچی نمیاد والا رفتم دکتر سونوام کرد نه عفونت داشتم نه کیست
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان حلما مامان حلما ۵ سالگی
مامانا تو رو خدا زود بگید به شوهرم گفتم برو پروفن بگیر برای دخترم اینو خریده من ۵ سی سی دارم الان رو شو میخونم نمیدونم واسه کودکانه ؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آقا رضا مامان آقا رضا ۵ سالگی
سلام دیشب حمله عصبی بهم دست داد آمبولانس زنگ زد شوهرم
بیایید براتون تعریف کنم
چند شب پیش داشتیم می رفتیم مهمونی یه خانمی به شوهرم زنگ زد بعد مدام می گفت فردا زنگ می زنم فردا زنگ می زنم شوهرم بهش می گفت بله بفرمایید هی می گفت فردا زنگ می زنم
بعد من به شوهرم گفتم کی بود گفت نمی دونم بهش گفتم شماره اش را بده زنگ بزنم ببینم کیه داد من هر چی زنگ می زدم وقتی می دید من زنم جواب نمی داد
منم براش نوشتم شمارت را می دم به پلیس زنگ نزن کثافت
تا دوباره فردای اون شبم با شوهرم بودیم ساعت ۸ شب زنگ زد شوهرم جواب داد روی آیفون فقط می گفت سلام خوبی بعد شوهرم گفت با کی کار داری قطع کرد
دو شب گذشت زنگ نزد تا دیشب ساعت ۱۲ زنگ زد شوهرم جواب داد و گفت اشتباه می گیرید شوهرم بهش می گفت این شماره را من خریدم مال کس دیگه ای هست
بعد خوابیدیم ساعت یک و نیم زنگ زد شوهرم گذاشت رو آیفون زنه گفت سلام شوهرم بهش گفت چرا ساعت یک و نیم شب زنگ می زنی مزاحم نشو بعد زنه هی می گفت سلام جواب سلامم را بده
بعد که قطع کرد من رفتم دستشویی داشتم فکر می کردم به شوهرم بگم فحشش بده شمارش را بلاک کن که یک دفعه تمام بدنم یخ زد و دست و پام چوب شد و افتادم چشمام دیگه جایی نمی دید
شوهرم زنگ زد به اورژانس اومد گفت فشار عصبی بعد یه مدت خوب می شی
آخه مغزم هزار راه رفت که چرا زنگ می زنه و اگه صبح زنگ بزنه شوهرم را گول برنه چی و فلان
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان احمدرضا🤍 مامان احمدرضا🤍 ۴ سالگی
اینم از بافتنی امسال من برای پسرم
هر سال شده یه پلیور میبافم
این به نظر شوهرم خیلی زشته.
منم بهش گفتم به جاش تو قشنگی.تو به قشنگی خودت ببخش . 🤣🤣🤣
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان احمدرضا🤍 مامان احمدرضا🤍 ۴ سالگی
پیرو تاپیک قبل
شوهرم بدون خبر بدون خداحافظی رفته سفر کاری
بابام صبح منو رسوند خونه
بهش گفتم شوهرم سفره چیزی نگفت رفت مامانمم زنگ نزد ک بگه حالا ک تنهایی بیا اینجا از صبح تنهام
بعد مامانم هی پیام میده کجاست ؟زنگ بهش نزدی؟نرسیده؟
منم چون اون هیچ زنگ نزد و خبر نداد زنگ نزدم و نمیخام بزنم
حالا بدون مشورت با من ب بابام گفته زنگ بزنه ببینه شوهرم کجاست کی میرسه
بعد پیام داده خبرگذاری که بابات زنگ زده گفته الان کجام با دوستمم یه ساعت دیگه میرسم
بهش میگم خب شما که کار به هیچی دیگه نداشتین اینهمه من تنهام یه تعارف نمیزنن فقط بلدن منو ضایع کنن حالا اون ازچشم من میبینه فکر میکنه من دارم از نگرانی و عاشقی دق مرگ میشم ب بابام گفتم زنگ بزنه
خدایا منو بکش راحت کن
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
دخترم خیلی مادرشوهرمو دوست داره
پری روز رفته اونجا
دیشب رفتم دنبالش گفت شام میخوره بعد شام
دیگه خبری نشد تا امروز غروب من ب همسایه مون گفتم بریم دنبال دخترم (مادرشوهرم گفته بود بیا دنبالش غروب میخوام برم بیرون)
زنگ زدم گفت گریه میکنه نیا منم لحنم یکم تند شد گفتم من نمیتونم اسنپ بگیزم پس خودتون شب بیاریذش خونه اگه نیاوردینش هم مهم نیست بمونع گفت نه کار دارم صبح بیرون گفتم من کاری ندارم اصلا کلا بمونه اونجا بچه نمیتونم اسنپ بگیرم بیام دنبالش



(یکی دوبار در ماه میره اونجا چون من هرچقدر سعی کنم نمونه تا ی ذره گریع کنه مادرشوهرم میگه بدار بمونه و این انقدر گریه میکنه تا بذارم بمونه و متاسفانه شوهرمم پشتم نیست میگه بذار بمونه


شوهرم زنگ زد میرم دنبال بچه گفتم نرو بذار بیینم مامانت وقتی بعد س روز میگه گریه میکنه بذار بمونه با چی میخواد بچه رو بیاره
گفت ماشین نداره گفتم ماهم ماشین نداریم چرا ب حرف من ارزش قائل نیستن وقتی بعد س روز میگم میام دنبالش با همسایه ک اسنپ ندم باز میگع بذار بمونه تو تربیت بچه دخالت میکنه من ی کاری میکنم با گریه چیزی ب دست نیاره اون بدتا یادش میده با گریع ب دست بیاره

خلاصه منو شوهرمم بحثمون شد ک میگفت تو مقصری منم گفتم باعث دعوای ما مامانته منکه نمیبخشمش هیچ وقت ایشالله جوابشو میبینه این دنیا

آسمون خدا ب زمین بیاد نمیذارم بچم دیگع شب اونجا بمونه گفت تو یار کشی میکنی و لجبازی این حرفا
منم گفتم اصلا مهم نیست چی میگی یا تو پشت منی یا مقابل من


ولی خیلی حرص خوردم چون حرفم فقط اینکه با گریه نمیخوام بمونه اگه قراره ی روز اونجا باشه خب باشه دیگه وقتی گریع کرد بهش بگید نمیتونه با گریع بمونع باید برگرده خونه و همیشه مقصرم
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان آرنیکا مامان آرنیکا ۵ سالگی
سلام مامانا خوبین میگم من این ماه که پریود شدم دل و کمرم خیلی درد میکرد اما خونریزی به اون صورت نداشتم همش در حد لکه بینی بود یا میرفتم دستشویی با ادرار خارج میشد لکه های قهوه ای تیره به نظرتون چرا اینجوری شذم ؟؟
مامان 💙دوتا فسقلی💙 مامان 💙دوتا فسقلی💙 ۵ سالگی
بچه ها الان حس خیلی خفنی دارم
اومدم نونواییجلو درخونمون یه سطل آشغاله همون لحظه دبده مرده از تو ناشین یه پلاستیک آشغال پرتاب کرد ولی افتاد رو زمین اینم گازشو گرفت که بره منم همون لحظه خونم به جوش اوند گفتم ببخشید آقااا اونم وایستاد گفتم کی میخواد آشغالتون رو جمع کنه گفت عهههه نیفتااااد منم گفتم نخیر دنده عقب گرفت اومد پیاده شد جمعش کرد
الان حس میکنم کمک زیاد به کارگرای شهرداری کردم😂
حس سوپرمن رو داشتم
اتفاقا شلوغ هم شده بود همون لحظه😂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر