۷ پاسخ

وای اصلا زیر بار نرو شوهر منم میخاد البته نمیگه پسر شوهر من میگه دختر من مشکلم چیز دیگس شوهر من حرف حرف خودشه خودشو قبول داره بعد هشت سال اختیار هیچی دست من نیست از خورد و خوراک لباس و گردش هرچی که فکر کنی تامینیم ولی حاضر نیست من تو تصمیماتش شریک بدونه،من دوست دارم خرجی خونه دستم باشه ولی نمیده خرجای الکی میکنه مدیریتو دست من نمیده من که میخام دخترم رفت مدرسه خودمم برم سرکار واسه اینکه اعتماد به نفس بگیرم واسه خرید یه چیز هزار بار اجازه نگیرم

بگو برام یه سرویس طلا بخر ، پول ای وی اف هم کامل بهم بده ،و منو سفر ببر و هرشب دوساعت بچه رو کامل، نگه دار. تا استراحت کنم. پول بده یه خرید درست حسابی هم برا خودم و هم برا خونه انجام بدم. بعدش باشه بهم ثابت میشه که میتونی از پس زندگی چهارنفره ،بربیای

شما بچه نمیخوای،ایشون میخواد هر دوتاتون حق دارید
باید با گفتگو به نتیجه برسید

براساس تجربه بچه دوم اشتباهه بخصوص اگه کمکی نداشته باشه من ک یه داغووووووونم از خستگی ترکیدم اعصاب داغون

بگو انقدر بزن کارتم تا با تمام امکانات برم جلو والا الکی نی که چندتیکه قرص میخای فلانقدر پولشه

پسر دار شدن که دسته تو نیست بگو هرچی بکاری همونو برمیداری زمینش از منه تخمش از توعه بمن چه که پسر شه یا نه عجیبه مردا از بچه فرارین شوهرتو بچه میخواد تواین گرونی اگه اوکی نشد ببرش مشاور بزار منطقی توجیه شه

برو پیش مشاوره اگر میاد ببرش اگر نه خودت برو مشورت بگیر

سوال های مرتبط

مامان مهرزاد🫀رادمهر مامان مهرزاد🫀رادمهر ۴ سالگی
سلام مامانا ❤️
بیاین راه حل بدین ..
مهرزاد تازگیا از بچه هایی که خوشش نیاد ، اگه بیان طرفش میگن من باهات دوست نمیشم . یا اگه دوستش ب حرفش نباشه میگه دیکه دوستت نیستم ..
چند روز پیش یه پسر بچه گف باهام دوست میشی ، مهرزادگف نه . حالا اون پسر بچه از اون بچه حساسا گریه و هم اینکه ب مامانش گف دوستم نمیشه ..مامانش میگف برو با یکی دیگه دوس بشو گوش نمیکرد
من اونشب اصلا خودمو دخالت ندادم گفتم بزارباهم کناربیان ، اخه دوست هم ندارم ب مهرزاد تحمیل کنم باهاش دوست بشو و اینا ..
حالا امروز داشتیم رد میشدیم ، باز اون پسر بچه رو دید و مهرزاد گف من باهات دوست نمیشم ، مادرشم برگشته با اخم گفته که خب دوس نشو چرا هر دفعه اینو میگی پسرمو ناراحت میکنی .. من اون موقع پیش مهرزاد نبودم اینو دوستم گف که خانومه اینحوری گفته
حالا نمیدونم چجوری برای مهرزاد توضیح بدم که دیگه این جمله رو به کسی نگه ؟
الان انقد ناراحتم حتی دیگه نمیخوام به اون خانومه سلام کنه ، چون همو میشناسیم .
قبول دارم مهرزاد هم کارش اشتباعه
مامان ريحانه مامان ريحانه ۲ ماهگی
سلام مامانا ، منو راهنمايي كنيد لطفا و بهم بهم بگيد جاي من بوديد چيكار ميكرديد .

برادرم با مامانمينا تو يه ساختمون زندگي ميكنن ، يه دختر دارن ٨ سالشه ، من دوسش دارم ، براش هميشه خوراكي و جايزه و اينا ميگيرم ،
مشكلم اينه كه خيلي حسوده و همش سر به سر دختر من ميذاره گريشو در مياره ، و از همه بدتر هر دفعه كه من خونه مامانمم مياد اونجا همش با دليل و بي دليل قهر ميكنه درو ميكوبه ميره خونشون ، منم ناراحت ميشم ميترسم حالا زنداداشم فكر كنه ما چيكار ميكنيم با بچش ، تازگيا خيليم بي محبت شده مياد اونجا به ما بي محلي ميكنه ولي مثلا وقتي كارتمو ميدم كه بره برا خودش خوراكي بخره اخلاقش خوب ميشه ، ديگه امروز انقدر منو ناراحت كرد من يه ساعت گريه كردم ، من اصلا بهش بدي نكردم ولي ميگه من هميشه تو دفتر خاطراتم از شما خاطره هاي بد مينويسم ، مامان و بابام همش بهم ميگن اهميت نده بچست توام از اين به بعد بهش بي محلي كن ، ولي من دلم نمياد به تنها برادر زادم بي محلي كنم ، ولي واقعا رفتاراش عذابم ميده