ییار یه نفر درخونمون روزد گفت خانم اسباب کشی دارین یه چیزایی ازپنجره داره میفته پایین
گفتم ند شتباه گرفتین
چنددقیقه بعددوباره زنگ زد گفت خانم اینبار لحاف تشک بچه داره میادپایین اینجاپروسیله ست
منم عصبی شدم گفتم اشتباه گرفتین
بعد رفتم اتاق محسن 😐😐😐دیدم رفته روتخته ش وسیله هاشومیندازه پایین
گفتم چیکاااررر میکنییی
گفت برافقرا میفرستم
اصلانتونستم عصبی بشم
بایه خجالتی رفتم پایین دیدم بلههه
کوچه تنگه بله...
جوراب اسباب بازی همهه چیز هست نمیدونستم چطورسریع جمع کنم کسی نبینه
به نظرم دلیلی نداره آدم به خاطر این چیزا خودشو ناراحت کنه
ای جونم😍🥰
عزیزدلمممممم❤️
ما اینروزا بیشتر با صحبت کردن دخترکم مشغولیم شادی جان
الانم خوابید
قبل خوابش کلی صحبت کرد که منو فردا ببر مهد تا با بچه ها بپر بپر کنم🥺☹️
اخه من مهد نمیبرمش
از کجا یاد گرفته نمیدونم
اینکه با این ویروس نمیتونم ببرمش ناراحتم میکنه
🥲
وای چقدخندیدم دخترم همه روهم خوندم خندیدم ازدست بچه هاانشاالله سالم باشن اذیت کنن فقططط
پسرمن خیلی شیطونی میکنه من دخترم این همه اتیش نمیسوزوندولی پسرم شلوغتر ازدخترم هست تادلت بخادشیطونی میکنه بدش هم میادبهش چیزی بگی باحرص میگه مامان اونجوری نغوووو به نگوو میگه نغووووو😐😂
دقیفا سکوت بچه همیشه یه خرابکاری عظبم در پی داره😂
من هم نسبت به این کارها بیخیالم وبیشتر خودم رو مقصر میدونم ولی دختربزرگم چهار سالش بود ودخترخواهرشوهرم هشت سال، همون روزها یه خبر ناراحت کننده شنیده بودیم وهمه ناراحت وبی حوصله بودیم، دختر خواهر شوهرم از اون بچه های به شدت شیطون وخرابکار بود، با دخترم رفتن تو اتاق ومن توجهی نکردم بعد نیم ساعت دیدم از زیر در اتاق یه چیزی شبیه دود داره بیرون میاد، در رو باز کردم دیدم اصلا کل اتاق خواب با پودر بچه یکی شده، دخترخواهرشوهرم رفته بود روی تخت خواب وقوطی پراز پودر رو هی فشار داده بود، یعنی فکر کن انگار یه کیسه آرد توی اتاق خالی کردن، تمام کمد لباسها، کتابخانه، تخت وتشک، فرش، دیوار و.... همه همه یکدست سفید بود جوری که پا گذاشتم رفتم داخل جای پام روی فرش مونده بود، خلاصه نگم تا یک هفته نتونستیم توی اون اتاق بخوابیم وتا چندماه من هرروز یه گوشه رو پاک میکردم، درکل خیلی بلاها این دختر به سرمون آورده این تنها یک صدم کاراش هست، یه بار رفته بود کیسه برنج رو خالی کرده بود توی آب 🤣🤣🤣
خدایاااا چقدر بامزه
من این جور موقع ها میوفتم رو خنده
یادمه شیفت پدر گرامی بود از رایان مراقبت کنه،رفته بودم بیرون
وقتی برگشتم دیدم پدر خواب رایان هم کرم پاش رو مارک Penaten اگر استفاده کرده باشی شادی میدونی چقدر چرب و غلیظ اونو برداشته بود کل صندلی های ناهارخوری و صورت خودشو رو شستشو داده بود
یادمه تا چند روز فقط صندلی میشستم 😵💫
شادی،ب کل زندگیم گند زده یکی دوتا نیس ک کاغذ دیواری خونه رو روش چشم چشم دو ابرو کشیده درست جایی ک مهمون نشستنی قشنگ میبینه.
داشتم ظرف میشستم فکر میکردم همسرم مواظبه اونم با وازلین تمام موها و صورتشو چرب کرده بود
وای دختر خداییش خندیدی😩😩😩
پسر بزرگم دوسالش بود ظهر خوابیده بودیم تا بیدار شده رفته توکابینت ادویه ها ترشی و ظرف برنج باهم قاطی کرده بود و میگفت غژا غژا هم میزد😂
من این بخشا دیگ ب چشمم نمیاد بهشتی بزرگتریو پشت سر میزارم و میخندم😀
تقریبا همشون برگ ریزونه
تلویزیون و ابمیوه گیری سوزوند
دیوارا رو سوراخ کرده میگه دنبال گنج میگردم 😄
والا خوب جنبه ایی داری
من بودم عصبانی و داد
پسر منم با گاز بازی میکرد،خاک گلدون بیرون میریخت،همیشه تو کابینت بود کفگیر و ملاقه پرت میکرد،دائم با لباسشویی بازی میکرد🥴دیگه لوازم آرایشم که نگم به سایه و خط چشم و رژ علاقه داشت 😅چه عکسها که ندارم😊
و اما.........چند ماه پیش داشتم سرامیکارو تمیز میکردم گفت مامان میخوام کمکت کنم منم گفتم بذار بازی کنه بهش دستمال دادم خودم رفتم آشپزخونه یه لحظه اومدم دیدم لبه های فرش کثیف شده وای وای نمیدونم 💩💩💩💩💩از کجا آورده بود مالیده بود به دستمال با اون داشت زمینو تمیز میکرد 😤ببین همچین جیغ زدم همچین جیغ زدم گوش خودم گرفت از چشمام آتیش درمیومد👹👹👹👹
آخرین خرابکاریش دیروز بود، رفتم سرویس رو بشورم به آیه گفتم بازی کن تا من بیام، دیدم خیلیییی سکوته و صدایی ازش نمیاد اومدم دیدم مدادرنگی دستش گرفته و کشیده به کل دیوار😩 تااااازه خونه رو برق انداخته بودم . با پاککن افتادم بجون دیوارا.
منم یه روز تو آشپزخونه مشغول بودم صدای خش خش از توی سالن شنیدم اومدم دیدم دو زانو جلوی گلدون نشسته داره خاکای گلدونو مشت مشت میریزه رو زمین و فرش 😵💫 اون موقع یک ساله بود
منم اولین کاری که کردم ازش فیلم گرفتم🤭
آخ ننه😍🫠🫠🫠
عزیزم😘😅😅🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ریزترینش، نقاشی کشیدن با رژقرمز رو فرش سفید🤭
چقدر خوب ،ماشالله ب روحیت عزیزم ،
😆
ای خداااا🤣🤣🤣😍😍😍😍
یکی از خرابکاری های کیانا این بود که تلویزیونو شکست☺️
امیرعباسم تا ازش غافل میشی میره سر کشو لوازم آرایشی ضدآفتاب و رژ و اینا میماله به صورتش😅😅😅😅😅😅
فک میکنم جرقه ی اصلیش زیر دست همین فسقلی بوده 😂😍
خیلی خوشحالم که یه مامان صبور میبینم ان شالله تنتون سلامت باشه و سایتون بالاسربجه هات باشن عزیزم😘
من اگه با این صحنه مواجه بشم سکته میکنم
لباس سفید تنشونو وای😬
وای خدا چه بامزه 😂🫣
واااای کیک کاکائویی شده ک
پسر من همیشه میرفت اجاق دستکاری میکرد،زیر غذارو خاموش میکرد،قبل خوابش میرفت میچرخوند،گاز باز میکرد میومد،اخرش سر شیرها رو کندم،قایم کردم
وای خداااا
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.