۴ پاسخ

وا عزیزم مامانته خب اشکال ندارد خونت بهم ریخته باشه
آدم بچه دار خونش بهم ریختس همیشه
مادرا بد بد هم که باشند بد بچشونو نمیخان
تازه اگه میومد شاید تو کار خونه کمکت میکرد

آدم با مادرش دیگه این حرفا رو نداره

مامانت هست بهم ریخته باشه. بعدم میگه شیر نداری ناراحتی نداره مامان منم میگه شیرت آب‌ هست مقوی نیست

اگه مادرت مادریه که گیر میده واسع به هم ریختگی خونه بنظرم کار خوبی کردی. حالا خودت تا چندروز دیگه میری به امیدخدا

سوال های مرتبط

مامان عشق جان مامان عشق جان ۱۷ ماهگی
بعد از ی ساعت بازم بچم بیدار نمیشد گفتم طول کشید چرا بیدار نمیشه گفتن پاهاش رو بکش ماساژش بده اما هر کار میکردم ی کم گریه میکرد باز می‌خوابید بعد دوساعت همچنان بیهوش بود ب من گفتن بهش شیر بده گفتم آخه هوشیار نیست چجوری شیرش بدم گفتن نه خوبه فقط خوابه شیرش بده خلاصه ما بچه رو ی کم شیر دادیم نمیتونست زیاد مک بزنه تا اینکه بردنش بخش ولی پرستارهای بخش هم میگفتن نباید میاوردینش چون هوشیار نیست پرستارهای بخش ریکاوری می‌گفتن خوبه فقط خوابه خلاصه تو بخش هم بهش شیر دادم بچه خواب بود

من از شدت خستگی رو پام نمیتونستم وایسم از شدت گریه هم سردرد شدید شدم لبامم از گرسنگی خشک شده بودن حتی اب هم نمیتونستم بخورم از بس ناراحت بودم گفتم ب پرستار ی لحظه حواستون ب بچه من باشه برم ب باباش بگم بیاد من میخوام برم ی قرصی چیزی بخورم گفتن نه ما مسئولیت قبول نمی‌کنیم منم ب همراه اتاق کناری گفتم بچم خوابه تا من برم پیش همسرم و بیام حواستون باشه بنده خدا هم قبول کرد تا من رفتم جلو در نرسیده ب همسرم زنگ زدن برگرد ترسیدم دویدم اومدم تا بچه کلی بالا آورده

از اون لحظه پرستار و خدمه وایسادن قضاوت کردن من چجوری مادری هستی ک بچتو تنها گذاشتی رفتی

اون یکی می‌گفت برات متاسفم اگر بچت خفه میشد میخواستی چیکار کنی

دوباره یکی دیگر می‌گفت همینجوری داری بچه بزرگ می‌کنی من فقط می‌شنیدم و اشک میرختمو بچه بغلم بوسش میکردم فقط گفتم عیب ندارد قضاوتم کنید حق دارید
ادامه تاپیک بعد