۱۰ پاسخ

معلومه بچه راست میگه دیگ

تولدایلیا آقا مبارک....حرف راست بایدازبچه شنید

امان از جاری های بد... مراقب بچه باش

پسر۶ساله فکر نکنم دروغ بگه و از روی حسودی هم نمیزنه بچه یکساله رو من بچها خواهرشوهرم ک میان همشون خوبن با پسرم بجز یکیشون ک ۲سال و نیمشه خیلی پسرمو اذیت میکنه چون فاصله سنیشون بهم دیگه نزدیکه هی پسرمو میزنه ولی خواهر شوهرم اجازه نمیده و از دست پسرش عصبی میشه و میزنتش

درسته منم نخواستم بد قضاوت کنم اصلا بش چیزی نگفتم ‌... ولی سعی میکنم کمتر برم اونجا ‌. اتفاقا پسر جاریم همین کارا رو میکرد فرصت پیدا کنه پسرمو یا میزد یا گاز میگرفت .

از سنش میگم‌ مادرش تو خونه پرش میکنه او رفتار میکنه بعضی بچه ها هم نمیدونم چرا خیلی حسود میشه چ دختر باشه چ‌پسر چون پسر خواهر شوهرم ۳ سالشه همش میزنه پسرم ۲ ماهه بود فقط فرصت پیدا میکرد گاز بگیره خفه کنه اما خدایی دوقلو هاش ۵ ساله هستن قوربون صدقه بچم میرن خیلی مواظبش هستن نمیدونم دخترن بهمین خاطر منم از اول بچه هاشو خیلی دوس داشتم بچه زیاد از حسادت اینکارا رو میکنه ب دل نگیر فقط مواظب بچه باش من تنها نمیزارم

میگفتی مادرت گا خورده

حرف راست و از بچه بشنوید😂

خوب بنظر خودت جاریت چجور آدمیه از روی شخصیتش بایدبفهمی

عزیزم اگر بچش کوچیکتر بود حالا ی چیزی چون تو اون سن مثلا دروغ میگن بچه ها ولی شیش ساله چرا باید دروغ بگه
چمیدونم والا درکل بنظرم فراموش کن خوش بین باش

سوال های مرتبط

مامان محمد مهراد مامان محمد مهراد ۱۵ ماهگی
سلام مهربونا روز سرد تون بخیر
من اومدم ی چیزی تعریف کنم براتون بچه ها بگید حق با کیه
روزی ک جاریم زایمان کرد من رفتم ینی هیشکی نیومد جز من
رفتم گل بردم شیرینی بردم
بعد کسی نبود ببرش خونه شوهرش سرویس بود من با ماشین بردم اونو با خواهرش و سوپ بردم کاچی پختم ک بماند گفته بود این چی بود پخته ریختم رفت شبش با مادرم رفتیم کیک پختم و کدو بردم براش
سه روز بعد ک گوسفند کشتن دعوت کرد رفتم کمک ک البته زنگ زد برادرشوهرم بیا کمک زود من رفتم پلاک طلا خزیدم بردم ۱ گرم بود اون موقع و گفت چرا دیر اومدی اخم کرد برنج گذاشتیم و کلی کمک
بعد زد و من باردار شدم و ب دنیا اومد پسرم دیدنی ک نیاورد هیچی
دو ماه پیش پسر خواهرش مرد من رفتم اون روز پیش شون و بچه هاش بردم خونمون تا دوروز نگهداری و پی پی بشور و لباس بشور و ... آخر نه تشکر ن هیچی بعد ۵۰ روز من تولد گرفتم برا پسرم نیومد و قهر کرده بود
حالا برادرشوهر من زنگ زده شوهرم ک اره کد ملی مهراد بده برا دخترم شیر خشک بگیرم چون دخترش ۲ سالش گذشته نمیدن بش دیگ
واقعا من مشکل دارم با مردم پرو هستن
اینم بگم من زاییدم حتی بیمارستان نیومد ، اومد خونه مادرم ی شیرینی آورد
مامان بێریوان مامان بێریوان ۱۶ ماهگی
یعنی واقعا چشم خوردنو با چشمام هر وقت بحث جاریم میشه میبینم زن پسر عموی شوهرم چند شب پیش امده بود خونم کاش گردنم میشکستو کنار اون غذا نمیدادم به دخترم برگشته بهم میگه غذای مقوی میدی خیلی واقعا حوصله داری خوب به دخترت میرسی برا همین تپله😑منم گفتم ولا با قطره چکون شیر میدم چه تپلی با کارتون غذا میدم هر شبو هر روزم اینه
حالا دیشب رفته خونه جاریم که دختر جاریم 45 روز از دخترم کوچیکتره و خیلی لاغره همش با دخترم مقایسه میکنن بعد
دیشب دخترم تا چهار صبح نخوابید فقط جیغ میزد گریه میکرد صبحش شیر دادم بالا اورد بازم یه ساعتو نیم صبر کردم اب دادم بازم بالا اورد سرلاک دادم بالا اورد نمیدونم چه غلطی کنم زنگ زدم شوهرم گفتم بازم این زنیکه رفته پیش جاریم حرف زده اخه چند باری پیش جاریم گفته دخترت ضعیفه مثل فلانی بهش نمیرسی دیگه بچم اعتصاب کرده تا چند روز
امروزم که کلا بالا میاره شوهرم گفت که برادرشوهرم گفته دیشب این زنیکه هی وراجی میکرده که بچت چرا رشد نمیکنه
اینم وضعیت من بازم دخترم چشم خورد نمیدونم چه غلطی کنم گشنشه ولی تا چیزی میدم بالا میاره😑😑😑😑
مامان پسرم کیان💙⁦🧿 مامان پسرم کیان💙⁦🧿 ۱۵ ماهگی
سلام‌. در عصبانی ترین حالت ممکنم..یه جمله از مادرشوهرم شنیدم که هرچی تا حالا دوسش داشتم و براش احترام قائل بودم، از چشمم افتاد. قضیه از این قراره که امروز ساعت سه پسرم نوبت آتلیه داشت واسه عکسای یکسالگی. ولی خواب بود پسرم من پیام دادم به عکاس گفتم پسرم خوابه نیم ساعت دیرتر میایم. اونم گفت باشه فقط دیرتر نشه. مجبور شدم تو خواب لباس پسرمو بپوشم و بیدارش کنم. پسرم خیلی گریه کرد بدخواب شد بیچاره. حالا مادرشوهرم تو این گیر و دار میاد بهم میگه دلت اومد بیدارش کنی؟؟ گفتم دلم نمیاد ولی وقتی قول دادم نوبت گرفتم چیکار کنم؟ تازه نیم ساعتم به تاخیر انداختم چون خواب بود. بعد پسرمو بغل کرد بهش گفت مادرت الکی میگه دوستت داره. اگه دوست داشت بیدارت نمی‌کرد. خییییلی با این جملش بهم ریختم. بماند که رفتیم آتلیه و پسرم اینقدر گریه کرد از بغلم جدا نمیشد آخرشم حتی یه عکس تکی نگرفت. فقط تو بغلم عکس گرفت.حتی بغل باباشم‌نمیره. در کل خییییلی داغونم امروز 🥲🥲🥲