۱۴ پاسخ

من فقط وقتی پسرم خوابه میتونم برای خودم باشم...
یا منم میخوابم یا کارهای خونه رو میکنم یا زبان میخونم...
وقتی بیداره که اصلا تایمی برا خودم ندارم

عزیزدلم خسته نباشی منم مثل توام همش در حال بدو بدو بچه داری یه روزایی از خستگی گریم در میاد

همه مادرا تقریبا همین وضعمونه اندک مادرای هستن که خانواده کمکشون یا همسرشون من که شوهرم صبح تا شب سرکاره بعضی وقتا انقدر خسته میشم دلم میخاد شب بشه بخابن یکم برا خودم باشم

واقعا همینه -قبل همه بیدار بشی - شب بعد همه بخوابی
برا خودت وقت نداشته باشی
ِاین شرایط تقریبا مشترک بین مامانا
منم واقعا گاهی اینقدر خسته میشم که دلم میخواد فقط تنهایی برم یه جای دور

فکر‌کردم‌این‌متن رو من نوشتم😩😞

من ظهرا که دخترم می‌خوابه برای خودم فیلم میبینم،رمان میخونم،

منم دقیقا همینم تا میام گوشی رو بردارم میاد روم اینقدر جفتک میندازه که مجبور میشم یا بدم بهش یا جمع کنم کلا

وای فکر کن تو این شرایط من دوباره ناخواسته باردارم همش بی حال و عصبیم اصلا وقت استراحت ندارم پسرم این ویروس جدید را گرفته الان نزدیک دوماهه سرفه هاش هیچ جوره خوب نمیشه شبا تا صبح صدبار به خاطر سرفه بیدار میشه یا از زور سرفه بالا میاره دلم میخاد بمیرم حس پیرزن صدساله دارم حس میکنم جوونیم و زندگیم حروم شد

من خداروشکر از وقتی که از شیر و پوشک گرفتم خیلی وقت برای خودم میزارم اذبیتاش خیلی کم شده ولی بمیرم بچم امروز اسهال استفراغ شده

لنگ رو لنگ مینداختیم برا دختر خونه بودن بودن ن الان مث چی داریم کار میکنیم و با این همه اذیت و زار و بهونه بچه مخم منفجره

من اگر غروب همسرم پسرمو نبره بيرون ديوونه ميشم
يه چن ساعتي نبايد ببينمشون

فکر کنم همه همچین شرایطی دارند
دلم میخواد سرکار برم ولی نمیشه
از یه طرف میگم بچه دوم بیارم خودمو راحت کنم ولی وقتی فکر میکنم به شددددت پشیمون میشم🤦😂😂😂😂

چقد منی توهم بعضی وقتا با خودم میگم فقط من اینجوریم

دقیقا منم امروز گریه کردم سر این موضوع
از بچه داری و خونه خستم
خیلی
کم آوردم دیگه ولی چه میشه کرد ما خودمون انتخاب کردیم

سوال های مرتبط

مامان آواز مامان آواز ۲ سالگی
تاپیک سوم: راه‌حل
کودک در 2 سالگی از لحاظ روحی نیاز داره روزی نیم ساعت با مادر بازی کنه، ولی نیم ساعت باکیفیت. یعنی تمام مدت فقط با کودک بازی کنی و حتی یه لباس تا نکنی (چون لباس تا کردن جزء کارهای خودت محسوب میشه نه بازی با کودک!). میتونی به شیوه میررینگ بازی کنی. یعنی از جملاتی که بچه میگه، یک جمله رو انتخاب و اونو تکرار کنی. مثلا بچه میگه: بیا با لگو قرمز خونه بسازیم. شما بگی: آخجون! میخوایم با لگو قرمز خونه بسازیم. اینجوری بچه میفهمه که همه حواس شما پیش اونه.
در رابطه با من، چون طلاق گرفتم و آواز نمیتونه هر روز پدرش رو ببینه، روانشناس گفت روزی یک ساعت بازی باکیفیت براش کافیه. حالا من چکار کردم؟
به ازای هر 1.5 یا 2 ساعتی که با آواز بازی میکردم، یه ربع میرفتم سراغ یه کار دیگه. مثلا از 5 بازی شروع میشد، من از ساعت 6:15 بهش میگفتم که دو تا دیگه بازی کنیم، بعد من میخوام ظرفها رو بشورم. این جمله رو چند بار تکرار میکردم، و ساعت 6:30 میرفتم سراغ ظرفها. بعد شستن ظرفها، دوباره برمیگشتم سراغ بازی با آواز.
آواز چکار می‌کرد ؟ جیغ میزد و گریه می‌کرد که بیا بازی کنیم. دفعه اول حدود 20 دقیقه گریه کرد.
حدود یک هفته ده روزی اوضاع همین بود. به مرور میزان کارها روبیشتر کردم. یعنی اگر روز اول یه ربع پیشش نبودم، به مرور این زمان شد نیم ساعت و به یک ساعت رسید.
اون یک هفته اول دهنم سرویس شد! به معنای واقعی کلمه نسبت به صدای آواز حساس شده بودم. انقدر گریه شنیده بودم که دوست داشتم سکته کنم، چند روز برم بیمارستان فقط برای اینکه دیگه صدای گریه نشنوم!!!

ادامه در کامنت
مامان آواز مامان آواز ۲ سالگی
مامان آواز مامان آواز ۲ سالگی
تاپیک دوم: صحبت‌های روانشناس
روانشناس گفت: از دو سالگی به بعد بحث فرزندپروری خیلی جدی‌تر میشه. اینکه من مدام در حال بازی با آواز باشم، اصلا درست نیست؛ چون دارم اونو یه بچه وابسته بار میارم. بچه‌ای که بدون حضور مادر حتی نمی‌تونه بازی کنه، در حالی که یک کودک دو ساله "باید" بازی کردن به تنهایی رو بلد باشه. بهم گفت اگر از الان این وابستگی رو کنترل نکنم، آواز همینجور عادت میکنه و روز به روز وابسته‌تر میشه. که خب این مساله در دوران تحصیل واقعا دردسرساز میشه و اصلا به نفع بچه نیست.
در کنار موضوع وابستگی و عدم استقلال بچه، که خب مسائل بسیار مهمی هستند، این نکته هم هست که تا کی میخوام فقط یک مادر باشم و مدام در حال رفع نیازهای بچه؟ من به عنوان یک انسان حق زندگی دارم، و باید یه تایمی رو برای خودم داشته باشم.
حرف‌های روانشناس برای من یک تلنگر بود. چون هیچوقت فکر نمی‌کردم وقت‌گذرونی و بازی بیش از حد با آواز، ایرادی داشته باشه. به نظر من ایرادش فقط این بود که وقتی برای خودم نداشتم و خب قبول کرده بودم که باید با این مساله کنار بیام. ولی هیچوقت فکر نمی‌کردم این کار به ضرر بچه‌ام باشه. تازه کلی به خودم افتخار می‌کردم که مادر خوبی هستم و همه وقتم رو دارم میذارم برای بازی با بچه‌ام !!!

خب حالا چکار کنیم؟ تاپیک بعد میگم.