خانما خیلی دلم گرفته من بارداری خیلی سخت و بدی داشتم کلا تو خونه و استراحت مطلق لودن رابطه کلا ممنوع بود ولی از نظر عاطفی همیشه حواسش بهم بود فیلم نگاه میکردیم همش باهم بودیم به غیر از وقتایی ک میرفت سرکار ولی از وقتی پسرم بدینا اومده کلا دور شدیم ازهم تا می خوایم کاری کنیم پیش هم باشیم بیدار میشه یا اصلا بیداره خودش حتی غذا هم به زور باهم میخوریم

ماهم همینیم وقت ندارم ی موهامو شونه کنم یا آرایش کنم.موندم قدیمیاچجوری‌چندتا پشت هم میاوردن بزرگ میکردن. 😵

بیشترمون همینیم
من که همه ش غر میزنه که بعد از تولد بچه عوض شدی، به خدا اصلا وقت برای خودم ندارم ، در طول روز که همه ش شیردادن و عوض کردن و راه بردن و بغل کردن و دارو دادن و غذا و کار خونه و و و و و،،، نایی برامون نمی‌مونه ، شبام که یه جور دیگه، از ۱۲ شب که بچه رو به زور خوابوندمش چند بار تا حالا بیدار شده، انقد که دیگه خودمو بد خواب کرده،
اصلا حس میکنم خود مردا هم عوض میشن با اومدن بچه
اما طبیعیه، یه کم بزرگتر که بشن و کمتر درگیرشون باشیم اوضاع درست میشه

عهههه من فکر میکردم فقط ما اینجوری شدیم😐پس تنها نیستیم من همش به شوهرم میگفتم من زایدم تو افسردگی بعد زایمان گرفتی دیگه توجه نمیکنی یعنی دختر من هنوز که هنوزه انرژی جفتمونو میگیره نمیشه نفس کشید چه برسه به کار دیگه ایی فکر کرد من اصلا قدیمیارو نمیتونم درک کنم چه جوری فوری بعدی رو اقدام میکردن با اون همه بچه

چونکه شوهراتونو تو بچه داری مشارکت نمیدین

همه همینجوریم
ولی بعضی وقتا ک دخترم بیداره وارومه
و همه کاراشو کردم
خودمو شوهرم میپریم تو اتاق 😂😂
فیلم هم میتونیم ببینیم
ولی من نصفه نیمه
هی میرم و میام
ساده‌ترم کاری داره بعدش شوهرم میشینه تعریف میکنه ک فلان شد اینجور شد
من گوش میدم

ماهم همینطوریم من از زمان بارداریم دور شدیم جای خوابمون ولی الان غذا تنها میخوره تنها می‌خوابه ی ذره برم پیش همسرم دخترم صداش درمیاد خلاصه ک خیلی دور شدیم و داریم دوتامون هم نابود میشیم

اره دقیقا همه همینه ولی با رابطه نداشتن اصلا این کارو نکنید رابطه تون اسیب میبینه حتما وقت برای نزدیکی بزارید دنیای الان خرابه مردام که زود لغزش میکنن

باز خوبه باهم دعوا نمیکنین منوشوهرم خیلی باهم خوبیم الان مثل مرغ وخروس میوفتیم به جون همش بحث داریم‌روانی میشیم

من که از رابطه فراریم به خاطر ترس از حاملگی
با اینحال پنج شنبه گفت فردا جمعه اس بیا .....
دخترم برعکس اصلا نخابید
تا ساعت شد ۳ همسرم خودش رفت خوابید دید بچه نمیخابه
شرایط هممون مثل همه بچه واقعا فرصت باهم بودن آزمون گرفته

ماهم همینطوریم عزیزم

دیشب میخاست فیلم ببینه
گفت بزارم باهم ببینیم
ولی من از اول تا آخر درگیر دخترم بودم
گفتم خواهش میکنم خودت ببین
ولی درک میکنه شرایط عوض شده و دیگه وقت زیادی برای هم نداریم

عزیزم با برنامه ریزی اینا درست میشه همه همینیم بخدا پسرم اونقدرمنو خسته میکنه که وقت برای همسرم نمیمونه

ماهم همینطور
بعد از کارش کلا باهم بودیم تا وقت خواب
ولی الان حتی غذاهم جدا میخوریم من تا دخترم خواب میخورم برای همسرم میزارم اومد خونه میخوره
حتی یه فیلم هم دیگه وقت نمیشه ببینیم