۱۱ پاسخ

خدامرگم چرا از پیش خودتون کار انجام میدین همون اول ببرش بچه رو دکتر آخه بچه با آدم بزرگ کلی فرق میکنه گناه داره

طفلکی ببرش حتمادکتر

حتما ببر دکتر خطر ناکه خود درمانی

سالک دردنداره یکم خارش داره ببرش دکتر

احتمال خیلی قوی نیش سالک بزن تو گوگل ببین رد نیش سالک چه شکلیه ببر دکتر حتما که نیشش خطرناکه

ببرش دکتر عزیزم

هرچی هست عفونت کرده زود ببر بیمارستان کودکان خدایی نکرده نزنه به خونش

این سالک هست

ببرش دکتر حتما

نیش نیست؟چیزی نیش نزده بهشو ؟

هم فشارش دادم اینجوری ریخت بیرون

تصویر

سوال های مرتبط

مامان رقیه جون💗 مامان رقیه جون💗 هفته سی‌ونهم بارداری
سلام
من اومدم از تجربه یک فشار گرفتن تو بیمارستان که انتخابم بود بگم براتون... تقریبا ساعت ۱۱ شب بود که سردرد شدید اومده بود سراغم بی حالی سرگیجه و تاری دید داشتم و از سردرد زیاد حالت تهوع هم داشتم گفتم حتما فشارم بالاست و سریع رفتیم بیمارستان فشارمو که گرفتن گفتن نرمال رو 10.6 و یک دست دیگه هم 11 هست ماما گفت دستت داغه سرما که نخوردی گفتم از خونه که بیرون نرفتم چند وقته ولی خب همسرم سرماخورده احتمالا از اون شاید منو گرفته باشه که گفت باید به دکترت گزارش بدم دکتر هم گفت بره بيمارستان قائم و اونجا ساعت 12تا1 شب دکتر و متخصص داخلی و زنان دارن اونجا بهت یک واکسن آنفولانزا بدن بزن تا بدنت ایمن بشه و از این حرفا من رفتم فشار گرفتن نرمال بود. ان اس تی گرفتن خوب بود. تبمو گرفتن نرمال بود. ولی پرستار نادان اومد معاینه کنه منم که یکم بی تجربه و کم زبون هیچی نگفتم بهش معاینه کرد و گفت پاشو nstکه تموم شد من پاشدم دیدم انگار یکی روم یک پارچ آب ریخته شلوارم خیس گفتم خدایا این کیسه آبمو پاره کرد مردم و زنده شدم درجا گفتم خیس شدم خیس شدم کیسه آبم ترکید که همه ریختن سرم گفتن حتما به خودت دسشویی کردی یا رفتی خودتو شستی رو خودت آب گرفتی😐😐😐
گفتم نه من الان 2 ساعته اینجام کی رفتم دسشویی....
مامان نازنین ودوقلوها مامان نازنین ودوقلوها ۱ ماهگی
پارت هفتم
من ترسیده بودم میگفتم حالا زایمان عجب غولیه
رفتم دیدم یه صندلی بزرگی هست
بلاتشبیه مثل منبر بود پله میخورد میرفت بالا
نشستم رو صندلی پاهامو باز کردم دکتر گفت موقع درد زور بزن که انجام دادم یه پرستاری گفت آفرین عالیه داره میاد میبینمش
که دکتر یه امپول کوچولویی بهم زد درد هیچ نداشت و یه قیچی برداشت
اون پرستاره گفت خانم دکتر یه فرصت دیگه بهش بده که دکتره تق زد و قیچی کرد پرینه رو بازم مطلقا دردی نداشت
یهو دیدم بچم جهشی پرید بغل خانم دکتر
همین؟ زایمان همین بود؟ ده دقیقه نشد
تازه فهمیدم همه درد من بخاطر بسته بودن رحمم بود وگرنه با رحم باز بسا کمتر اذیت میشدم
بچه رو انداختن رو سینه م حس خیسی و داغی داشت یه پارچه انداختن روش
خواستم ببینم بچم چشکلیه از ترس دکتره
یه کم پارچه رو دادم کنار رون دخترمو دیدم پرررر مو بود. خورد تو ذوقم
بچه گریه کرد زود بردنش
دکتر شروع کرد بخیه زدن یه ذره دردشو حس کردم. استرس گرفته بودن باز با خودم بلند بلند گفتم تموم میشه راحت میشی که دکتر خندید گفت تموم شد کجای کاری؟
جفت رو کشید بیرون باز حسش نکردم
گفتن پاشو بشین رو ویلچر
منو بردن اتاقی که بالاش نوشته بودن استراحت
دیدم یه بچه ناز کنار تخته از لباسای تنش فهمیدم بچه خودمه
گفتم بچه خودمه گفتن اره
باورم نمیشد اینقدر ناز باشه
اخه ربع ساعت نشده بود زاییده بودم
تمیز و مرتب بود و بهم زل زده بود
گفتمش مامانی ببخشید من برم خودمو بشورم لباس عوض کنم بعد بغلت میکنم.
راحت خودمو شستم یه دوش نصفه گرفتم و لباس پوشیدم بچه شیر دادم یه رژ زدم که شوهرم منو ببینه وحشت نکنه.