سلام
من اومدم از تجربه یک فشار گرفتن تو بیمارستان که انتخابم بود بگم براتون... تقریبا ساعت ۱۱ شب بود که سردرد شدید اومده بود سراغم بی حالی سرگیجه و تاری دید داشتم و از سردرد زیاد حالت تهوع هم داشتم گفتم حتما فشارم بالاست و سریع رفتیم بیمارستان فشارمو که گرفتن گفتن نرمال رو 10.6 و یک دست دیگه هم 11 هست ماما گفت دستت داغه سرما که نخوردی گفتم از خونه که بیرون نرفتم چند وقته ولی خب همسرم سرماخورده احتمالا از اون شاید منو گرفته باشه که گفت باید به دکترت گزارش بدم دکتر هم گفت بره بيمارستان قائم و اونجا ساعت 12تا1 شب دکتر و متخصص داخلی و زنان دارن اونجا بهت یک واکسن آنفولانزا بدن بزن تا بدنت ایمن بشه و از این حرفا من رفتم فشار گرفتن نرمال بود. ان اس تی گرفتن خوب بود. تبمو گرفتن نرمال بود. ولی پرستار نادان اومد معاینه کنه منم که یکم بی تجربه و کم زبون هیچی نگفتم بهش معاینه کرد و گفت پاشو nstکه تموم شد من پاشدم دیدم انگار یکی روم یک پارچ آب ریخته شلوارم خیس گفتم خدایا این کیسه آبمو پاره کرد مردم و زنده شدم درجا گفتم خیس شدم خیس شدم کیسه آبم ترکید که همه ریختن سرم گفتن حتما به خودت دسشویی کردی یا رفتی خودتو شستی رو خودت آب گرفتی😐😐😐
گفتم نه من الان 2 ساعته اینجام کی رفتم دسشویی....

۱۶ پاسخ

یاخداچقدرترسناک..خاک برسرشون هیچی حالیشون نمیشه😑

وای چه آدمای بیشعوری بودن ها
نه فشار گرفتن بلد بودن نه تست آمینوشور نه معاینه

لطفا بقیشم بگو برا ما تجربه بشه...پرستارا کار دیگه ندارن؟

خبببب

خوب پس چرا خیس شدی؟؟؟؟.؟؟؟خدارکشکر ک خوبی

خیلی اذیتم کردن و قشنگ انگار یه فیلم سینمایی بود برام که نزدیک بود منو فارغ کنن و بچمو دربیارن تمام شبو تاصبح تو خیابونا بودیم و گریه میکردیم با شوهرم و هی از اینور به اونور میرفتیم بیمارستان گفتن پول عمل 25 میلیون و پول nicu شبی 15 میلیون یک بیمارستان دیگه هم گفتن که دستگاه و nicu ندارن و اصلا زیر 37 هفته زایمان انجام نمیدن که دیگه شوهرم کارد میزدی خونش در نمیومد بلاخره رفتیم بیمارستان که انتخاب خودم بود و تمام هزینه هاشم پذیرفتیم که به خیر گذشت و نشد

گفت باشه عزیزم بیا دراز بکش دوباره معاینه کنم و یک تست ازت بگیرم دیگه خلاصه آروم رفتم دراز کشیدم و اومد ازم تست گرفت و رفت جای بقیه پرستارا و دکترا گفت بچه ها بیاین ببینین مثبت شده چیکار کنیم حالا که همشون گفتن دیگه باید بستریش کنین سریع ببرین حاضرش کنین بفرستین مراقبت و بعدشم اتاق عمل منو میگی داشتم از ترس تو جام میمردم ،از همون که ازم تست گرفت پرسیدم چیشده مثبت شده که با صدایی که بزور شنیده میشد گفت اره مثبته همونجا شوهرم از در اومد تو و گفت چی شد بیا بریم که با چشمای پر اشک گفتم عزیزم کیسه آبم ترکید باید ببینم چی میشه که همونجا یه پرستار گفت برین براش پد بگیرین وسیله هاشم بیارین😥😥 شوهرم گفت نه چیکار شده بیاد بریم و گفتن نمیتونیم بزاریم که بره شوهرم گفت چیکارش کردین بزارین ببرم بیمارستان خودش و جای دکتر خودش اونجا به دادش برسن که دیگه با کلی غرغر و اینکه اگه بره بچش میمیره خودش میمیره ما با رضایت خودمون رفتیم بیمارستان خودم که اونجا بستری بشم دوباره معاینه کردن و گفتن نه تو که خشک خشکی که گفته تستم منو فرستادن گرفتم که گفتن منفی و کیسه آب سالم😐😐
منم انقد خوشحال شدم که حد نداشت حتی پدی هم گذاشته بودم خشک خشک بود که دیگه گفتن برو خونتون ولی استراحت کن و دیگه منم با خودم گفتم از سردرد بمیرم دیگه هیج جا نمیرم

خب بعدش.

واای عزیزم چیشد حالا

ادامه؟

بالاخره زاییدی دختر

ای وای😨

الان زایمان کردی؟؟؟

وایییی چیشد بلاخره؟

واااای خدا
الان چطوری

😐نگو ک الان زاییدی

سوال های مرتبط

مامان دخملی💖آتاناز💖 مامان دخملی💖آتاناز💖 روزهای ابتدایی تولد
مامان دخترکم مامان دخترکم ۱ ماهگی
خانما خیلی هاتون بهم گفتین از تجربه زایمانم بگم براتون.... من هم درد طبیعی کشیدم تا 10 سانت باز شدم هم سزارین شدم... علتش هم متاسفانه زایشگاه بیمارستان بود که وقتی درد زایمان داشتم رفتم منو به دستگاه وصل کردن ولی به دروغ بهم گفتن که دستگاه هیچ گونه درد و انقباض زایمانی نشون نمیده حتی تماس گرفتن با دکترم بهش گفتم خانم فلانی اومد نوار قلب و نوار و نوار انقباض ازش گرفتیم هیچ گونه درد زایمانی نداره... منم رفتم خونه دردم هر لحظه بیشتر می‌شد که بعد دو ساعت دردام در حدی شدید شد که هر سه دقیقه دردی میگرفتم که حتی نمیتونستم راه برم... خودم به زور رسوندم بیمارستان معاینه ام کردن گفتن دهانه رحم 8...9سانت باز شده تماس گرفتن با دکترم که بیاد بیمارستان وقتی دکتر اومد معاینه ام کرد گفت دیگه دهانه رفتم 9 سانت بازه طبیعی زایمان کن منم التماس دکترم کردم که نه تورو خدا نمیتونم دارم میمیرم از درد.... بلاخره دکترم راضی شد ببره سزارینم کنه ولی حالا تو اتاق عمل دکتر بیهوشی گیر نمیومد رفته بود که عمل دیگه انجام بده.. چقدر هم طول کشید دکتر بیهوشی اومد!!
مامان پناه مامان پناه ۵ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من