روزگار انقد عجیب و غیر قابل پیش بینیه، که یه لحظه مات و مبهوت به این قلقلی کوچولو نگاه کردم، چقدر همه چیز روی دور تند افتاده؟!
نگاش کن توروخدا،شوهرم پرسید ریحانه قدش چند بود وقتی بدنیا اومد؟ گفتم 43 سانت چطور مگه گفت هیچی همینجوری.. ولی من داشتم به اون 43 فکر میکردم، به اینکه الان اندازه ی سرشانه تا وسط فاق شلوارش 43 سانت شده!! انگار حافظه ک نمیتونه به یاد بیاره که چقدر کوچولووو بود. از عروسک خرسی ای که 19 سال براش نگهداشتم تا وقتی بچه دار شدم بدم به‌ش، کوچیک تر بود. دلم پر میکشه برای شبایی که شیر مادر می‌خورد و آروم می‌خوابید. برای نوزادی هاش ضعف میرم..چقدر خام و بی تجربه بودم که میگفتم خداکنه زودتر بزرگ بشه تا کمتر اذیت بشم... آرزوی بدی کردم، کاش زمان کند بگذره... اونقدری که یه دل سیر بتونم از دیدن این روزهات لذت ببرم پاره ی تنِ خستم❤️دیگه حتی یادم نمیاد زندگیمون قبل از تو اصلا چه شکلی بوده.. تو، بهترین و قشنگترین نعمتی بودی که خدا بهمون داد، خدا با رحمتش، تورو برامون حفظ کنه صورتی ترین عشق دنیا🥺♥️
خدا همه ی کوچولو هارو برای مامان و بابا ها حفظ کنه إن شاءالله و همه اونایی که آرزوی بچه دار شدن دارن، امیدوارم شماهم به زودی یادتون بره زندگیتون قبل از بچه چه شکلی بوده، امیدوارم دغدغه تون بشه پوشک بچه. ❤️

تصویر
۲۱ پاسخ

چقد قشنگ نوشتی از خوندنش لذت بردم👏👏👏

ان شاالله همه طعم مادر شدن رو بچشن🤲🤲
واقعا گل گفتی قبل بچه رو یاد نداریم
امشب با رایان کلی خوش گذروندیم با عمو بچه هاش
کلی با دستمال کاغذی رقصید
راستی کلی راه رفت و من از ذوق چشمام رو میبستم
خدایا شکرت خدایا شکرت
هر ثانیه شکر🤲🤲🥺🥺

من که بغضم گرفت

خیلی حس خوبی که با این متن گرفتم😍

چه حس قشنگی انشاالله که خدا حافظ و نگهدارش باشه و شاهد قد کشیدناش باشید الهی که این لحظات همه تجربه کنند قسمت ماهم بشه

جااان دلممم خداحفظشون کنه این فرشته کوچولو هامونو آره واقعا چقد قشنگ نوشتی فاطمه جونمممم اونقدی که خاطرات دخملی خودمم با خوندنش مرور کردم واقعا درسته🥲 باید زمان کند تر بگذره انگار،،،
منم از همین الان دلتنگ نوزادیاشم دوس داشتم تجربه م بیشتر بود و بیشتر بلد بودم ازاولش که قشنگ لذت میبردم البته بچه داری و مادر شدن با همین چالش هاشپ قشنگه دیگه،
امشب دخملی بغل شوهرم بودش که تو بغلش تکون میداد تا دوباره خوابش ببره گفتم واییی خوودا فدای قدت بشم ننـــــــــــــــــه آخههه پاهاشو ببین از تو بغلت زده بیرون 🥹🥹مُلدم براش قبلا بهش میگفتم نیم وجبی بعدش که 55سانتی مثلا میگفتم نیم وجبی به علاوه+۵ پنج😅😅😅

واقعا الان که عکساوکوچیک پرنسا نگاه میکنم همش دل تنگ اوروزا میشم چقد زود گذشت چه شبا تا صبح که گریه میکردم نتونم از پسش بربیام وقتی گریه میکرد باهاشوگریه میکردم نمیدونستم چشه الان خداروشکرودختر اینقد اروم که ساعت ها برا خودش بازی میکنه

اشکم بیرون اومد😪
بعداز ۱۳ سال خدابهم یه دختر ناناز داده که جبران اون ۱۳ سال سختی شده واسمون با اشک شوق دارم مینویسم😪🙏🙏🙏🙏

وای اشکم در اومد چقدر حس خوب گرفتم 😍🥹

منم همش میگفتم کاش دخترم بزرگ بشه بشینم باهاش درد و دل کنم علان که بزرگ شده گاهی غصم می‌گیره که زمان جوری گذشت که اصلا متوجه بزرگ شدنش نشدم بعد به دختر کوچکترم نگاه میکنم میگم تو زود بزرگ نشو

چقدر حرفات قشنگ بودن منم وقتی به دختر بزرگم نگاه میکنم میگم مامانی تو کی اینقدر بزرگ شدی منکه اصلا از نوزادیت چیزی نفهمیدم زمان خیلی زود میگذره اونا بزرگ میشن ما پیر و شکسته إلهی خوشبختی شونو ببینیم

خدایا شکرت 😍
خدا حفظش کنه
منم همیشه به بچه هام میگم عزیزای من زندگی بدون شما هیچ معنایی نداره برام اصلا قابل تصور نیست

من سر دختراولیم همش میگفتم زود بزرگ بشه
اینو هرروز میگذره یه غم بزرگ بهم میادکه کاش بزرگ نمیشد
باورت نمیشه نزدیک ۱سالگیشه ومن ناراحت ناراحت

واقعا دغدغه مون پوشک بچه س

خدا نی نی نازتو برات حفظ کنه تا همیشه و همه بچه ها خدا یاروحافظشون باشه وزیرسایه پرمهر پدر ومادرشون بزرگ شن

ممنون از حس خوبی ک دادی خیلی زیبا بیان کردین خدا همه کوچلو هارو حفظ کنه

عالی بود
خدا حفظش کنه کوچولوتو

انقدر قشنگ گفتی که احساس کردم خودم اینا رو گفتم قد پسر من بدو تولد 46بود منم از خیلی وقت پیش یه عروسک خرگوش گرفته بودم که نگهش دارم واسه بچم

خدا حافظ و نگهدار همه بچه ها باشه 🤲از نوشته ات خیلی لذت بردم 🥰

چه مامان با احساسی 🥺
خدا کوچولوتو برات حفظ کنه 💖

خدا بهم ببخشه
😍😍

سوال های مرتبط

مامان آقا علی مامان آقا علی ۱۴ ماهگی
خدایی یه مسئله ای ذهنم رودرگیر کرده...
مگه همه ی ما پیش مامان باباهامون نخوابیدیم تا چند وقت
غذا نذاشتن دهنمون
چمیدونم پیش پیش لالامون نکردن بخوابوننمون
چرا این روزا همه جا پر شده از این حرفای جدید
خواب مستقل غذای مستقل اتاق جدا و فلان
خدایی بیخیال شید
بچه داری هم روی اصولش باشه اینقدرم سخت نیست
بچه ای که نا ارومه با این تنش و استرس اروم میشه؟
نه شب نمیخوابه باید بهش خواب مستقل یاد بدم و فلان
این چیزا رو کسایی که ازش پول میخورن باب کردن تا چهاتا دوره به من و شما قالب کنن
اینقدر روان خودتون و نوزادی بچتون و پای این حرف ها حروم نکنید
مگه بچه چقدر بچه اس
چقدر تو بغلت جا میشه
چقد میتونی با عشق غذا بدی بهش
از یه جایی که ببینی اون دیگه برای انجام کارهاش بهت نیاز نداره متوجه میشی ای بابا چرا این همه سخت گرفتم
مگه بارداری با اون همه سختیش نگذشته
زایمان با اون همه دردش نگذشته
ماه های اول با اون همه شب بیداریش نگذشته
بخدا چشم رو هم بذارید بچه شده ده سال همه کارهاشم خودش میکنه
مهم تربیته مهم اموزش تو سن خودشه
نه بیای بچه شش ماهه رو بذاری یه اتاق دیگه خودت یه اتاق دیگه بخوابی
یا چمیدونم اون همه تنش رو به بچه بدی که الا و بلا مستقل بخواب
تو منبع ارمشش مادر عزیز همونطور که اون برات منبع ارامشه...

والا بخدا دست بردارید از این فاز روشن فکری و مدرنیته ی زود هنگام برای بچه ی شش ماهتون
وای چقدر حرف زدم🤣
حرصم میگیره ولی بخدا که چرا اینقدر همه چی رو زود باور میکنن بعضی ها
نمیدونن دارن سعی میکنن که تورو یه مادری جلوه بدن که هیچی بلد نیستی از بچه داری و از قبلش سودشو ببرن فقط

نظرتون چیه مامانا...!!؟؟
مامان آقا محمد حسین❤️ مامان آقا محمد حسین❤️ ۱۳ ماهگی
یه متنی دیدم نوشته بود که همراه بچه هامون باید بزرگ شدن خودمونم جشن بگیریم..
با خودم فکر کردم واقعا درسته..
یاد روزایی میفتم که دل توی دلم نبود پسر کوچولومو بغل بگیرم..
روزای اول به دنیا اومدنش که با وجود سردرد وحشتناک و درد بخیه هام
بغلش میکردم و با دیدن صورت ماهش لبخند میزدم و به خودم میگفتم
دیدی تموم شد استرسای بارداری؟
وقتایی که کولیکش اذیتش میکرد و اونقدری روی پام میخوابوندمش که بعدش احساس میکردم زانوهام حس نداره برا حرکت ولی بازم تونستم و از پسش بر اومدم
هر مرحله ای که با نور چشمم میگذرونم و همه ی چالشایی که قراره باهم بگذرونیم باعث میشه جفتمون بزرگ بشیم و رشد کنیم
این متنو برای همه ی مامانایی مینویسم که واقعاااا و از ته دل تموم خودشونو برای کوچولوشون میزارن
اول که بیاین بغلم 😍😍❤️🥺🥺
بعدم میخوام بگم که میدونم سخت میگذره و حسابی خسته میشی گاهی
اینو بدون که خستگیت باعث نمیشه تو مامان بدی باشی...
تو تموم دنیای کوچولوت یا کوچولوهاتی...
کافیه یه بار خودتو جای اونا بزاری..تو یه قهرمان قوی و یه الگویی واسه بچه هات که بهش افتخار میکنن

خدا قوت به همه ی مامان گلیااا❤️
مامان مهراب مامان مهراب ۱۱ ماهگی
مادر بودن قشنگی و سختی و شیرینی های هر لحظه رو داره تمام این هارو لمس کردم حس کردم با تمام وجودم شیرینی خندیدن و ذوق کردنش سعی برای انجام دادن کارهاش حرف زدن و لوس کردن هاش وقتی میخواد بوست کنه و بلد نیست دالی کردناش آخ مامانی فدات بشه ناراحتی هارو شب نخوابیدن ها رو میبره .وقتی ببینم نخوابی مریض بشی تب کنی نتونی غذا و شیر بخوری یا فقط گریه کنی و بگی مامان .وقتی مامان میگه قلبم کنده میشه براش .مادر هم باید روانشناس باشه هم دکتر هم همسر باشه همه جوره باید همه چیز باشی و بازی کنی با بچت و انواع بازی هارو یاد بگیری که بچت حوصلش سر نره .از وقتی مادر شدم دیگه نمیگم مجردی کیف میکردم میگم مادر شدن یه چیز دیگست .خدا تمام مادر هارو حفظ کنه برای بچه هاشون که وقتی بچه ها بزرگ هم بشن باز همون بچه کوچولوهه مامانشه.
مهراب مامان عاشقتم عشق مادر و فرزندی یه چیز دیگست قبلا تو کتابا میخوندم الان خودم تجربه کردم .با تمام سختی هاش با تمام اینکه دیگه برای خودم یک دقیقه هم وقت ندارم بازم عاشقتم بازم دوستت دارم.روز تمام مامانا مبارک
مامان امیر عباس 😍 مامان امیر عباس 😍 ۱۲ ماهگی
نمی‌دونم شمام این حس رو دارید یا نه!
ولی من از وقتی مادر شدم اخلاقم فرق کرده رفتارم فرق کرده
انگار یه خورده که چه عرض کنم بعضی مواقع خیلی زود حساس میشم عصبی میشم به کمترین توجه نسبت به بچم سریع جبهه میگیرم
نمی‌دونم این کارم درسته یا نه، ولی انگار کم لطفی نسبت به بچم رو نمیتونم تحمل کنم
انگار بعد از مادر شدن همه چیز فرق می‌کنه علایق سلیقه همه چیز انگار همه ی دنیات میشه یه موجود کوچولو که خودت پرورشش دادی و ۹ ماه خودت تغذیه اش کردی تا شده اینی که الان میبینی، چه صبوری هایی کردی چه دردایی رو کشیدی چه سختی هایی کشیدی ولی همه و همه رو به خاطر اون کوچولو که تو خونت تو دلت جا باز کرده تحمل کردی
یه کوچولویی که با اومدنش زندگی همه تغییر کرد یه فرشته!
یه فرشته ای که هربار نگاش کنی خدا رو به خاطرش شکر می‌کنی و خوشحالی از داشتنش، با خندش میخندی با گریه اش ناراحت میشی!
روزی که خدا فرشته‌اش رو بهم داد فکر میکردم از پسش برنمیام و نمیتونم ولی نمی‌دونم این حس مادری چیه که همه جوره داره منو میسازه اصلا انگار نسبت به دوران متاهل بودنم منو کلا عوض کرده، منی که حوصله بچه نداشتم الان دارم صبوری رو بیشتر میکنم منی که اونقدر خوابم سنگین بود حالا با یه صدای گریه از خواب بیدار میشم، منی که کسی موهامو میکشید سر و صدا میکردم ولی الان فقط میخندم به کاراش، نمی‌دونم خدا چی دید تو زن که این حس قشنگ و دلچسب رو قسمتش کرد، ولی هرچی بود خوشحالم از اینکه صاحب به این حس شدم 😍😍😍😍

ان‌شاءالله قسمت چشم انتظارا به حق میلاد حضرت مادر ♥️♥️

ببخشید اگه سر هم بندی شد ولی یه متن خوشگل می‌خوام واسه روز مادر بنویسم انشاءالله برسم بنویسم😊☺️
ببخشید اگه اشتباه و اشکال داره 🥰🥰☺️