شنیدین میگن یه وقتا با یه چیز مسخره ی کوچیک منفجر میشی از عصبانیت؟ که برا هرکی تعریف کنی خنده میکنه!! الان دقیقا حال منه...
یه هفته منتظر بودم اخرهفته برسه بچمو بسپارم به مامانم استراحت کنم. دیروز بعدازظهر دوساعت بردمش اونجا و خونه رو مرتب کردم که صبح جمعه که میبرمش دوباره هیییچکاری نداشته باشم و فقط استراحت کنم حتی ناهارم نپزم. مادرشوهر خودشو جمعه ظهر دعوت کرده، مامانم تو همون دوساعت از بس بچه اذیت کرده گفت جمعه نیارش، شوهرم بیسکوئیت خورده و پوستشو اتداخته رو اپن، صبح اونده شربت بچه رو بده، کل شربتو ریخته رو اشک و ملافه ی بچه که تازه دیشب پهن کرده بودم... و من بووووووم😭☄️
الانم رفته بیرون اول زنگ زدم با ارانش داره متلک میگه که تا این وقت خواب بودی منم چنان داد زدم که دیشب تا ۲ بالاسر بچه مریضم بودم صبح از ۸ داره نق میزنه از درد گوش و ... قطع کردم سر بچمم الکی الکی داد زدم و الان خوابید.
واقعا میخوام برم یه شهر غریب، حداقل اونجا از کسی توقع ندارم. دارم دق میکنم از دست تنها بودن ...

۱۶ پاسخ

مادر شوهر چی شد اومد یا نه؟

کاش برای جمعه یه پرستار میگرفتین تو خونه خودت بابچه بود تو استراحت میکردی

😏😏🙂🙂🙂🙂

من شهر غریبم اصلا خوب نیست
گاهی ببخشید گلاب به روت یه توالت رفتن بی دغدغه آرزوت میشه.ب خودت رسیدن و حمام و ..‌ک بماند
باز خداروشکر ک نزدیکتن همون دو ساعت هم ک یگیرنش خوبه خواهر
میفهمم خسته ای مامان صبور خداقوت ❤️

هممون حدودا چنین شرایطی داریم منم مامانم و مادرشوهر نگهش مدارن ولی مامانم بعدا بهم غر مزنه که بچت خستم کرده به کارام نرسیدم مادر شوهرمم هیچی نمگه ولی خودم معذبم 😑

عزیزم طبیعیه اینا
نمیشه از کسی توقع داشت

من قط رابطم با مادرشوهر ولی اخلاقشون طوریع الان بخاطر بچه رابطه داشته باشم میان ولی ب شوهرم گفتم اگ اشتی کنم حق ندارن بیان من فقط میخوام برم ک اونجا استراحت کنم خونه بچه دار همیشه اسباب بازی ریخته الانم بخاطر دندونش هی خواب نداره ارامش نداریم

با تموم وجودم درکت میکنم بعضی وقتا انقد تنهایی میکشم ارزو میکنم کاش تو ی شهر غریب بودم حداقل میگفتم کسیو ندارم

هرچی بگین راست میگین من درک تون میکنم .چون همه ما شرایط مشابه این رو داشتیم

خیلی سخته مثه‌ من که دورم شلوغه ولی کسیو ندارم

خیلی سخته تنهایی

خدا کمکت کنه عزیزم ❤️

الهی
درک میکنم گلم
ب خودت حق بده
تو شهر یزد غریبی؟

درکت میکنم کاش بقیه درک کنن واقعا سخته خیلی سخته

مادرشوهرررو‌ببین تورو‌قرآن زن عوض اینک‌ناهار بزاری لاقل بیاری خودتو‌‌دعوت میکنی😡😡😡

خداصبرمون بده

الهی بگردم...مامانت‌چطور دلش اومده بگه‌‌نیارششش آخههههه😭هانا دیشب‌پیش مامانم خوابیده تاصب نق زده گویا دندونشه...ولی بازم نگهش داشته...
کاملااااا میفهممت چی‌میگی خواهری برادری نداری بزاری پیشش یا بیاد پیشتون‌نگهش‌داره؟

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۳ ماهگی
دیروز که در تلاش بودم ناهار رز رو بدم و اون هی اینور اونور میرفت😶
مامانم گفت بدتربیتش کردی!
گفتم چی؟ دوباره تکرار کرد.گفتم یعنی چی؟
گفت برا خوابیدنش حتما باید برق خاموش باشه و....
هیچی نگفتم.
وقتی گفتم میخوام‌برم خونمون گفتن چرا بمون بعد شام.
گفتم رز موقع خواب باز اذیت میشه.
تموم دیشب که با همسرم آشپزی میکردیم و بی دغدغه ی بچه ای که میخواد بیاد وسط سفره شام خوردیم و من تونستم اخرشبی به آشپزخونه سروسامون بدم،
تموم اون ده دقیقه یه ربعی که تو اینستا میگشتم بی هیچ مزاحمی.
به این فکر میکردم به مامانم بگم من از صبح که بیدار میشم هی به خودم میگم مدارا کن که دوساعت اخرشب برا خودته.
فعلا حرف حرف رز باشه.
تو پیج نیکو روش یه خاطره ای از شب یلدایی که دخترش نمیخواست بخوابه تعربف کرده بود که چقدر عصبانی شده بود وقتی بچه‌مقاومت میکرده.
میگفت فکر کردم دیدم این مقاومتش من رو ترسوند که قرار نیس بخوابه و این تایم اخرشبی تنهاییمو دارم از دست میدم.
دیدم چقدر منم.
وقتایی که رز نمیخوابه و من واقعا عصبی میشم.هی میترسم که نکنه این بی خوابی ادامه داشته باشم.
خلاصه که من بنده ی اون‌ دوساعت بعد خواب رز ام.
که شام‌ خوردیم، ظرفها رو شستم، میشینیم پای سریال صدسال تنهایی.
اونجایی که هر صحنه هم آغوشی حضرت اقا تاکید میکنه نگاه نکن😅
مامان سید توحید مامان سید توحید ۱۱ ماهگی
☘️ ترفند من برای جذب آرامش 🍀
بچه ها من خیلی اینجا گفتم به همه، مشاوره ها میگن وقتی که از بچه داری خانه داری و... خسته و کلافه شدی صبح ها یکساعت زودتر از بچه ات بیدار شو و صبحانه بخور به خودت برس، یا چیزی که وقتی بچت بیداره، بیشتره همه بابتش اذیت میشی مثل غذا پختن، رو قبل بیدار شدنش انجام بده!
من خیلی از بچه دار شدن، مستقل بودن و... راضی بودم و خیلی بهش فکر کرده بودم و از خواهرم تجربه بچه داری مخصوصا اولی رو داشتم، خلاصه با این اوصاف منم دچار افسردگی شده بودم تا اینکه این ترفند و اجرا کردم و به طرز معجزه آسایی روحیه ام شاداب شد و به طبع با پسرمم رفتار خوبی داشتم.
(قبلشم باهاش خوب بودم الحمدلله 🫀، خودم فقط حال روحیم بد بود)
خب حالا شاید بگید کسی که تا صبح نخوابیده چطور میتونه بیدار بشه؟ درسته ،این خیلی سخته ولی فقط چاره اش یک روز تحمل کردنه!!!!
_ الان که دارم واسه تون مینویسم ۲ شبه که اصلا نخوابیدم، دیروز دوبار اومدم با خوابیدن توحیدم بخوابم گوشی زنگ خورد و... بیدار شد و من بار دوم چشمام گرم شده بود تا پسری بیدار شد منم گریه کردم.
_ خلاصه الان ساعت ۱ نشده، من ۸ پاشدم بالکن و شستم، کابینتام و تمیز کردم، ناهار خودمون و پسری آمادست صبحانه ام که خوردیم و نشستیم باهم دست دسی میکنیم 😍
(دیروز با بیدارشدن توحیدم بیدار شدم و همش کلافه بودم، حس بد داشتم، حوصله ناهار پختن نداشتنم، خودم صبحانه نخوردم و...)

الهی شکرت 🧿😇
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۳ ماهگی
صبح هنوز حتی چای نخورده رز رو بردم حموم.
البته که روتین صبحگاهی رز کامل انجام‌ شده بود.
بعدش توقع داشتم که بخوابه اما تا دوازده و نیم بیدار بود.
وقتی خوابید شروع کردم به گردگیری کردن، با مامانم تلفنی صحبت کردم‌و‌اون‌گفت رفته خونه فامیل دور که همسایه مونه.
دخترش که دو سه ماهی هست زایمان کرده اونجا بوده، ماشاءالله چه بچه ش سرحال، چه خودش چاق و سرحال...
مثه تو نبوده که به بچه ش هیچی نده!
میگه روزی دو سه بار آبجوش نبات میدیم.
بعد تو هیچی نده که این قند داره و...بچه همش دلدرده.
همیشه همین بوده.
نوجوون بودیم همیشه مقایسه بوده.
دقیقا هم‌ با همین خانواده.
خواهر بزرگم با دختر بزرگشون.
من با همین کوچیکه.
حتی سر کارکردنشون هم مقایسه داشتیم.
یادمه یه بار گفتم تو هی میگی دخترای فلانی...
خودش چی؟ مثل خودش باش تو هم.
خلاصه که از همه طرف حس ناکافی بودن‌
یه روز هم که داشتم خوب پیش میرفتم مامانم حس گل و بلبل داد بهم
اخر شب که داشتم گاز رو‌تمیز میکردم‌یاد پست مامان امیرعلی افتادم،
که هرکی بهتون حس ناکافی بودن میده رو حذف کنید.
دیدم چقدر درست بوده.
ما تو دنیای واقعی کلی بهمون این حس رو میدن، پس اجازه ندید تو فضای مجازی هم با روانتون بازی شه.
هرکی حس ناکافی بودن و مقایسه میده درجا حذفش کنید.
من همیشه اینجا سعی کردم رو باشم، حال نداشتم گفتم، قهر بودیم گفتم، خونه ام کثیف بوده گفتم تمیزش کردم گفتم.
هیچی کامل نیس دوستان.هیچی...
فقط بچه هاتون رو دعوا نکنید🥲