سلامی دوباره خدمت شماخانم هاومامانای زحمت کش♥️
من الان دقیق ۲هفته س که عضوگهواره شدم بیشترین چیزی که خوندم
در رابطه به خونواده شوهربوده که من متاسفانه ندارم هیچ کدومشون
واصلاجواب ندادم فقط خوندم 😏
و نصفشم ازشونرای بیچاره بوده که یکی ناله می‌کنه یکی میگه دست بزن داره یکی میگه اخلاقش بده یکی میگه خسیسه وعده ای بیشترم که می‌خوام طلاق بگیرن یادارن میگیرن یاگرفتن!وهزززززاران چیزدیگه که اصلانمیخوام بگم
باباتاحالانشسنی باخودت بگی ایناایی که میخوری میپوشی میری صورتتوکامل عمل میکنی پول توجیبی یابچه داری که هرروزیه چی لازمه این همه کاروکی پولشومیده خداوکیلی مایی که میشینیم حرف می‌زنیم پشت شوهرامون فک نمی‌کنیم که یه خدایی اوبالاست ومیشنوه حالامامیگی خداهیچی هم مایی که الان راحت میخوریم می‌خوابیم آسایش داریم همه چی داریم خب ایناروکی داری واسه مافراهم می‌کنه بخداقسم همه مردابدنیستن این ماییم که به بی توجهی و میشینیم میگیم فلانی چی گف فلانی چی خوردفلانی چی کارکردبابابسه بخدامن که رد دادم بخدامنم وشماهاهمه مشکل داریم ونیایم نگین چتای شخصیمون نشون ندیم خداروخوش نمیادبجای اینکه چیزی بزاریم یابگیم قبلش بشینیم یکم فک کنیم ببینیم درسته من میشناسم بخداااااطرف هیچی ندارم بعدمیادچندتاعکس فیک می‌زاره که بقیه ببینن بگم اااا خوش به حالت اااکاشکی مااینجوربودیم ال بل بابابسه بخداتواین گرونی هاگناه دارن که صبح تاشب برای ماکارکنن دست آخرم بجای دست دردنکه مون بیایم بی آبرویی کنیم یکمم ازخوبیای شوهرامون بگیم زشته بخداااا

۴ پاسخ

بنازم ناز نفست 😂💕

واقعا ناقص العقلی برازنده یه سری از خانماست

والابخداتاحالایه چیزایی شنیدم که بقران ازتعجب سردردشدیدگرفتم

اره بخدا دمشونم گرم

سوال های مرتبط

مامان ثنا و نیلا😍 مامان ثنا و نیلا😍 ۶ سالگی
«««هیییییچ بچه ای کامل نیست»»»
من بچه های زیادی رو دیدم
وصف بچه های زیادتری رو هم شنیدم
خیلی هاشون رو تحلیل کردم
تا به این نقطه برسم که بهتون بگم:
«بچه همه چی تموم نداریم!»
نگرد،نیست.
💭بچه ۷/۸ساله میشناسم بشدت مسئولیت پذیر در قبال بچه کوچیکتر،کمک مادر توی کار خونه،زرنگ و خانوم اما بشدت خجالتی و بدغذا و مضطرب.

💭بچه یازده ساله دیگه ای هست سرزبون دار،خوش مشرب و گرم اما سطحی نگر، معتاد به مجازی و با رفتارهای پایین تر از سن

💭بچه ۹ساله میشناسم مستقل،محجبه،بااعتماد به نفس،درس خون اما تندخو و زودجوش

💭بچه ۵ساله میشناسم گرم،باحال،مستقل،دوست داشتنی،صبور،اما مقاوم نسبت به دستشویی رفتن...

خلاصه عزیزدلم اینا رو گفتم که بگم اینقدر تصویر به اصطلاح «بچه مردم» تو ذهن مون پررنگه که حواسمون به خوبی ها و نقطه قوت های فرزندمون نیست،
نقطه ضعف هایی که بخشی شون نیاز به گذر زمان داره،برخی شون ریشه در طبع و مزاج،برخی شون رهایی و گیر ندادن ما رو و...
و البته گاهی هم داریم والدین با اعتماد به نفس کاذبی که اونقدر به روش غلط خودشون مطمئنند که حواسشون به دست و پا زدن بچه شون در مرداب اضطراب نیست
و بیاید به تعادل برگردیم✋🏻
و آگاهانه مادری کنیم.

✍️#زهرازینی_وند (مشاورکودک و خانواده)
🆔 @maman_moshaver
#نشرباذکرلینک☝🏻
مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
پیرو تاپیک قبلی،بماند که چقد اون پسره امیرعباس به بچه من نه گفته و گفته نمیام و مامانم نمیذاره، یه روز یکی از همکلاسی های پسرم اومده بود دم خونه مون با پسرم بازی کنه، بعد پسر منم دیگه رفته پیش دوستش، این امیرعباس هم بهش برخورده و رفته به مامانش گفته پویان بیشتر با امیرعلی همکلاسیش هستش تا من،بعد که همکلاسی پسرم میره، پسرم همین امیرعباس همسایه مونو صدا میکنه ولی مامانش نمیذاره بیاد میگه اون موقع که رفتی با همکلاسیت فکر الانو میکردی 🙄🙄 اینارو امروز مامانش خودش بهم گفت، نگا توروخدا چیارو یاد بچه شون میدن و کینه و دشمنی رو، بعد اون پسره اینقد به حرف مامانش گوش میده که حد نداره ولی بچه من مارو به هیچی حساب میکنه، من وقت نکردم همون لحظه جوابشو بدم چون بچه نوزادم تو خونه بود و تنها، حالا به نظرتون به مامانش بگم ازت ناراحت شدم که بچه تو شیر میکنی که سمت بچه من نیاد چون یه بار بهش گفته همکلاسیم اومده، اینهمه خودتو و بچه ت به پسر من نه گفتین و گفته نمیاد، میدونید عادت کردن از بس بچه ساده من رفته سمتشون و صداشون میکنه،
بگم به مادره یا نه اصلا اهمیت ندم و به روی خودم نیارم؟
متاسفانه هر چی به بچه م میگم نرو سمتش، صداش نکن انگار به دیوار میگم
مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
سلام میشه لطفا یه راهنمایی کنید و کار درست چیه؟ یه همسایه داریم پسرش یه سال و نیم از پسر من بزرگتره، مغازه شون و خونه مادربزرگ مادری این پسر بچه روبروی خونه ماست و خونه خودشون کوچه کناری خونه ماست، بعد اون به خاطر مغازه شون خب هر روز دم در مغاره شون و خونه مادربزرگشه،بعد اون دورش شلوغه و پسر دایی دختر دایی دختر خاله و پسرخاله و کلی هستن دورش، مادرشم همش تو کوچه ست و باهمه سلام و علیک، پسر منم 24ی لای در وایمیسته که اون پسره که اسمش امیر عباسه رو ببینه و هی پشت سر هم صداش میکنه که بیاد باهاش بازی کنه، البته فک کنم اینکه پسر من تنهاست بی تاثیر نیست و من و باباش هم کلی باهاش وقت میگذرونیم و بازی می‌کنیم ولی اصلا بیخیال اون پسره نمیشه و هی میره امیرعباس امیرعباس صداش میکنه، اونم گاهی میاد باهاش بازی میکنه وقتایی که دورش خلوت باشه و گاهی هم میگه نه نمیام و نمیدونم مامانم نمیذاره و این، بعد پسرم گریه میکنه که نمیاد باهام بازی کنه، هر چی هم میگم دیگه صداش نکن ولش کن وقتی نمیاد و نمی‌ذارن چرا هی صدا میکنی ولی این بچه من اصلا و ابدا حرفمونو گوش نمیده و یه ذره رفتارای اونا روش تاثیر نمیذاره و بی عاره، خیلی این موضوع اذیتم میکنه که اینقد این پسر من آویزون اونه و هیچی از جانب اون بچه و مادرش بهش برنمیخوره، باباش از سرکار میاد دنبالش اون ساعتا که بیا ببرمت پارک، ببرمت بیرون و یا پیش خودم، ولی بودن و موندن و منت کشی اون پسره رو ترجیح میده
مامان ماهان مامان ماهان ۶ سالگی
نمیدونم شاید واقعا مشکل از منه
پسرم ب شدت بد غذا هس و سخت میشه یه وعده رو با اشتها بخوره
ازوطرفم شوهرم این موضوع رو انگار حالیش نمیشه دائم تنقلات میخره میده دس بچه یا بیرون میبره بیشتر اوقات یه چیزی براش میخره بخوره که اونم کلی ناز میاد
حالا امشب پسرم کلاس داشت قرار شد باباش ببره بیارتش منم قبل از رفتنشون تو آشپز خونه بهش نشون دادم که غذا از ظهر هس همونو میخوام بزارم برا شام عمدی نشون دادم و گفتم که نره تنقلات و آشغال پاشغال بخره
حالا اومدن غذا گرم کردم سفره انداختم میگم بیاین پای سفره پسرم میگه من ک شام خوردم میگم چی خوردی باباش میگه یه ساندویچ خیلیی کوچولو سوسیس بود دو تایی خوردیم با هم😐🤨
بهش میگم خب منکه گفتم شام داریم چرا گرفتی میگه مگه چیشده حالا میگم هیچی فقط اشتها بچه رو کور کردی
تازه ناراحتم میشه که چرا اینجوری میگی چقد غر میزنی
اینم بگم ک اکثرا اوغات همینه واقعا عصبیم از دسش
امشب گفتم من دیگه از فردا غذا هیچی نمیپزم خودتون برین هر چی دلتون خواس بیرون بخورین
شما باشین چیکار میکنین تو این شرایط؟؟؟