۱۱ پاسخ

منم بچم یه وقتایی اذیت میکنه جیغ میزنم سرش یا با شوهرم دعوام میشه نگاه میکنه مظلوم بخدا دست خودم نیست بعد انقدر پشیمون میشم بخدا ادم هر چی توزندکی میکشه از دست شوهر نادونه

تو عصبانیت یه کاری کردی.ایشالا دیگه پیش نیاد.
به همسرت بگو اگه الان وقت نزاری براش چند سال دیگه نتیجه ش رو میبینی
ازت فراری میشه.میره سمت مردای دیگه
با صحبت حالیش کن باییییید واسه بچه هم وقت بزاره.و این یه قانونه.

خب چون اون نمیگیرتش وفحشش میده تو هم برنیش الان مثلا دلت براش سوخته خودت که بدتر کردی

شوهرت هم تحویلش نمی گیره تو هم که کتکش میزنی دقیقا بچه کدومتون رو باید پناه امن خودش بدونه؟

اخی طفلک بچه.

با دخترت صحبت کن از دلش در بیار ، فک نکن بچس یادش می‌ره تو ذهنش نمی‌مونه
بهش بگو مامان عصبانی بودم نتونستم خودمو کنترل کنم کار اشتباهی انجام دادم ، نباید میزدمت
خیلی دوستت دارم تو بهترین اتفاق زندگی منو بابایی ، وجود تو خوشحالی میاره به زندگیمون

ول‌کن دیوانه چرا گریه

پیش میاد ولی دیگه تکرار نکن، چون عذاب وجدانش موقع خوابیدن بچه آدمو دیونه میکنه

درکت میکنم یبار تو شرایط مشابهت بودم

از دست این مرداااا😡😡😡😡😔😔😔

امان از این مردای خر

سوال های مرتبط

مامان وروجک مامان وروجک ۱ سالگی
با بچه ای که دائم گریه میکنه چیکار باید کرد؟ اوردمش تو تخت نیم ساعت نخوابید گفت بیام پیش شما اوردمش
لالایی گذاشتم گیر داد بره بیرون واسه اولین بار گریه ک کرد گفتم هرررچقدر گریه کنی نمیذارم بری ده دقیقه کامل هق زد توضیح دادم میدونم میخوای بری ولی شبه تاریکه همه خوابیدن و... اخرش ب زور حواسشو پرت کردم یک لحطه اروم شد بعد باز جای دستمال دید خواست گفتم نمیشه ده دقه ام ب اون هق زده بدجوور
گفتم گریه کنی ام نمیدم میدونم میخوای و ناراحتی و هزارتا دلیل مثل کتابا اخرش با چیزای دیگه مشغول کردم ولی ی لحطه اروم نشد عصبانی شدم صورتشو گرفتم گفتم بسه چقدر گریه میکنی خسته شدم و دستمو گذاشتم دهنش😭😭😭
خدایا خستم ازش چرا انقدر گریه میکنههه😭 شبا از تختش و خواب فراریه
روزا میریم جایی نمیخواد برگرده فراریه
خونه مامانمم از من فراریه با هرکی جز من اروم میشه😭 من چیکاار کنم چرا انقدر گریه میکنهههه منم با گریه عصبی میشم دست خودم نیست
اونروز داد زدم کاش ب دنیا نمیاوردمت ازم فراری ای بقیه رو میخوای😭😭😭واقعا کم اوردم
مامان جوجه♥️♥️ مامان جوجه♥️♥️ ۱ سالگی
خانما نمی‌دونم حق با منه یان ...من دیشب خونه مادر شوهرم بودیم دختر خواهر شوهرم جوریه که مثلا اسباب بازی هرچی که پسر من برداره اونم میخواد مصلا اگه پسر من ماشین برداره گریه که ماشین می‌خوام میدیمش من دست پسرم چیز دیگه میدم باز گریه می‌کنه که اونو می‌خوام سر همین قضیه پسر من اعصابش خراب شد جیغای بلند زد کلا چند وقته اعصابش خراب میشه جیغ میزنع ...خواهر شوهرم یک داد بلندی سر بچم زد که بچم تو کرد گوشه ای ...یعنی به تمام معنا انگار تیر زدن تو قلبم...بدم اومد که اینجوری دوبار سر بچم داد زده با این که من تا الان نازک تر از گل به بچش نگفتم ...اون موقع حرفی نزدم گفتم چهارتا شاید بزارن روش تحویل شوهرم بدن ..به شوهرم گفتم میگه عمشه دیگه حالا داد بیداد کرده ..میگم خب چرا بچش بچه منو اذیت می‌کنه سر بچه خودش داد نمیزنه اونم در این حد که بچه تپ کنه گفت ولش کن ادامه نده ....الان میگم کاش جوابشو داده بودم خودم فوقش از شوهرم یه چک میخوردم ...اینقد از دیشب بهم ریختم که مثل ابر بهار دارم گریه میکنم ....نمی‌دونم میگم شاید من حساس شدم شلوغش کردم 😔
مامان آتنا مامان آتنا ۱۷ ماهگی
زنگ زدم به مادر شوهرم باهاش حرف زدم اول ی ربع فقط گریه پشت گریه نفرین کرد پسرشو پسرم بی مادر بشه پسرم ال بشه ننش بمیره ایشالا
بعد کلی باهم حرف زدیم گف اره من ازت ناراحتم چرا ب پسرم گفتی من از دست اتنا پولو کشیدم گفتم اره ناراحتم غیر از اینم نیست گرفتی از دستش کشیدی حتی اونجا هی میگف اره بشمرید ببینید چقدره ۵۰۰باید باشه ۵۰۰میخواستم بدم
کلی بهم برخورده بود
بعد گفت اره اگر ب اونه توام روزی ک داشتی میرفتی دندون پزشکی دخترتو نزاشتی پیش من بمونه گفتم من یکسالو نیمه دارم درد میکشم نمیتونم برم چون نمیتونم دهترم بدون من نمیمونه گفتم بیدار میشه گریه میکنه بردمش گفت اره اگ ب حرفه منم بلدم حرف بزنم ب پسرم ولی نمیزنم
خلاصه گف اره اشتباه از من بود کاش اون زمان میگفتم بجای عروسی خونه بگیره برات من اشتباه کردم همه چیو مرور کردم اشتباه از خودم بود پسرم غلط کرده پسرم گ و ه خورده با دهن جد و ابادش ک ماییم
گفتم پسرت تو‌زندگبمون فضولی میکنه همرو گفتم گف بیجا کرده کلی حرف زدیم گریه کرد حرفای تو دلمو همرو گفتم 😏 همرم زد زیرش ن اینحوری نبوده ن فلان
مامان 𝓝𝓾𝓻𝓪🍓🍭 مامان 𝓝𝓾𝓻𝓪🍓🍭 ۱ سالگی
امشب نورا نمیدونم چش شد یهو زد زیر گریه شیر دادم خوابید ولی دوسه بار بیدار شد و وحشتناک گریه کرد از بعد مریضیش اینطوری شده
آخرین بار ک بیدار شد هر کاری میکردیم ساکت نمیشد بغل باباش ک اصلا نمیرفت حتی نگاشم میکرد میزد زیر گریه شوهرم حرف هم ک میزد نورا گریه میکرد یجور وحشتناکی کمرشوپیچ و خم میداد نیم ساعتی فقط داشت گریه میکرد و واقعا داشتیم دیوونه می‌شدیم ازاینکه نمیدونستیم چش هست
برادرمم اومد حتی اونم حرف میزد نورا میزد زیر گریه
خلاصه دوباره بردیمش دکتر آزمایش ادرارشم گرفتیم همون موقع خداروشکر عفونت ادراری نداشت
ولی آزمایش خونشو ک نشون دادیم (این سری ی خانومه دکتر دیگه ای بود)گفت سیستم دفاعی بدنش خیلی خیلی اومده پایینه
البته اسمشو یچی دیگه گفت نمیدونم چی بود یادم رفت
گفت حتی نبایدجایی بری یا کسی بیاد خونتون تو این مریضی
زینک حتما بهش بده
بعد گفت دندون نیش میخاد در بیاره احتمالا بخاطر همینه گریش چون چیز دیگه ای دیده نشده
استامينوفن گفت بهش بده و آزیترومایسین نوشت واسش
دخترکم 😔😔😔😔
خیلی ناراحت شدم
از ی طرف خودمم سرما خوردم ی بدن درد شدیدی دارم شوهرمم از من گرفت اونم بدترشده حالش
عجب وضعیتی شده 🥲🥲🥲