۴ پاسخ

درخواست بده درخواستم پره

بزار دیگه بقیه رو

خب. ‌

ابجی خدایی زابمان طبیعی خسته درد داره

سوال های مرتبط

مامان حنان مامان حنان ۱ ماهگی
خب من اومدم با تجربه زایمانم
شکم‌دوم زایمان طبیعی
اول اینو بگم که زایمانم خیلییی سخت تر از اولی شد
اگه میترسین یا استرسی هستین یا باردارین و قصد دارین طبیعی بیارین لطفا نخونین !!
واقعا توصیه نمیکنم که بخونین چون
احتمالش هست بیشتر بترسین😣
شکم اولم ۷ سال پیش بود و اون موقع ۱۸ سالم بود
یه بار ۳۶ هفته بستری شدم رحمم ۴ سانت باز شده بود و هیچ دردی نداشتم فقط گلاب به روتون اسهال استفراغ شده بودم با دارو جلو زایمانو گرفتن و گفتن استراحت کن تا ۴۰ هفته،که زود دنیا نیاد بچه
بعد وقتش که رسید
بدون درد رفتم زایشگاه چون چهل هفته بودم یکمم باز گلاب به روتون اسهال استفراغ داشتم
و همینکه رسیدم گفت ۵ سانتی و تاااازه داشت دل دردهای پریودی مانندم شروع میشد که گفتم امپول بی حسی زدن
چون ۵ سانت بودم سریع اومدن زدن اصلااااا معطلم نکردن.
دیگههه هیچ دردی نکشیدم تا دوساعت بعدش اومد گفت فول شدی پاشو زور بده و کل درد من شد همین ۱ساعت زور زدن و دخترم دنیا اومد (اینو گفتم که فرقشو با دومی بدونین)والا نه برشی حس کرده بودم نه درد زایمان دل درد و کمر دردشو کشیده بودم!! خیلییی خوب بود
بعد زایمان هم حالم اوکیه اوکی ،بخیه ترمیمی و زیبایی هم زده بود دکتره بهم
خلاصه حالا برسیم به دومی
مامان هیلدا مامان هیلدا ۲ ماهگی
زایمان سزارین پارت ۲
بعداینکه بچه ب دنیا اومد و صداشو شنیدم ی حسی داشتم ک اصلا نمیشه توصیف کرد فقط اشک بود ک از چشمام میومد..تو اون لحظه همه رو دعا کردم..بعدش اوردنم ریکاوری یکم سردم بود هیچ دردی نداشتم اصلا حس میکردم فلج شدم😅 ساعت ۶ اوردن بخش منو.تا ساعت ۱۰ ۱۱ هیچ دردی نداشتم بعد کم کم بی حسی رفت و من دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود در حد درد پریودی..اوردن بهم چای عسل دادن گفتن بخور اگ حالت تهوع نداشتی کم کم غدا بخور.اونو ک خوردم چنددیقه بعد گلاب ب روتون یهو بالااوردم فقط اون لحظه خیلی اذیت شدم و بخیه هام تیر کشید.دگ لباسام و همه چی کثیف شد پرستار اومد گف باید پاشی بریم عوض کنم همه چیتو.منم بلندشدم اروم راه رفتم.اونقدری ک من ازاولین راه رفتن شنیده بودم وحشت داشتم ولی واقعا دردش واس منی ک خیلی کم طاقتم قابل تحمل بود.خلاصه ک همه چیمو عوض کردن و اومدم دراز کشیدم دردم زیاد بود شیاف گذاشتن یکم بهتر شدم دگ کم کم غذا خوردم خیلی کم خوردم میترسیدم باز حالم بد شه.خرما و ابمیوه خیلی خوبه حتما بخورید.اخرشب ام سوند رو کشیدن یک لحظه درد داشت فقط.فرداشم ساعت ۱۲ مرخص شدم.
مامان شاهان🩵 مامان شاهان🩵 ۲ ماهگی
مامان آریا کوچولو🩵 مامان آریا کوچولو🩵 ۱ ماهگی
ادامه تجربه زایمان طبیعی: درد شدید داشتم بعد پاره شدن کیسه آب تنها تو اتاق بودم داشتم سکته میکردم همش زنگ میزدم شوهرم گریه میکردم لحظه ب لحظه دردام شدید تر میشد ۳۰ ثانیه انقباض داشتم ۲۰ ثانیه آروم بودم اولاش راه میرفتم کنترل میشد هر بارم معاینه میکردن پیشرفت نداشتم دیگ ناامید شدم ورزش نکردم تا اینکه دکتر خودم اومد معاینه کرد گفت نزدیک ۴ سانتی خوشحال شدم دکترم رفت ...باز ماما ها اومدن گفتن نه ۲ سانت و نیمی ‌...فشار جسمی ی طرف فشار روحی هم ی طرف دیگ...دیگ ناامید بودم از همچی فشار زیاد بود انقباضات شدیدتر شده بود دیگ هوا داشت تاریک میشد تا اینکه ماماهمراهم اومد شروع کرد ب ورزش دادن خیلی سختم بود اما هر چی گفت انجام دادم طی یک ساعت خیلی پیشرفت کردم دردام غیر قابل تحمل بود دکترمم اومد شیاف برام گذاشتن ورزشم دادن منم همش التماس میکردم سزارینم کنن شوهرمم میگف سزارین کنید پولشو میدم اما دکترم میگفت تا اینجا زحمت کشیده حیفه...دردام اصلا قابل توصیف کردن نیس داشتم جون میدادم تا اینکه ساعتای ۹ شب بود گفتن تقریبا فول شدی سرشم پایین اومده