طبق تایپیک قبلیم و نظراتتون ترجیح میدم تجربم رو کامل و با جزییات در مورد زایمان نگم...
چون کاملا موافقم با این حرف که تجربه هرکسی ممکنه متفاوت باشه
برای همین این چند روز رو بعد زایمانم براتون تعریف میکنم.
راستش من زایمانم طبیعی بود و همیشه دلیل اصلیم این بود که بعد زایمان راحت سر پا میشم و مشغول نینی داری ...
اما راستش من با کیسه آبم ترکید و بعد یه قرص زیر زبونی شیش ساعت درد کشیدم که از دوسانت به فول شدن برسم ( چهار ساعت آخر درد ها خیلی شدید بود و... ) موقع زایمان بخیه خوردم ... نمی‌دونم چند تا اما از داخل و خارج بخیه خوردم..
بعدش به خیال خودم زایمان طبیعی کردم راحت میشستم و سه روز اول شیر نداشتم برای همین تمام تلاشمو میکردم شیر بیارم توی سینه هام ( من مخالف سر سخت شیر خشک بودم💔)
از اون طرف رفته بودم خونه مادر شوهرم ( اونجوری راحت تر بودم اقوامش سریع اومدن و رفتن و من می‌گفتم برگردم خونه خودم کمتر مهمون دارم و راحت ترم و این وسط فقط تمرکزم روی نینی داریه) مهمونا که میومدن میشستم... شیر دوش استفاده میکردم یا طاها رو نگه میداشتم میشستم..
که اشتباه محض بود...


ادامه توی کامنت اول، لایک کنین بقیه هم ببینن🌹

تصویر
۳۱ پاسخ

پنج شب از زایمانم گذشته بود که بعد از اینکه از دستشویی اومدم قرار بود بدم همسرم مثل هرشب با سرم شستشو بشوره و با سشوار برام‌خشک کنه ( خودم درد کمر و لگن وحشتناکی داشتم ) که همسرم گفت بخیه هات نصفش باز شدن... انگار آب یخ ریختی روی سرم...
من این چند روز درد کمر و لگن عجیب داشتم و با اون همه فشار ...
طاهامم این وسط زردی گرفته بود!
روز بعد رفتم پیش دکترم گفت بله رعایت نکردی بخیه هات باز شدن باید بری خونه یه سری اسپری و پماد اینا داد بزنم و تا یه هفته دراز کش باشم!! ( دلم خوش بود طبیعی زایمان کردم!!!!) برگشتم خونه و وسیله هامونو جمع کردیم و اومدیم خونه خودمون ( چون خونه خودمون تخت هست، دستشویی فرنگی هست و... کلا راحت تریم ) حالا باید زردی طاها درمون میشد دستگاه آوردیم و سه روز توی دستگاه بود زردیش از ۱۵ اومد روی ۹ ... این وسطا دفع نداشت که دکترش ببلاک کامفورت نوشت خودمم کم و بیش بهش شیر میدادم گرچه بخاطر خوردن قرصای چرک جونی نداشتن سینه هام...
بعدشم که طاها از شب تا غروب روز بعد گریه کرد بچم💔 دکتر بردم گفت رفلاکس داره و شیر خشکشو مجددا عوض کرد... دیروزم رفتم پیش دکترم دوباره برام بخیه زد و گفت یه هفته دیگه باید دراز کش باشی💔💔
این وسط شب نخوابی و گریه و وحشت لحظه های آخر زایمان تغییر یهویی زندگی..‌ فشاری که روی همسرم بنده خدا هست...
خلاصه میکنم به شدت بعد زایمان دچار تغییر میشید
خودتون سبک زندگی تون...
فقط و فقط تنها چیزی که آرومتون می‌کنه عشق بی حد و حصری که نسبت به بچتون دارید ‌.. عشقی که خداوند با ظرافت کامل در وجودتون می‌ذاره که کل وجودتون رو صبر و مهربونی و عشق در بر میگیره...
فکر نمی‌کردم انقدر تلخ بشه ولی گاهی گفتن واقعیت ها دیدت رو خیلی باز تر می‌کنه...
❤️‍🩹🫠

نه بابا طبیعی اون قدیما واقعا طبیعی بود که خانم خودش حتی زایمان میکرد و بند ناف رو میبرید. خاله‌های شوهرم همینجوری زایمان کردن فقط با چندتا زور ،اصلا دردی مثل ما نکشیدن، اونو میگن طبیعی اینجور که ما زایمان میکنیم بیشتر به خودکشی شبیه.

به نظرم دکترتم بی تقصیر نبوده که توجیهت نکرده
من با اینکه بخیه هام نسبتا کم بود اما مامام بارها تاکیید کرد تا وقتی یه مقدار بسته میشن رو بخیه هات نشین زیاد
هر چی که بود گذشت خواهر
خداروشکر خودت و پسر عزیزت سلامتین
این روزام میگذره❤️

منم ب این نتیجه رسیدم زایمان طبیعی واقن اشتباهه

عزیزم میشه لطفا بیمارستان و اسم دکترتونو بگید

عزیزم دکتر پسرت کیه؟

عزیزم موقع زایمان رو خیلی خلاصه نوشتید
کاش میشد بيشتر درباره زایمان میگفتید
بیشترین درد رو قبل از زایمان داشتید یا موقع زور زدن؟ اپیدورال بودید یا اسپاینال یا فیزیولوژیک؟ ماما خصوصی داشتید یا نه؟ ورزش بارداری انجام دادید؟

مامان طاها سلام
قطعا زایمان چه طبیعی چه سزارین‌سختی های خودشو داره
درد کمر و بخیه بعدش هم تو هر دو ممکنه باشه درد های منم زیاد بود به حدی که نمیتونستم بشینم حتی خوابیده هم کمرم درد میگرد
بخیه هم عموما میخورن مگر اینکه دیگه خیلی بدنشون اماده باشه
شاید این فشاری که روی شما اومده بابت اینه که خیلی اطلاعات نداشتی و با ذهنیت مثبت رفتی و با مواجه شدن با سختی هاش بیشتر اذیت شدی
البته اینکه بدنت ضعیف شده بود بابت سرماخوردگی هات هم قطعا خیلی موثره
ولی دیگه گذشته
قطعا سزارین هم شرایط بهتری نداره
درد بخیه و راه رفتن و کمر و نتونی بشینی و بخیه باز بشه و عفونت بکنه هم برا هر دو ممکنه باشه

من برعکس توازترس یه لحظه هم‌نشستم

عزیزم😄خداحفظ کنه اقا طاهارو
بخدا خواهر ما هنوزم ب روال قبل برنگشتیم🤣

من ک تجربه طبیعی و سز دارم
میگم سز راحت تره

من با این که بارداری دومم بود تجربه های زایمان که میخوندم میترسیدم
اما شکر خدا با پاره شدن کسیه آب بعد دو ساعت زایمان کردم

باورم نمیشه طاها ۱۴ روزش شد ؟
تجربه هات به درد ماهم میخوره ، ممنون که نوشتی ، خدا به جبران لحظه لحظه سختی و دردی که کشیدی نقل و نبات تو زندگی برات به ارمغان بیاره ، با قد کشیدن و موفقیت و عاقبت بخیر شدن طاهاجان
خدا بهت توان مضاعف بده انشالله❤️

منم روزای اول زایمانم فراموش نمیکنم واقعا روزای سختی رو گذروندم.همه میگن با زایمان طبیعی زود سرپا میشی ولی بستگی به بدن طرفم داره.

بالاخره زایمان برای هرکسی یه جور سختی داره خداروشکر که واسه شما هم گذشت

اینم بدون بچه ها حدودا تا ۳ ماهگی کولیک و... اذیت شون میکنه بعدا بهتر میشن
ماهم این دوران سخت گذروندیم

منم بخاطر عفونت و اینکه بخیه کنار واژنم باز شده بود دارو استفاده میکنم اما شیرم زیاده

مشکل از دکتر و بیمارستان بوده ک بهت تذکر نداده و مشکل از اطرافیان و خودت
اصلا نباید چهار زانو بشینی
نباید طوری بشینی ک بخیه هات باز بشن
من طبیعی بود تا ۱۷ روز حدودا نمیتونستم درست بشینم

چه عجیب که باوجودبخیه میتونستی بشینی یاکاراتُ یکنی،من بااینکه کم بخیه خوردم تازه همین امروز اندازه۵دقیقه نشستم تاقبلش غذامم خابیده یااییتاده میخوردم چه برسه به نشستن...🥲

انشالله این روزها هم زودتر بگذرن عزیزم.

منم بخیه خوردم
ولی خب همون اول کاری(حین زایمان) دکترم برش زد فکر میکردم اگر نتونستی زایمان کنی برش میزنن🥲

عزیزم چه قدر سخت،،،، از اعماق قلبم درکت میکنم منم روزای اول زایمانم بدترین روزای عمرم بود( پسرم) امشب داشتم به همسرم میگفتم سه ماه گذشت اما اون یکماه اولی خیلی عذاب کشیدیم، دیگه اگه عقل الانو داشته باشم بچه کنسله🥲😂
الانم میدونم سخته اما میگذره🥲دیگه راهی نیست جز تحمل....
من افسردگی هم گرفته بودم کارم شده بود فقط گریه🥲اما آرینم منو قوی میکرد و بهم قدرت میداد🥺

خدا قوت
منم گذروندم این روزها رو و راستش یک سال گذشته هنوز فاجعه ای که به اسم زایمان طبیعی برام اتفاق افتاده رو نتونستم هضم کنم
انشالله زود سرپا میشی
خونریزیت که تموم بشه خیلی بهتر میشی

الهی عزیزم...چرا همه ی زحمت برای ماست اخر سر پدر همه کارشه

فقط اينجور موقع ها ميگم بميرم واسه مامانم 😭چقدددد سختي و عذاب كشيده
الانم بجاي اينكه ما بزرگ شديم راحت شه درگير بدترين مريضي شده 😭

من پول ندارم برم سز 😭از جراحيم ميترسم از هر دو مدلش ميترسم اصلا

کلا زایمان پروسه غیرقابل پیش بینیه همه اینارو باید درنظر بگیریم هر اتفاقی ممکنه بیافته خداروشکر بچتون سالمه چه طبیعی چه سزارین هردو سختی های خودشونو دارن

الهی عزیزم

ورم کلیه پسرت بعد زایمان خوب شد؟

الحمدلله که الان پسر نازنینت بغلته و ان شا الله سالیان سال عشق کنید کنار هم♥و سختی ها فراموش تون بشه...

منم باز شدن عفونت کردن
منم دلیلم این بود زود سرپا میشم

سوال های مرتبط

مامان آتریسا💗آتیلا💙 مامان آتریسا💗آتیلا💙 روزهای ابتدایی تولد
خاطره یا تجربه من از زایمانم...
من زایمان اولم هم طبیعی بود و یک‌خاطره نسبتا خوب داشتم از زایمانم و استرسی نداشتم و.... ولی سر این زایمانم به ابن نتیجه رسیدم که هر زایمان با یکی دیگه فرق داره و قرار نیس همه چی یکی باشه و....
زایمان اولم ۴۱ هفته با امپول فشار وبا اپیدورال بود ولی لحظه. زایمان دردو حس میکردم و... و با ابنکه ۱۲ ساعت طول کشید ولی خیلی خوب بود درکل زایمانم و‌راضی بودم...و این زایمانم هم ۴۰ هفته بودم که ۳۰ بهمن قراررشد بستری بشم و با آمپول فشار زایمان کنم و...
سر این بارداری دومم من خیلی فعالیت و کار و ورزش و... که کلا از انومالی سر پسرم فیکس لگن بود و پایین بود با خودم میگفتم حتما زایمان خیلی زاحتی دارم و... ولی متاسفانه اصلا بچم همکاری نمیکرد و نمیدونم چرا هرچی قرص زیر زبونی و مدلای مختلف امپول به من میزدن اصلا درد شدید و واقعی نمیگرفت منو‌که دهانه رحم باز بشه و...
من ۳۰ بهمن‌ساعت ۱۱ بستری شدم ولی تا ساعت ۷ صب ۱ اسفند با کلی معاینه و پاره کرده کیسه آب ودارو دهانه‌رحمم سه سانت باز شده بود...
من این دفعه سر این زایمانم رفتم بیمارستان دولتی که همسرم کارمند اونجا بود و از قراری که توی بیمارستان دولتی زایمان طبیعی با ماما هست و.. ما رفتیم با یکی از دکترای خوب بیمارستان صحبت کردیم و قرار شد یک زیر میزی بدیم که ایشون سر زایمانم بیان و.... خلاصه ۷صب یک اسفند که من دیدم شیفت دکتر دارع تموم میشه میخوان‌برن و من هنوز زایمان نکرذم و از طرفی خیلی کلافه شده بودم از روز قبل ۱۰ نفر باهم بستزی شدیم که اونا همشون تا اخرشب زایمان کردن و رفتن من بودم که مونده بودم و.. از طرفی گاهی هی توی اتقباظای کمی که میگرفت منو ضربان قلب پسرم افت میکرد یکم و...
مامان ماهلین🍼🧸 مامان ماهلین🍼🧸 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی و دومین زایمانم
پارت ۲
۳۸ و سه روز بودم که صب ساعت ۸ بود دردام شرو شدن و چون زایمان دومم بود و از زایمان اولم تجربه هایی داشتم فهمیدم که بله این درد درد زایمانه واقعا بعد ولی خیلی راحت میتونستم کنترلش کنم بعد هر یه ربع یا ده دقیقه یبار میمومد میگرف و خفیف بود پاشدم با شوهرم صبحونه خوردیم بعد اون رف منم تنهایی خونه بودم پسرمم فرستاده بودم مدرسه شرو کردم به تمیز کردن خونه بعد خونه رو برق انداختم همه کارامو کردم بعدش رفتم پیاده روی یه ساعتی پیاده روی کردم موقع پیاده روی هم دردام میومدن ولی من خیلی راحت کنترلش میکردم میتونستم تحمل کنم دردامم همزمان از کمرم و شکم میگرف تیر میکشید بدجوری بعد از پشت بهم زور میومد و تیر میکشید مقعدم بعدش احساس کردم یچیز گرمی ازم اومد رفتم دسشویی دیدم یچیز کشدار و خیلی بلند ترشح بود به رنگ شیری و کرمی همراه با رگه های خونی اومد ازم خیلی بلند بود ولی اولین بار بود میدیدم چون زایمان اولم از این ترشح نیومد ازم بعدش رفتم حموم یه نیم ساعتی با اب داغ حموم کردم اسکات زدم بعد کل بدنمو تمیز کردم با ژیلت🙈😅خلاصه اومدم اماده شدم ساک بچم و خودمو برداشتم که قبلا اماده کرده بودم به شوهرم زنگ زدم اومد و...
مامان مَهوا🌕 مامان مَهوا🌕 ۲ ماهگی
پارت۵
دیگه از اون روز تا همین یک هفته پیش شیر خشک ندادمش و هفته قبل همون شیر خشک گیگوز رو بهش دادم و خداروشکر مشکلی پیش نیومد.
روز بعد هم که مرخص شدم اومدم خونه، تا روز سوم خیلی اذیت شدم و همیشه شیاف میذاشتم، برای شیردادن واقعا اذیت بودم... اما بهبودم رو کامل حس میکردم... روز ۵ ام دردام کمتر شده بود اما بازم سوزش رو داشتم...
دیگه از روز ۸ و ۹ خب بهتر شده بودم اما خوب خوب نه!
اما تونستم روز دهمم با قطار از تهران تا نیشابور بیام.
تا روز ۱۵ یا۱۶ برای بلند شدن و دراز کشیدن دردی رو حس میکردم که با احتیاط کارامو میکردم.
الان که ۲۱ روزه عمل شدم تقریبا خیلی خیلی بهتر شدم، فقط کمرم کمی درد داره و برای بلند شدن باید به پهلو برگردم و تا بتونم بلند بشم...
✅اینم ی توضیح کامل از پروسه سزارین از روز اول تا امروز✅
من با روسری شکمم رو میبندم و راضی هستم، چون گن که استفاده کردم و خیلی تنگ بود، باعث شد درد بخیه هام بیشتر بشه درصورتی که خوب شده بودم اما به خدی دردم رو زیاد کرد که مجبور شدم از شیاف استفاده کنم.
الانم نمیگم کاااملا خوب و بی درد هستم، اما خداروشکر از پس بیشتر کارای خودم و مهوا برمیام. وقتی در عرض ۲۰ روز بهبودم اینطوری پیش رفته،انشالله تا روز چهل بهتر از الانم میشم.
اگر تاپیکامو ببینید، من به حدی درد داشتم که همیشه کلافه بودم. توی خونه گریه میکردم و میگفتم من دیگه خوب نمیشم... اما خداروشکر گذشت...
مامان مهوا مامان مهوا ۱ ماهگی
#پارت اول زایمان طبیعی
تاپیک‌های قبلی که در مورد زایمان طبیعی هم گذاشته بودم بخونید چون من از اول دنبال زایمان طبیعی بودم اما چه‌ام هم خیلی بالا بود و دو دور بند ناف دور گردنش بود اما موقع زایمان دیدیم که سه دور دور گردنشه اما شل س مشکلی برای زایمان ایجاد نمی‌کرد، دیروز از صبح چندین بار توی تشت بعد تو لگد کرده بودم و تقریباً یک هفته بود که ورزش‌ها رو به صورت خیلی جدی و شدید انجام می‌دادم، ساعت ۲۰ دقیقه به ۷ صبح با یه سرفه حدود یک استکان آب ریخت روی تخت که حدس زدم کیسه آ** پاره شده رفتم دستشویی و دیدم که بله نشتی دارم ادرار نیست بدون رنگ بدون بوئه و تشک‌های خونی وجود داره هنوز هیچ دردی شروع نشده بود، تا همسرم از خواب بیدار بشه و آماده بشیم برای رفتن به بیمارستان حدود یک ساعتی طول کشید و توی این یک ساعت من هیچ دردی نداشتم اما آبریزش به صورت مداوم داشتم، ساعت تقریباً هشت و نیم سیدم بیمارستان توی راه بیمارستان یواش یواش انقباضا داشت شروع می‌شد
مامان امیر حسین مامان امیر حسین روزهای ابتدایی تولد
مامان یوتاب مامان یوتاب روزهای ابتدایی تولد
مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ ۱ ماهگی
من امروز که یکماه از زایمانم گذشت
اومدم یکسری تجربه هام رو درباره زایمان طبیعی بهتون بگم
امیدوارم مفید باشه ☺️

اول بگم که من از ۲۰ هفته یوگای بارداری میرفتم و
از ۲۹ هفته ورزش های لگنی رو شروع کردم
سه روز در هفته ورزش میکردم یکساعت
از هفته ۳۶ به بعد هم گل مغربی و آبزن مصرف میکردم
و خاکشیر و دمنوش گل گاو زبان خیلی رقیق
دونه به هم هرروز لعابش رو می‌خوردم

این شد که روز زایمان ماما گفت چقدر دهانه رحمت نرمه
بااینکه هنوز اصلا سر بچه هم نیومده بود پایین ...
از تاثیر ورزش ها هم باید بگم که روز زایمان واقعا کمکم کرد
و الان خداروشکر دچار عوارض تکرر و بی اختیاری ادرار نشدم
البته نمی‌دونم شاید در آینده بشم 😂
اما تا الان راضی ام که اون همه ورزش و پیاده روی میکردم
واقعا بعد زایمان نه کمردرد نه دل درد نداشتم
درد بخیه ها هم تا چند روز یکم اذیت میکرد ولی
غیر قابل تحمل نبود اصلا ....
من اصلا قصدم از این تاپیک این نیست که بگم حتما برید طبیعی
اما اگر مثل من دوست دارید زود مستقل بشید
و کمکی هم ندارید ، زایمان طبیعی واقعا خوبه 😍
درد زایمان طبیعی زیاده اما من معتقدم خدا توانش رو
به مامانا میده 🤌☺️

اگر سوالی داشتید همینجا ازم بپرسید تاجایی که بتونم
راهنمایی میکنم ☺️☺️
مامان آیه مامان آیه ۲ ماهگی
تجربه زایمان
قسمت اول
من زایمانم طبیعی بود
این تجربه ای که دارم تعریف میکنم به معنی این نیست که میگم زایمان طبیعی بد هست یا خوب…
هرکی باید با توجه به روحیات خودش و البته مشورت با پزشک‌ نوع زایمانش رو انتخاب کنه ، و این به نظرم بهترین راهه! تجربه من صرفا تجربه منه و امیدوارم برای کسی اتفاق نیوفته….
من هفته ٢٣ بارداري با طول سرويكس ١٩ سركلاژ شدم با استراحت نسبي بيرون رفتن هم در حد دكتر رفتن بود
و ٣٧ هفته سركلاژم رو باز كردم، اين مدت پياده روي و ورزش هايي كه ماما همراهم بهم داده بود رو انجام ميدادم
از دم نوش و خوردنى هايي كه ميگن براي باز شدن دهانه رحم خوبه هم اصلا استفاده نكردم چون شنيده بودم باعث ميشه كه جنين مدفوع كنه، حالا درست و غلطش رو نميدونم ولى من استفاده نكردم،
هفته بعد رفتم براي معاينه که دکترم گفت دهانه رحمت ۲ رو به ۳ سانت باز شده! و کاملا لگنت مناسب زایمان طبیعی هست.
و من بدون درد به ۲ سانت رسیده بودم
از اون روز با انگیزه تر ورزش میکردم و امیدوار بودم تا فرداش زایمان میکنم