۲۲ پاسخ

گلم کل تایپیک هارو خوندم هرکسی یه نظری داده،ولی کارت اشتباهه که به شوهرت نمیگی اگه یهو واسش از ضربه هایی که خورده تشنج بیاد چیکار میکنی؟؟؟!!!مگه از سر بچت گذشتی هاااا.
زنگ بزن بهش بگو ،بفهمه که نباید از این به بعد به هرکسی اعتماد کنه.دومش هم رو راست به خودش زنگ بزن بگو چرا بچمو اینجوری کردی؟وگرنه بلاک کردن کبودی بچت رو خوب نمیکنه، منکه باشم الان خودم میرفتم دم درش و جرش میدادم، و بهش می‌فهماندم که اگه بچه خودت بود و من اینکارو میکردم چه حالی می شدی.

به قران من حتی خونه مادرخودمم میرم نه اینکه اعتمادنکنم نه ولی بچمه میترسم تادستشویم میرم ده دفعه میگم مامان مواظب ثناباشی مامان چیزی نخوره حالاتوجاریته بپرس مطمعن شوبجهات مگه بلدنیستن حرف بزنن بپرس ازشون ببین چی شوده

عزیزم هیچ وقت هیچ وقت جزخانواده خودت به هیچکی اعتمادنکن الانم هیچی ازشوهرت مخفی نکن بهش بگوپنهان کاری نکن حتمابهش بگوبچته خدای نکرده هراتفاقی میوفته به شوهرت بگومعلوم نیست دفعه های بعدی بچهاتوپیشش بزاری چه بلای سرشون میاره

ببین زنگ بزن به جاریت خیلی ریلکس از تشکر کن بگو دستت درد نکنه بچه ها رو نگه داشتی زحمت کشیدی. بعد حال و احوال بهش بگو راستی داشتم لباس بچه رو عوض میکردم کبود بود فلان جاش افتادن زمین؟؟بگوش نگران شدم چون کبودی الکی نگران کننده اس می‌خوامستم ببینم جایی افتادن یا همینجور کبود شدن؟؟ از شکل و لحن جواب دادنش میتونی متوجه بشی راست میگه یا دروغ. یهو شمشیر رو از رو نبند. با فکر برو جلو

ب همسرت بگو از بچتم بپرس ببین چی شده با همسرت ک مشورت کردی اون موقع هر کاری خواستی انجام بده بذار اول شوهرت بدونه ک شوهرت نگه دروغ گفتی یا طرفداری اونارو کنه یا اینکه بگه دستشون درد نکنه نگهداشتن حالا حتما بچه اذیت کرده چیزی نیست باش حرف بزن ک اون زنگ بزنه ن تو

عزیزم اگه بچه هات حرف میزنن ازشون بپرس بگو چرا بدنت اینجوری شده علتشو بپرس بعد شوهرم ک اومد یا الان عکس بگیر بفرست براش بگو اینا چیه رو بدن بچه

بچه هات چند سالشونه مگه ؟چرا این کارو کرده تا حالا بد جنسی از جانب جاریت دیدی ک بخواد این کارو با بچه کنه ؟

بپرس جوری بپرس ناراحت نش بگو کبودی جای زدن گریه میکنن نشون یک جور بگو

ای وای بچه هاتو زده سرشونم نگاه کن بچتو پرت نکرده باشه رپ سرامیک یا جایی سرش ضربه ندیده؟؟ زنگ بزن بگو بچم میگه گرفتی زدیشون بدنش کبوده با چه رویی اینکارو کردی افریته

بنظرم اول تشکر کن بگو مرسی که نگهداشتی ولی کاش اگر حوصله نداشتی قبول نمیکردی که بیاریمشون
بعد عکس بفرست بگو واقعا برام ناراحت کننده بود دیدن اینا رو تن بچها

من بودم کلا ی دعوایی راه مینداختم اون سرش ناپیدا🤣🤣

هیچوقت بچه هاتو دست کسی نده فقط،مادر خودت و مادر شوهرت به هیچکس دیگه نسپار تازه همینایی که گفتمم ببین حوصله دارن میتونن بچه نگه دارن یا نه...

وای منم یک روز بستری بودم دخترامو سپردم دست مادر شوهرم...ن شیر داده بود بهش ن مواظبش بوده دخترک بزرگم گفت خواهرم از بالای مبل افتاده ...

توروخدا بچه هاتون نسپارین دست هرکسی بخدا هیچکس مثله مادر مواظب بچه نمیشه

خیلی خوسرد زنگ بزن بگو جای کبودی رو تن بچه س و تاکید کن که بچه گفته زن عمو اوف کرده عکسشم بفرست و قطع کن حتما ب همسرت بگو

یعنی بدن جفتشون کبود شد یایکیشون

از سه سال خورده ای بپرس چیشده

من باشم دیگه خونشون نمیرم..

واای چطور میتونن من باشم به شوهرم میگم دیگه هم باهاش قطع رابطه میکنم

عکسشو بگیر بفرست براش بگو بچم اینجوری میگه و بلاک

حتما جاریت نیشگون گرفته

وای نه نگو حرصی میشم از کسایی که به بچه آسیب میزنن اگ بچت حرف میزنه از خودش بپرس ببین چی میگه

حتما حتما بپرس ببین چه اتفاقی افتاده ، شاید زمین خورده باشن

سوال های مرتبط

مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۷ ماهگی
و حالا من موندم و وجدان درد سرزنش عذاب وجدانی که هرروز میاد سراغم لحظه‌ای از یادم نمیره خدا نگذره از اون دکتر ژنتیک که درست حسابی آزمایش ننوشت ژن های مارو دقیق بررسی نکرده بودن فقط یه آزمایشی گرفتن که چندتا بیماری و بررسی کردن که حالا بچه ما اون چندتابیماری ونمیگیره خلاصه کوتاهی کرد بی مسئولیتی کرد ازش نمی‌گذرم هیچوقت دوم از دکتر اطفال و نوزادان که این دوماه کامل ۱۰ بار من دکتر های مختلف بردم این بچه رو همشون معاینه میکردن ورزش میدادن بدن بچه رو میگفتن سالمه مشکلی نداره فقط داروی کولیک میدادن جالبه واقعا تو ۲ ماهگی اون خانوم به اصطلاح محترم تو مرکز بهداشت اولین نفر بود به شل بودن بچه من شک کرد و زمزمه کرد با خودش ولی به ما هیچی نگفت مگه هرماه بچه هارو چکاب نمیکنن قد وزن دورسر دو مورد تغذیه اینا مگه نمیپرسن بعد چندوقت پیش که بهشون گفتم میگه ما موظف بودیم واکسن رو بزنیم من شک کردم دیدم این بچه فرق داره با بچه های دیگه ولی اصلا شک نکردم که بگم فقط به شل بودن بدنش شک کردم خیلی ناراحت شدم حالا گذشته ها گذشته فکرشو نکن اینقدر راحت به من اینجوری گفت من از هبچکدومشون نمی‌گذرم که اینقدر راحت کوتاهی کردن تشخیص ندادن واسه نمی‌دونم هضم نمیشه این قضیه ها برام نامفهوم مونده چون پای بچم درمیون اومد نمیتونم فکر نکنم کنار نمیام بچه خیلی مهم ترین همه چیز من تو زندگی پسرم شد بعد چندسال خدا بهمون هدیه داد خیلی برام سخته کناراومدنش...