یه متنی خوندم در مورد تقویت اعتماد به نفس بچه هامون گفتم برای شما هم بفرستم
۱. تشویقش کن که خودش کارها رو انجام بده

اجازه بده خودش لباس بپوشه، غذا بخوره، یا اسباب‌بازیاشو جمع کنه. حتی اگه زمان بیشتری ببره، مهم اینه که حس کنه توانایی انجام کارها رو داره.

۲. بهش فرصت بده که اشتباه کنه

اگه موقع دویدن زمین خورد یا نتونست یه پازل رو حل کنه، سریع مداخله نکن. اجازه بده خودش تلاش کنه و یاد بگیره که شکست یه چیز طبیعیه.

۳. زیاد تشویقش کن، اما واقعی

مثلاً بگو: «دیدم که خودت اسباب‌بازیات رو جمع کردی، آفرین!»، نه اینکه بدون دلیل فقط بگی «تو بهترینی». اینجوری یاد می‌گیره که موفقیتاش ارزشمند هستن.

۴. موقع بازی کردن، نقش‌های شجاعانه رو تمرین کنید

با هم بازی‌هایی انجام بدین که توش نقش یه آدم شجاع رو داشته باشه، مثلاً یه کاوشگر، یه پلیس، یا یه ابرقهرمان. این باعث می‌شه که خودش رو قوی‌تر ببینه.

۵. ترس‌هاش رو مسخره نکن و کم‌اهمیت نشمار

اگه از تاریکی، صداهای بلند یا حیوانات می‌ترسه، بهش بگو که احساساتش رو درک می‌کنی و کم‌کم کمکش کن باهاشون کنار بیاد.

۶. الگوی خوبی براش باش

بچه‌ها از پدر و مادرشون یاد می‌گیرن. اگه تو با شجاعت با چالش‌های زندگی روبه‌رو بشی، پسرت هم یاد می‌گیره که با موقعیت‌های سخت برخورد کنه.

۷. ارتباط اجتماعی‌شو تقویت کن

بزار با همسن‌هاش بازی کنه و تو جمع‌های کودکانه شرکت کنه. این کمک می‌کنه که راحت‌تر با دیگران ارتباط بگیره و کمتر خجالتی باشه.

۸. بهش اجازه بده خودش تصمیم بگیره

حتی اگه چیزای کوچیکی مثل انتخاب رنگ لباس یا انتخاب بین دو مدل خوراکی باشه، این باعث می‌شه که حس قدرت و اعتماد به نفس بیشتری بکنه.

۲ پاسخ

من دقیقا همین کارارو باهاش انجام میدم امروز گفتم بیا پیتزا درست کنیم
یا میریم هایپر میگم کدوم خوراکی میخام خودت بردار
همیشه هم بتمن میشه برای ما 😂
از چیزی هم بترسه بهش توضیح میدم ک ترسناک نیست یا میگم نگا کن کاری نداره با ما
یا میگم اول برو وسیله هاتو جم کن تا بیام پیشت بازی کنیم
حالا نمیدونم درسته یا نه😅

درخواست بده بهم‌گلم‌پرم

سوال های مرتبط

مامان آوین❤ مامان آوین❤ ۲ سالگی
سلام دخترا اونایی که درگیر ترک پوشک هستن..و بچه اول می‌گفته بعد یمدت دیگه نگفته مثل دختر من..من راهکاری انجام دادم که تا حد زیادی مفید بوده
اول اینکه بچهایی که از همون اول نمیگن و میترسن بحثشون جداست اونا آمادگی یا ذهنی یا جسمی ندارن..اما اگر ترس از توالت و محیط ندارن.. اگه اول همکاری کردن و گفتن بعد یمدت دیگه نگفتن باید بگردیم علت نگفتن رو بیابیم😅..مثلا آب خیلی گرم یا سرد نبوده باشه از چیزی نترسیده باشه یامثل دختر من که فقط حال نداشت همه جیش ها رو بگه..پیپی رو کامل میگفت و حیش رو یه خط درمیون..چون حوصلش نمی‌کشید روزی ده بار بره سرویس بنظرش واجب نبود😵‍💫😅
حالا من جدول ستاره ها رو انجام دادم..یعنی یه جدول میکشید بهش توضیح میدید که هربار یه کار خوب کنی(مثلا دسشوییتو بگی )یه ستاره میگیری..وقتی ستاره هات چهار تا یا ستا شد یه جایزه داری
و بهش جایزه میدید و به قولتون عمل میکنید..
نکته اینکه جایزه اصلا نباید چیز بزرگی باشه..مثلا یدونه برچسب ستاره رو دستش بزنین..یا بگین باهم کیک میپزیم..یا بعد چهارتا ستاره یه آب نبات داری پیش من
نکته بعد اینکه این روش بیشتر ازدو هفته نباید ادامه پیدا کنه بچه شرطی میشه
نکته مهم اینه که این یه تجربه شخصی هستش و اگه انجام میدین مسئولیتش و نتیجه دادنش با خودتون..پس اگه فک کردین روش درستی نیست سمتش نرین
بوس به همه ❤️
مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا خسته شدم بخدا کم اوردم دخترم یه کارایی میکنه که دیگه رد میدم واقعا قلبم داره از جا کنده میشه چیکار کنم این دخارم چرا اینجوری شده نمیدونم. تا دو هفته پیش دخترم گاهی بهانه میگرفت. مثلا موقع پی پی کردن یا موقع خواب گریه میکرد و راحت اروم نمیشد. اما اینجوری نبود که با همه چیزی هرچیزی که فکر کنی مخالفت کنه. تا چند روز پیش هم اینجوری نبود که بگه غذا نمیخوام. نمیخوام بخوابم و... حتی دختر من الان بیشتر از یک ساله یه اخلاقی داره حتما باید دست من یا باباش رو بگیره که بخوابه. یعنی آرامشش بود. خیلی دوست داشت. اما این چند وقت غذا نمیخوام. مسواک نمیخوام. لباسمو عوض نکن. پوشکمو عوض نکن. بیرون نمیام. منو ببر خونه. بازی نمیخوام. تو دسشویی نرو. لباس عوض نکن. ظرفا رو نشور. پوست پرتقالو کندی بچسبون. سیب زمینی رو خورد کردی درستش کن . غذاروخوردی تف کن. امشب دیگه حتی میگفت دستتو نمیخوام بگیرم. میگفت نمیخوام بخوابم میگفتم دراز بکش میگفت دراز نمیهوام بکشم. تا از شدت خواب نینمه دراز میشد پا میشد چهار زانو مینشست. به زور چشماش رو که داشت بسته میشد رو باز نگه میداشت. حتی تشنه شد قمقمه رو برداشت اب بخوره تا گذاشت دهنش گفت آب نمیخوام. و نخورد. اینقدر غر زد تا با تشر من بالاخره دراز کشید و در دم خوابش برد. بخدا من دعواش نمیکنم. از صبح هزار بار بغلش کردم. بوسش کردم. گفتم چرا ناراحتی. از چی ناراحتی. چی اذیتت میکنه. من دوستت دارم کنارتم. بخدا اخم به صورتم نیاوردم. ولی خسته شدم دیگه. کی تموم میشه این روزا.
این موهاش ب ا قبلنه الان دو روزه نذاشته دست به موهاش بزنم ۴ روزه با گریه نذاشته یه مسواک براش بزنم