حس میکنم افسردگی بعد زایمان گرفتم...
حوصله هیچی و هیچکسی رو ندارم
فقط دوست دارم بخوابم 🙃💔

( لعنت به بخیه هام که غوز بالای غوز شدن و به بدتر شدنم کمک کردن )

تلقين نکن دیگه
خواب نوزاد بعد ۲ ماه تنظیم میشه
اوایل صبح تا ظهرا میشه خوابشون
بعدش شب تا صبح تنظیم میشه غصه نخور دیگه

همین الانش غصه عالم تو دلمه

مامان طاها اینجوری میگی میترسم از،زایمان،طبیعی

عزیزم منم زایمان اولم ۲۰ روز بخیه هام خیلی اذیت کردن آخرش اسپری نیواشا نجاتم داد واقعا استفاده کن تا ببینی نتیجشو

من از همون اولش گرفتم
دارم میمیرم داغوووونم

منم همینم خواهر زایمان کردم فرداش من مرخص شدم بچم زردی گرفت بستریش کردن ان ای سیو و ساعت ۲ شب گفتن نمیتونی بمونی برو صبح بیا من بدون بچه رفتم و فرداش اومدم با اون بخیه و عمل موندم‌ بیمارستان پیشش و همه کاراش خودم کردم بعد که خوب شد اومدیم خونه چند روز بعد باز زردی گرفت دستگاه آوردیم ۳ روز خونه الانم درگیر رفلاکس و کولیکم خلاصه اصلا استراحت نداشتم همش رو پا بودم و از این بیمارستان به اون مطب بودم و آخر سر هم بخیه هام عفونت کرد

این حس و احوالات تو همه ی ما مشترکه ، و بعد زایمان معمولا بدترم میشه
باید خودمون دست و پا بزنیم و خودمونو بکشیم بالا ، یکم صبوری کن بچه جون بگیره بخیه هات خوب بشه ، مطمئنم بعدش تلاش میکنی که خوب تر بشی عزیزدلم
بگردم برای مادرامون برای سختیایی که کشیدن ، برات دعا میکنم تو این روزای عزیز ❤️

عادیه
اینقدر بد اروم بود بچه م ک تا 3 ماه حدودا خیلی حالم بد بود ن دلم میخاس جایی برم ن کسی خونه م بیاد

من شبا که میشه یه غمی میشینه رودلم که نگو😔
ولی میگذره غصه نخور.

بخیه هات چطوری شدن عزیزم ؟؟؟🥲

طبیعیه عزیزم
من دو هفته اول اینجوری بودم
با همسرم درد و دل کردم اونم مثل من بود
با هم ک حرف زدیم سبک شدیم هر دو
از طرفی بیخوابی و پروسه سخت زایمان و تغییر زندگی خودش مزید بر علته
ولی همش گذراس نگران نباش سعی کن فقط تو اون حال نمونی نه اینکه مقاومت کنی مقابل این حست مدیریتش کن ک بیشتر نشه

فقط خودت باید به خودت کمک کنی به چیزهای مثبت و خوب فکر کن ،به پسرت فکر‌کن‌ و خداروشکر کن،طبیعیه و شما تازه زندگیت تغییر کرده این روزها هم میگذره و بعد از چهل روز همه چی عادی میشه و از زندگی لذت میبری

😭وای عزیزم درکت میکنم من ده روز اول داشتم به خودکشیم فکر میکردم حتی 🥲الان باز یکم خوبم خوب میشه نگران نباش بیرون برو سعی کن نشینی خونه

من از اول زایمانم دارم باهاش دست و پنجه گرم میکنم اوایل خیلی اوضاعم ناجور بود گریه های الکی عصبی بودن بعدم ک دخترم شیرم بهش نساخت شیرخشکی شد بدتر شدم سعی میکنم باهاش کنار بیام و بهش فکرنکنم ولی واقعا بهم ریختم
ازهیکلم بدم اومده از ترکایه شکمم از اینکه لباسام اندازم نیست وقت برا خودم نمیرسم بذارم
حال مزخرفیه

دور سرت بگردم من

نگران نباش خوب میشی بعد یه مدت
فقط خودتم باید ب خودت کمک کنی ب خودت برس سعی کن خودتو سرگرم کنی

درسته منم داشتم. انشاالله زودتر خوب بشید

من الان گرفتم بعد دو ماه