تجربه زایمان پارت آخر♾️
بعد وقتی اینطوری گفتم گفتن فورا برو رو تخت دراز بکش ببینم سر بچه نیست؟
بله سر پسر گلم بود🥹
گفتن بدو تو اتاق زایمان منم مثل پنگوئن صدو هشتاد درجه پاهامو باز کرده بودم و میدوییدم🤣
رفتم رو تخت پاهامو دادم بالا یه چیزی مثل آب خنک بود ریختن رو واژنم یکم بی حس شد بعد یه آمپول زد کنار لبه های واژنم بی حس شد کامل
دیگه با تمام وجودم چهار پنج تا زور محکم زدم و ساعت ۲:۴۵ عصر روز شنبه پسر قشنگم ب دنیا اومد🥹
واییی خدا چ حس قشنگی بود اون لحظه
انشالله قسمت تمام اقدامی و چشم انتظارها بشه ب زودی😍❤️
وقتی دنیا اومد دیگه هیچ دردی نداشتم فقد گفت چندتا سرفه بزن تا جفت هم بیاد بیرون
بعدش دیگه ۲۰ دیقه طول کشید بخیه هامو زد و با گل پسرم اومدم تو بخش🥹🩵
و تا ۱ روز بعدش هم بستری بودم و روز یکشنبه مرخص شدیم🥲
نافش هم روز هشتم افتاد🫠
خیلی ببخشید ک تجربمو براتون دیر نوشتم🙏
روزهای اول خیلی سرم شلوغ بود این روزا هم مثل افسرده ها شدم خیلی تو خودمم ولی چون خیلی منتظر تجربه زایمانم بودین ب احترام خودتون براتون نوشتم
اگه کم و زیادی داشت دیگه ببخشید بیشتر از این نتوستم بهتر بنویسم🌹

قدمش خیر و برکت 🤍🌱
دختر تو هنوز خوب نشدی دلتنگ شدی😂😂

ای جونم قدم نو رسیده مبارک عزیزم. انشالله قدمش پر از خیر و برکت باشه. ..
ممنون که از تجربه زایمانت گفتی..

مبارکه عزیزم انشاءالله سالم باشه 😍
منم عصرش دردم شروع شد تا ۸ شب تو خونه درد کشیدم بعدم رفتم بیمارستان ۹ و ۲۰ دقیقه دخملم بدنیا اومد 🥹

اون آمپولا چی بود بهت زدن؟
برا منکه هیچ نزدن جز همون سرم
و اکسیجن

ولی من چرا انقد زور زیاد زدم😬😬
نمیدونم بلد نبودم یا چی
هی میگفتن حس زور داشتی زور بزن
باز میگفتن زورتو قطع نکن بچه میزه بالا
😐😐

الان بخیه هات دردندارین؟کلااون قسمت بدن دردنداری ؟من خیلی درددارم نمیدونم طبیعیه یانه

کاش منم تحمل این همه دردا داشته باشم😭

عزیزمممممم الهی شکر که زایمان خوبی داشتی و خداروشکر که گل پسری رو صحیح و سالم بغل گرفتی الهی خدا حفظش کنه براتون گلم🥹😘🥹😍❤️🥹😘

خیلی درد داره ؟

قدمش مبارک عزیزم

مبارک باشه عزیزم 😍
من داشتم تجربه هاتو میخوندم استرس گرفتم چرا🤣 تند تند میرفتم تایپیک بعدیت😅
فقط متوجه نشدم اون چیزی ک گفتی مثل آب خنک بود چی بود یا این ک امپول زدن ب واژن ک بی‌حس بشی جالب بود
چون برا من آخر کاری ، آمپول تو کمرم زدن ک بی حس شدم اون گازه هم بهم دادن ک گیج شدم
ولی زور دادن خیای سخت شد
شما چی ؟ راحت تونستی زور بزنی با وحود بی حسی ؟

اخی عزیزم😍

عالی بود به امید روزی که ماهم این تاپیک ها رو بزاریم. من از الان ترس زایمان افتاده تو جونم

مبارک باشه عزیزم فسا بیمارستان ولیعصر بودی ؟

هم سنیم دختر منم 30 آذر ب دنبا اومد اصلا درد نداشتم 41 هفته 3 روز بودم پنج شنبه رفتم معاینه گفتن باید بستری بشی ولی ن درد داشتم ن رحمم باز شده بود گفتن آمپول میزنیم هر چقد آمپول زدن ن دردم اود ن رحمم باز شد دو نفر جلو من پیش من طبیعی زایید من از ترس و استرس تپش قلبم با رفت و کیسه ابمو پاره کردن زودی بردن سزارین

مبارکت باشه دختر قوی مرسی که برامون نوشتی😘❤️✨️

آخی عزیزم الهی به سلامتی و مبارکی تمام این لحظه هایی که تجربتو خوندم یاد زایمان خودم افتادم چقدر سخت بود و در عین حال خیلی شیرین🥹😍

مبارک باشه عزیزم😍
انقدر قشنگ تعریف کردی انگار منم پیشت بودم😅😍
و انقدر قشنگ نوشتی حقیقتا دلم خواست الان برم زایمان کنم😂
انشاالله قدمش پر خیر و برکت باشه و خدا حفظش کنه گل پسرتو عزیزم🫂🧿💙

مبارک باشه عزیزم عکس نی نی رو هم بذار

مبار‌ک باشه عزیزم خدا حفظ کنه گل پسرتو🌻😍

قدمش پرو خیر وبرکت باشه عزیزم. دعا کن برا مایم به خوبی، بگذره

مبارکت باشه عزیزم ولی من اصلا دلم تنگ نمیشه ،😃

بسلامتی و دل خوش گلم مبارک باشه ان شاالله🌸🌸🌸قدمش پرخیر و برکت باشه برات

مبارک باشه مامان شجاع 😍

مبارک باشه عزیزم ♥️✨ قدمش خیر باشه

دلم خواست 🥹😂♥️
قدمش پر برکت 🥹😍

ای جون خیلی خوب بود قدمش خیر باشه برات عزیزم

مبارک باشه عزیزم مرسی ک از تجربت گذااشتی ❤🌹