۱۴ پاسخ

منم گاندی سزارین کردم رسیدگیشون عالی بود

سلام چقد بهت سخت گذشت من ۲۰بهمن
سزارین شدم لاله خیلی راضی بودم همه چی عالی مرتب تمیز بود

مامان علی و علیسان عزیز میشه لطفا پیام های خصوصی رو چک کنید؟☺️
یه سوال داشتم و نگران بودم

سلام خوبی خواهر وای سزارین خیلی سخته من سه تا طبیعی بودم چهارمی سز شدم اورژانسی شما با این بچه کوچیک چطوری تحمل میکنی بخدا هرکس میره سزارین اختیاری خیانت میکنه در حق خودش با اینکه من زایمان طبیعی هم خیلی سخت بود ولی بازم ترجیحم طبیعی هست . بازم خداروشکر که به سلامتی بچتو بغل کردی

واقعا بیمارستان تو زایمان ادم خیلی موثره اونم سزارین
من یثربی کاشان زایمان کردم عالی بود خاطره خوشی دارم از زایمانم
باز خداروشکر نی نی سالمه
برای علی هم غصه نخور طبیعیه
من با اینکه دخترم ۴ سالش بود و خیلی هم آبجیشو دوست داشت حسادت نکرد
خیلی لجباز شده😐

سلام شما قرص کلومفین مصرف کردین برای بارداری؟

وای که قلبم گرفت همشوخوندم چقدر غریب و سخت بود 🥺🥺🥺

منا جان خانم دكتر از لحاظ بخيه زدن در سزارين چطورن؟ جوري هست كه فرداش بشه سرپا شد. كلا زايمان سزارين هم به خوبي طبيعي انجام ميدن؟

مبارکه قدمش
عزیزم منم فاصله زایمانم کم بود
بیشترین اذیت فک کنم به خاطر تایم نزدیک سزارین بود
برای بار دوم بدنمون ضعیف تر بود
من خیلی اذیت شدم بخصوص پسرم بزرگم میبینم سردرد میشم

چشمت روشن عزیزم خیلی خوشحال شدم ماما بهت اموزش شیر دهی وداده. علیسان شیر خودتو. میخوره. متاسفانه ماما شیردهی برامن نبود توبیمارستان و بچه ام بعد از 40 روز تلاس سینه امو نگرفت ومنم بیخیال سدم

واای پناه بر خدا چه آدم‌های بی رحمی پیدا میشن🥲اسم پسرتون به این قشنگی! واقعا چرا باید یه خانم باردار تو این وضعیت رو انقدررر آزار بدن😔 خدا ازشون نگذره!
حالا منم دکترم خانم اخلاق نجات هست. به نظرتون قبول میکنه به جای لاله، برای زایمان گاندی برم؟ مونا جان میشه گاندی زایمان طبیعی با همین دکتر داشت؟

همه رو خوندم خیلی خوشحالم برات ک از دوران پر خطر بارداری عبور کردی و پسرتو سالم بغل گرفتی عزیزم انشاالله ک این روزام به سلامتی بگذره برات ، فقط یه سوال پمپ درد نداشتی؟ دردت اوکی یود ؟ تن تن. شیاف میذاشتی؟

همه رو خوندم چقد فرق می‌کرد دوتا زایمانت باهم
و اینکه چرا از همون صبحش مادرت رو با خودت نبردی که توی کارهای قبل عمل کمکت کنه
خداکنه بازرگانان اینجور رفتار نکنن

عزیزم منم دوست داشتم برم گاندی که شکر خدا دکترم فقط بیمارستان پارس بود
با تعریف های که کردی خوب شد همون پارس بودم ولی
من بشدت از بیمارستانم اتاق عمل و پرستارا راضی بودم
غذای بیمارستان مامانم همسرم نخوردن چون اتاق خصوصی بود همسرم موند اون شب
و از بیرون غذا گرفتن خوردن
انشالله ب سلامتی این روزا بگذرونی و مبارکت باشه 💙

سوال های مرتبط

مامان کیاشا مامان کیاشا ۲ ماهگی
داستان زایمان

تا مامانم رسید اومد پیشم بچرو دید کلی ذوق کرد هی بچه رو می اوردن زیر سینم میزاشتن ماشالا خیلی محکم مک میزد در حدی که من میگفتم مگه دندون داره؟چرا انقدر درد داره؟هرچی مک میزد حتی اب یا همون اغوز هم از سینم نمیومد ۴ ساعت بود که بچه به دنیا اومده بود اما هیچی نخورده بود منم نگران بودم هی میگفتم قند بچه نیوفته چیزیش نشه …. پرستار شیردهی اومد عین چی بگم اخه انقدر بد اخلاق بود گفت من مسئول شیرو بچم من باید نگران باشم نه شما! ۱۰ ساعتم بگذره فقط باید شیر خودت و بدی تو بیمارستان ما شیر خشک ممنوعه!!رفتارش یه جوری بود که اصلا انگار نه انگار بیمارستانم خصوصی بود انگار من و برده بودن بدترین بیمارستان دولتی مفتی میخوان من و نگه دارن و رفتارشون اینه … گفتم چون اورژانسی بودم و زودتر بچم اومده بود اون شب شانس من بخش مادران و زایمان بسته بود من تو بخش جراحیه بیمارستان بودم … بغضم و قورت دادم کلی درد داشتم این و کسایی میفهمن که سابقه سزارین دارن نه پمپ درد داشتم نه شیاف نه هیچی از اتاق عمل اومده بودم بیرون با کلی درد و بد رفتاری…. یه ثانیه نخوابیدم استرس بچه رو داشتم میگفتم نکنه قندش بیوفته تو راهرو بیمارستان هیشکی نبود عملا میگفتم غلط کردم اومدم این بیمارستان این گردن دردیم که الان دارم به خاطر اون شبه چون از استرس هی سرم و می اوردم بالا بچه رو نگاه میکردم ببینم نفس میکشه؟حالش خوبه؟….
اون پلاستیکه که ادرارم توش میرفت نمیدونم اسمش چی بود اون پره پر بود بی حسیم رفته بود درد نفسگیر داشتم پوشکم و زیر انداز زیرم غرق خون بود و مامانم هربار میرفت یه پرستارو صدا بزنه هیشکی نبود و میگفتن پرستارا خوابن باید صبر کنید بخش زایمان بیان ….
واقع شاید ۴،۵ ساعت بود اما یه عمر گذشت به من ۲
مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۳ ماهگی
پارت ۴
ولی بعد کلی ورزش اخرم با دست یه سانت وا میشد ولی عالی بود که بعد اون همه درد من درد نداشتم
دیگه رسیده بودم به ۹ سانت حس زور شدید داشتم سر بچه بالا بود دیگه انقدر زور زدم و سجده رفتم با انقباض که سر بچم اومد پایین دیگه ۱۰ سانت بودم ولی یه مانع بود تو واژن که با تمام قوا زور زدم بچه اومد تو کانال و دکترم اومد و بهترین بخیه ای که تو عمرم دیدم رو برام زد
دکتر موقر بهترین دکتر دنیا برای من تو کل بارداری بچمو گذاشتن تو بغلمو از شوق اشک ریختم
و اینم بگم من از ۴ سانت دیگه هیچچچچ دردی نداشتم
و الان تنها دردم بواسیرمه که خیلی بد شده چون قبل بارداری هم شدید بود و با زور زایمان خیلی بد شد
از طبیعی با اپیدورال خیلی راضی بودم
برای من بد درد که تازه فهمیدم ارثی از خاله هام هست باز نشدن دهانه رحم
عالی بود
بیمارستان پاستور بود شیفت صبح زایشگاه عالی بودن
و بیمارستان خوب بود
هزار بار بگردم طبیعی میارم الان خواهرخام غبطه میخورن به حال من بعد زایمان
و تخت بغل من ۵ نفر زایمان کردن و من هنوز بودم 😅
کسایی رو دیدم که ۸ سانت هم درد نداشتن