اومدم خونه مامانم بخوابم خونشون دو طبقه اس بالا اتاق خواب دارن من پایین خوابم‌نمی‌بره چون سر و صدا زیاده بابام زود بیدار میشه ساعت ۵ صبحانه میخوره من بدخواب میشم، حالا حسین گیر داده بخوابه بغل مامانم به من میگه تو برو بالا بخواب من میخوابم پیش مامانی، حالا من خودم دل نمیتونم بکنم، بند ناف عاطفی رو نمیتونم قیچی کنم

برو بخواب هم برای خودت خوبه هم بچه

باشه بخوابه ولی دروقفل کنید شاید نصف شب ازخواب بپره دنبالت بگرده خدای ناکرده خواب آلود ازپله ها نیاد بالا

برو راحت بگیر بخواب .
من که امشب پسرم و دختر ۱ ساله ام رو گذاشتم خونه مامانم ، اومدم خونه ی خودم خوابیدم

چه خوب آرزومه پسرم یذره ازمن دل بکنه خیلی به من وابسته است تازگیا حموم هم نمیزاره برم

فک میکردم فقط بابا منه ک ۵ صبح بیدار میشه صبحونه میخوره