خالم یک ماه بد من زایمان کرد من کرمانم و 1000کیلو مار از شهر خودم دورم ولی مامانم همش حواسش ب خالم هست هر روز می‌ره به بچش سر میزنند ولی من که راه دورم و بچم سرما خورده بهم زنگ نزد حالش بپرسه خالم دوران حاملگیش هم میرفتم خونمون مامانم هم همش برا گوشت میپخت اینقدر ک گوشت خورده و ی خودش رسیده ک بوش از خوردن زیاد مادر تیروئید گرفته ولی من اصلا گوشت قرمز نمی‌خورم بچم تو شکمم ک خونی گرفته بود بعد میگن مال اون تیروید داره اون بخاطر این داره چون مادرش مثل گاو گوشت خورده ولی نمیکنه بچه من کم خونی داره واقعا خیلی دلم شکسته

یه سری مادرا مثل مادر منوشما کشته مرده خانوادشونن‌ خیرشون به بچشون نمیرسه

اصلا ادم تو زندگیش نباید از هیشکی انتظار داشته باشه حتی مادرش، منم اینو تو دوران بارداری و بعد از زایمانم فهمیدم

عزیزم هیچوقت از کسی جز خودت انتظار نداشته باش
این باعث میشه این رفتارشون هم دیگه ناراحتت نکنه و برات مهم نباشه

از خدا کمک بگیر روزای سختی آدما هیچ کسو ندارن