#قطع شیردهی
کیان ی مدت بود اصلا هیچی نمیخورد فقط شیر مادر.و اینکه کلا چسبیده بود بهم.تا اینکه ی عکس تو گهواره دیدم خواستم بر اون اساس تایمشو کم کم زیاد کنم و از شیر بگیرمش و اومدم شنبه صبح تو خواب ساعت نه خورد و تا دوازده دیگه نخورد اومد سمتش دیگه رفتم یکیشو نوکشو کامل لاک قرمز زدم گفتم اوف شده اونم بیخیال شد و اون یکیشو خورد.با مشورت بزرگترا دیگه تصمیم گرفتم اون یکیشم فرداش بگیرم.فردا صبحش ساعت نه اون یکیشو خورد و رفتم لاک زدم.من و پدرش باهاش بازی کردیم و سرگرمش کردیم اومد سمتش دید اوف شده ناراحت شد و دوباره رفت سراغ بازیش.هر ده دقیقه ی ربع میومد و میدید اوف شده و منم بعد از ظهر پیاده بردم خونه عمه اش.اونجا سرگرم شد تا شب.اومدیم خونه باباش رفته بود سر کار عمه هاش اومدن تا سه شب کلافه بود و میخاست بخوابه و نمیتونست تا اینکه باباش اومد بغلش کرد تو بغل بابا خوابید.تا هفت صبح.دوباره پاشد ی چهل دقیقه ای گریه کرد و دوباره بغل باباش خوابید تا ده.پاشد بردمش خونه اقوام تا شب با بچه ها بازی کرد و گاهی وقتا میومد نگاه می‌کرد و منم میگفتم اوف شده.بعد از ظهرش بغلش کردم و رقصیدم تو بغلم خوابش برد.شبشم اومد خونه تو راه خوابیده بود نصف شب یکی دو بار پاشد و شیشه شیرش که توش آب بود و خورد و منم میگفتم اوف شدم دوباره خوابید.روز سومم دوباره صبح تا شب رفتیم خونه ی عموش و اونجا سرگرم کردیم و خداروشکر رفته رفته بهتر شد.تا ی هفته هر از گاهی میومد سمتش و منم میگفتم اوف شده و لاکشو پاک نمیکردم.شیر و آبمیوه هن دوست نداره بخوره.ولی خداروشکر غذاش خوب شده و روز دوم و سوم کمتر شد اما دوباره خوب شد..

اومدم بهتون بگم اگه میخایین بگیرین توکل کنین بر خدا و از ائمه کمک بگیرین.اولش کمی سخته اما نگران نباشید.

۴ پاسخ

خداروشکر گلم خوب کاری کردی پسر منم همش شیر میخوابم دیگه کلافه شدم هیچی نمیخوره دوی دارم از شیر بگیرمش یکی میگه مریض میشه و زوده و فلان الان تو چن روز ازشیر گرفتیش بهتر شده غذا خوردنش خیلی اذیتت کرد یانه

وای منم میخوام بگیرم همش شیر میخواد خداکنه زیاد ادیت نشه🙃

شکرخدا که زیاد اذیت نشده،چندماهگی جداش کردید؟

خداروشکر عزیزم مرسی از تجربت 😍

سوال های مرتبط

مامان آنیسا مامان آنیسا ۱ سالگی
❣️تجربه واکسن ۱۸ ماهگی❣️
خب ما شنبه رفتیم برای واکسن
ساعت ۱۱ واکسن زد بچم ۲۰ دیقه داشت گریه میکرد..
خلاصه اومدیم خونه بهش شربت پاراکید دادم همچی خوب بود میدویید بازی میکرد تا ساعت ۳ ظهر ک خابید و ۴ بیدار شد نمیتونست راه بره
رو پا ک وایمیساد گریه میکرد میومد بغلم
داداشم اومد پیشش چشمش ک ب داییش افتاد یکم وضعیت پاش بهتر شد راه میرف بازی میکرد یهو میزد زیر گریه
تبش از ساعت ۴...۴ونیم شروع شد
همینجوری میرف بالا و کنترل نمیشد
۳۸.۵ ۳۹.۵براش شیاف گذاشتم دیگه ساعت ۱۰ونیم ۱۱ شب اما اونم جواب نداد
خوابش برد و همچنان تبش بالا بود
ی رب خابید بیدار شد اصلا حال نداش هی بیدار میشد میخابید بچم
بیدار شد تو لگن اب ریختم با گلاب نشست بغل باباش پاهاشو گذاشتم تو تشت ب باباش شروع کرد ب اب بازی کردن بازم بیحال بود
نیم ساعت همینجوری گذشت تا بلاخره از ۳۹.۵ تازه اومد رو ۳۸.۴
دیگه ساعت ۱ونیم بود ک خابید منم هی تبشو چک میکردم رو همون ۳۸.۳ ۴ پایین نمیومد
لباس هم رکابی و شلوارک تنش کرده بودم هوای خونه هم متعادل بود روش پتو هم ننداختم اما از بدنش حرارت میزد بیرون
ساعت ۳ تایم شربتش بود دادم بهش و کم کم تبش اومد پایین تا دیروز ک کلا تبش قط شد اما لنگ میزد از چشماش مشخص بود بیحاله
این دو روز هم اینجوری گذشت تا بلاخره امروز دیگ تموم شد خداروشکر
مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 ۱ سالگی
تجربه روز دوم از شیر گرفتن تا الان :
دیشب خیلی شب سختی بود😔پسرم طبق عادتش ساعت۴:۳۰ بیدار ش برای شیر من نزدیکش نشدم تا شیر نخواد خیلی گریه کرد شوهرم تا ساعت۵:۳۰ سرگرمش کرد تا بالاخره خوابید دوباره طبق عادت ساعت۸ بیدار شد و شروع کرد گریه کردن شوهرم سیبزمینی سرخ کرد یکم سرگرم شد خورد و بعد بریدمش بیرون تا نزدیکای ظهر تابش دادیم براش هندونه هم خریدیم اومدیم خونه موقع خوابش بود چون عادت به خوابیدن با میومدی داشت باز کلی گریه کرد منم پا به پاش گریه کردم😭خیلی سخته
با هندونه سرگرمش کردیم یادش رفت شروع کرد خندیدن بعد شوهرم بردش حموم بعد من سوپی که درست کرده بودم رو دادم خورد و بعد ناهار با باباش رفتن خوابیدن

واقعا دم شوهرم گرم خیلی داره همکاری میکنه دوشبه نخوابیده و مدام نگهش میداره نمیذاره من نزدیک شم که پسرمون من رو نبینه بهونه می‌می کنه ،امروزم نرفت سرکار و مرخصی گرفت موند و کلی کمک حالم شد
اگه امروز نبود اصلا نمیتونستم تنهایی از پسش بربیام🥺
مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام مامان ها میخواستم از تجربه ی واکسن 18 ماهگی دخترم بگم، قبل از واکسن زدن برای دخترم دو تا عروسک‌ جدید خریدیم،یکی رو با خودم ب بهداشت بردم و یکی رو تو خونه گذاشتم ک وقتی اومدیم خونه بهش دادم،موقع واکسن زدن ب پاش جلو چشماشو گرفتم نزاشتم ببینه ک تو ذهنش نمونه،بعد ک اومدیم خونه شوهرم با دخترم بازی کرد و دخترم راه رفت و دوید،اصلا بهش یاداوری نکردیم ک واکسن زده ب قول گفتنی جیز شدی،بعد رفتم خونه ی مامانم ک اون جا سرش گرم باش،بازی کنه،عصرش با مامانم و دخترم رفتیم بیرون و دخترم همه رو راه اومد،اخراش موقع برگشت ب خونه بغلش کردم،پاش اصلا ورم نکرد و قرمز نشد،چون مواد پخش شد تو پاش،بعد شیر زیاد بهش دادم و زیاد ادرار میکرد،همون موقع بعد واکسن ک اومدیم خونه بهش استامینوفن دادم،ساعت 8شب دادم،ساعت 12 شب، فقط ساعت 10شب و 12:30 شب تب کرد،با اب ملول رو ب گرمی پاشویه اش کردم ،تبش می اومد پایین،کمپرس سرد کمی گذاشتم روی پاش،کمپرس گرم اصلا نزاشتم، ب نظر من خیلی واکسن خوبی بود،دخترم اصلا پا درد نداشت