امشب حال بچمودیدم داشتم دیونه میشدم

برا اول بار قطعی برق تو شب دیده بود من اشپزخونه دخترم جلو تی وی یهو تاریکی مطلق تا فرار کرد پیش من فقط میلرزید انقد ترسیده بود زبونش بند اومده بود پسرمم از ترس پای گاز پیچید ب پام نتونستم خودمو برسونم ب دخترم الان یادم میفته حالش گریم میگیره نیم ساعت گذاشتم بغلم نازو نوازش فقط میلرزید نمیتونست حرف بزنه

ظهر دقیق ۲ساعت و نیم قطع کردن امشبم یه ساعت شایدم بیشتر

خدا ازشون نگذره
واسه منم اتفاق افتاده دخترم خیلی ترسید

خوا باده گره ملیانه وا باعث ترس واسترس اون

فقط تا چند روز ب هیچ عنوان نزنىش وداد نزنى سرش نترسه خداى نکرده لکنت زبان نگيره،پسرم دوراز جون دخترت ترسید بدجور ولکنت گرفته 😔😔😔😔فقط خواستم بگم حواست باشه انشالله اتفاقى نىفته

خدا لعنتشون کنه بمیرم واسه کوچولوت😔

اینا ک پولو میگیرن کاش قطع نکنن بیچاره ها میترسن من ک ادم بزرگم یهو قط، شه استرس مییگرم