امروز روز گندیو گذروندم،
هلیا که از ۷ صبح با گریه بیدار شد دندونش داره درمیاد خیلی نااروم بود امروز، منم ۴ ساعت خوابیدم شب. تا ۱۰ صبح گریه میکرد و غر میزد.
ظهر واسه هلیا ماهیچه با کینوا و کدو حلوایی و الوبخارا پختم، قبلا دوست داشت، امروز میلش نبود یه. قاشق خورد دیگه نخورد ، دیدم گرسنست از غذای خودمون یکی دو قاشق دادم با میل داشت میخورد نمیدونم چی تو مغزم گذشت که گفتم بذار وسطش غذای خودشو بدم بخوره (یبوست شده میخواستم الو بخوره) قاشق که رفت توی دهنش دید اون مزه ی قبلی نیست شروع کرد گریه ی شدید جوریکه کیود شد و غذاهاشو بالا اورد از شدت گریه. با هر اشکش اشک ریختم و گفتم غلط کردم شوهرم هم عصبانی از پای سفره بلند شد که چرا اشک بچمو دراوردی.
با بدبختی ارومش کردم شوهرم نشوندش روی صندلیش کمربندشو نبسته بود منم با اشک داشتم بهش غذا میدادم متوجه نشدم، غذای خودمونو داشتم بهش میدادم که یهو لیز خورد از روی صندلیش، خداروشکر جفتمون کنارش بودیم تو هوا گرفتیمش چیزی نشد یکم سرش برخورد کرد به صندلی دوباره ۵ دقیقه جیغ زد ، سر شوهرم شدید داد زدم که تو نمیفهمی کمربندشو باید ببندی، اونم ناراحت شد رفت تو اتاق.
از ساعت ۴ ۵ هم هلیا تب کرده و بی قراره شدید به هیچ صراطی مستقیم نیست ژل دندون هم زدم استامینوفن هم دادم. الان هم داره تو خواب ناله میکنه و من از ناراحتی دارم میمیرم .
دیگه هم غذاهای خودمونو بدون نمک درست میکنم میدم بهش بچم غذا بخوره ۱ ماهو نیمه وزنش ثابت مونده.
خدایا توان بده بهمون 😔

۱۴ پاسخ

منم امروز روز سختی رو گذروندم با این تفاوت ک اصلاا خبری از دندون نیست ونمیدونم علت گریش چیه

مامانای قشنگ من آنلاین شاپ لباس بچگانه دارم توی این وضعیت بد جامعه که هرروز قیمت دلار داره میره بالا من لباس بچگانه رو از همه ی پیجا و مغازه دارا ارزون تر گذاشتم که همه ی مامانا بتونن لباس قشنگ تن بچه هاشون کنن اگه دنبال لباس عید برای دختر یا پسرتی بیا پیج اینستاگرام منو ببین
اگه اسم گهواره رو دایرکت بفرستی و فالوم کنی حتما بهت تخفیف میدم اسم پیجم👇🏻
Kids.yar
Kids.yar
Kids.yar
Kids.yar
Kids.yar
Kids.yar

تصویر

الهی عزیزم 🫠🥲حق داری ناراحت بشی طفل معصوما خیلی گناه دارن .از قصد که نبوده مطمئنا هیچ کسی اندازه پدر مادر عاشق بچه نیستن و مراقب.پیش میاد خداقوت گلم میگذره ایشالا بسلامتی مرواریدای قشنگش در میاد💕

و منی که فکر میکنم هرچی بزرگتر میشه قراره بهتر بشن نگو🤦‍♀️🤦‍♀️

بین همه ی اینا یه شوهر نفهم داشته باشی بدتره. باز بچه رو میگی بچه است

مامان هلیا جان کینوا چیه عزیزم
خوبه برا بچه ها خاصیتش چیه

وای من امروز روز چهارمه بی قراری دخترم برای دندونه 🥺غذا هم نمیخوره مگر از غذای خودمون فقط

ممنون فداتشم چشم حتمن

وای امروز پسر منم همین بود دندون بالاییش یکمش زده بیرون از صبح همش بی قرار اذیت میکرد خودمم حالم خوب نبودیعنی بزور روی پاهام وایستادم تا الان خوابوندمش 🥲دیگه در توانم نبود ادامه بدم

عزیزدلم واقعا خداقوت بهت ♥️ انشاالله خدا کمکت کنه
بچه ها خیلی حساس میشن تو این دوران
منم دخترم یه تیکه نون دستش بود و به تیکه بزرگ رو میخواست قورت بده که نمیشد
یواش از تو دهنش دراووردم فقط تو دهنش بود انقد گریه کرد که حد نداشت 🥹
تو این دوران بچه ها خیلی حساسن🥹

منم امروز روز سختیو داشتم اما شبا ک میشه وقتی میخوابه نگاش میکنم خستگی روزشو یادم میره خدارو شکر ک سالمن🙏

منم دقیقا الان درگیر همینم دندون بالایش جونمو درآورد ولی علاوه بر ژل واسش پماد ویکس یا همون بی بی کلد بگیر بزن پشت گوشش و ماساژ بده پنج دقیقه ای خوابیده

کاملا درکت میکنم امروز از پا دراومدم دختر منم داره دندون درمیاره مدام غر ناله گریه نمیخوابه اصلا همش میگه بغل باشه فقطم بغل من بغل شوهرمم نمیره

عزیزم فقد باید تحمل کنی دیگ چاره ای نیس

سوال های مرتبط

مامان گیس گلابتون مامان گیس گلابتون ۹ ماهگی
یعنی مزخرف ترین روز زندگیم بود امروز..
صبح دخترم که بیدار شد، تا اومدیم این کیسه که نمونه ادرار میگیرن باهاش رو بزنیم نصفش رو چسبوندیم که دخترم جیش کرد، دیگه هم نداشتیم ازش، دوباره شوهرم مجبور شد بره داروخانه بخره
برگشت کیسه نمونه ادرار رو زدیم بهش، بهش شیر دادیم ، اونم با بدبختی چون هیچی نمیخوره.. منتظر شدیم ادرار کنه، نیم ساعت گذشت خبری نشد.. شروع کردیم با هزار بدبختی یکم بهش آب دادن.. یه ساعت شد بازم خبری نشد.. دیگه با بدبختی با سرنگ به مقدار آب دادیم بهش، به امید اینکه یکم ادرار کنه، یهو این وسط پی پی کرد! هیچی دیگه دوباره اینو بکن، یکی دیگه از اول بزن..
ساعت ۱۱:۳۰ اینا داشتیم سعی میکردیم آب بدیم باز یکم یهو هر چی از صبح شیر و آب داده بودیم بالا آورد 😫😫😫
خلااصه تا ۱:۳۰ ظهر علاف یکم جیش بودیم تا بالاخره یکم ادرار کرد، شوهرم برد تا آزمایشگاه.. از صبح هم همینطور تب بالا.. یه بار ۴ صبح تب کرد دارو دادم اومد پایین، دوباره ساعت ۱۰:۳۰ تبش رفت بالا رو ۳۹ شیاف گذاشتم، ولی مگه پایین میومد..! از دکتر ساعت ۴ بعد از ظهر وقت گرفته بودیم ، همون موقع تب دخترم رفته بود رو ۴۰، به شوهرم گفتم شیاف بزاریم گفت نه هنوز ۶ ساعت نشده 😤😤 ادامش ر‌و تو کامنت میزارم اینجا خطا نده
مامان سه‌تاجوجه‌طلایی مامان سه‌تاجوجه‌طلایی ۸ ماهگی
الان وضعیت اوینا تثبیت شده حالش بهتره خوابه من وقت کردم بیام اینجا توضیح بدم امروز به من چییییی گذشت
اول از همه ی دوستانی که پیام گذاشتن همدلی و دعا کردن ممنونم خدا خیرتون بده
قضیه اینجوری شد که دانیال چهار روز پی در پی تب شدید میکرد تا ۳۹.۵ درجه هم میرفت ولی چون دندونای بالاش تاول زده بود من میگفتم از دندونه خیلی سخت نگرفتم . صبحی دیدم تمام بدنش مخصوصا صورت و سینه و قسمت پوشکش پر از دونه های ریز قرمز شده. با خودم گفتم شاید نصفه شب شوهرم اشتباهی از شیر خشک اوینا بهش داده دیگه تا زنگ زدم به اون و گفت نه شماره ۲ دادم شد ساعت یک. پاشدم حاضر شدم دخترا رو بردم خونه مامانم هرچی اسنپ زدم هیچکس قبول نکرد چهل دقیقه درگیر بودم دیگه گفتم ولش کن صبر میکنم شوهرم بیاد باهم ببریمش دانیال هم اینقدر گریه کرده بود خوابش برد. منم دیدم یه ساعتی وقت دارم دخترا رو نهار دادم خودم اوینا رو بردم تو حموم مامانم پوشکشو عوض کنم دیدم نم زده. لباساشو دراوردم با دوش قشنگ شستمش دستشم گرفتم که بیاد بیرون. هزار بار اینجوری اومده بود بیرون. همون لحظه هم لیانا اومده بود تو رختکن جلو حموم حواس منو پرت کرده بود. یه لحظه حس کردم دست اوینا از دستم دراومد تا برگشتم دیدم انگار یکی بدن بچه رو بلند کرده که این با پشت سر بخوره زمین. اینقدر ناجور لیز خورد که سرش خورد زمین از زمین کند شد دوباره خورد به زمین. چند لحظه ناله کرد یهو رنگش خاکستری شد و بیهوش شد. لبا کبود بدن بیحس. فقط یه ناله ی خیلی خفیف
مامان بردیا مامان بردیا ۹ ماهگی