۲۲ پاسخ

بیخیال بابا اصلا برات مهم نباشه
مادرشوهرمن ک بهش گفتم حامله ام گفت میخوای چکارش کنی؟
انگار درباره جوجه داره حرف میزنه🥲

به دل نگیر از کسی هیچ انتظاری نداشته باش فقط به خودت و بچه ات فکر کن همین

منم به مادر شوهرم گفتم هیچی نگفت فقط گفت خودم میدونستم از چهره اش مشخص بود انگار نه انگار که یه ذره خوشحال بشه ولی مادرشوهرم خیلی خوبه بعضی وقتا دلیلش چیه ذوق نمی کنن شایدم یکم خودشون دلگیرن یا مشکلی دارن ما نمی فهمیم یا هر چیز دیگه ای

شاید به روش نیاورده یا از ذوق زیاد خودشو گم کرده

حساس نشو بعضی ها همین جوری ان
بروز نمی دن حالا به هر دلیلی که فکرشو میکنن و درست هم ممکنه نباشه
ولش کن اصن ذهنتو درگیر نکن

😂😂واس منم همین اتفاق افتاده
بهتر دخالت نکنه دیگه چیزی ازش نمیخوام😂

خب بدرک...
چقد بده ک میزنن توی ذوق آدم

از حسودیشه

مادر شوهره دیگههههه چشم دیدن هیچی رو ندارن بیخیال باش بهش توجه نکن

من وقتی حامله بودم مادر شوهرم گفت چون نمیخوای اسم پدر شوهرت برداری به منچه که بارداری
منم البته که تلافی کردم، وقت سقط شد گفتم وقتی اسم مرده رو بچم میزاری نمیمونه دیگه،البته میدونم سقط دست هیچکی و تقصیر کسی نیست اما چون اولش اونو گفت و بعد وقتی سقط شد اومد گفت چیکارش کردی، به پسرم نگو سردرد میگیره، منم حرصم گرفت عمدا اینو گفتم بهش
درست یا غلطش رو نمیدونم اما دلم خنک شد

مادرشوهر من با دخترش از زبون جاریم شنیده بودن ک باردارم ، خودشونو تا سه ماه زدن ب قهر کردن دیگه پیداشون نشد بعد سه ماهم ک پیداشون شد یسر اومدن خونمون حتی یبارم سوال نپرسیدن چندماهته یا بچه چیه یجور رفتار کردن انگار نمیدونن من باردارم

بابا ولش کن منم سر بچه اول بی بی چک زدم مثبت شد با خوشحالی زنگ زدم بگم مادربزرگ شدین برگشته میگه مگه آزمایش دادی میگم نه بی بی زدم میگه برو اول آزمایش بده مطمئن شو بد خبر بده 😄😄کلا بی ذوق بود تا زمانی که بچه به دنیا اومد می‌گفت من اصلا هیچ حسی نداشتم قربونم بره 🤣

من برعکس بود مادرم اینطور کرد😕

برای منم همین بود همین که دخالت تو کاری نکنه برام کافیه
ولی میدونم بعد زایمان چقدررررر قرار از دستشون اذیت بشم درست مثل زایمان قبلم

واسه منم همین بود نه تبریک گفت نه ذوقشو دیدم ولی می‌دونم مدلش همینه نمیتونه بروز بده اما الان خیلی با رفتارش نشون میده براش مهمه بارداری و بچه م

چقد واقعا براتون مهمه ک یکی خوشحال باشه

عزیزم ناراحت نشو مال منم خیلی معمولی برخورد کرد تا یه مدت به خودم میگفتم مگه چیکار کردم
به نظرم هرچی بیخیال تر باشی آدم شادتری هم میشی

مادر شوهر‌من‌‌ وقتی‌ بهش‌گفتیم‌ اینقدررر گریه کرد که خدا میدونه‌ میومد شگممو‌‌ بوس‌ میکرد هی

مبارکت باشه مهم خودت شوهرتی برا خودتونه الان ب وقت سونو هی میگن رفتی چند ماهه بچه چیه

شما زود گفتی من اصلا به مادرشوهرم نگفتم باردارم حالم آنقدر بد بود خودش از چهرم فهمید شما هم اهمیت نده خوشحال شد یا نه مهم شما وشوهرتی

والا منم فعلا تبریکی نشنیدم
البته خودم بهشون نگفتم.شوهرم سریع به خواهرش گفته بود،اونم به مادرش
من گفته بودم فعلا نگیم.آقا نتونست زبونشو نگه داره.

🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲

سوال های مرتبط

مامان Mahak مامان Mahak هفته هشتم بارداری
مامان تودلیم🫀 مامان تودلیم🫀 هفته ششم بارداری