۶ پاسخ

من چند وقت پیش یه بار بردم چیزی نشد ساعتای اول خلوت‌تره همون موقع ببر واقعا توی روحیه خیلی تاثیر داره من اون موقع که دخترمو مرتب میبردم چقدر اخلاقش خوب بود الآن داغونم کرده

منم تو زمستون جرات نكردم ببرمش. به جاش ميريم پارك يا پاساژ

دقیقا منم بعد خانه بازی اون‌ویروسای عجیب غریب رو گرفت و دیگه‌ نبردم اما بهش گفتم‌قبول‌کرده فعلا تا ببینیم هوا یکم بهتر میشه این‌مریضیا نابود بشن یا نه😓

منم رایان و اخرین بار که بردم ۳ روز بعدش بستری شد
الان وقتایی میریم که اخر وقته و شلوغ نیست نهایتا ۱-۲ تا بچه داخلن
وقتی هم‌که میخوایم بریم سریع میبرم دستاشو میشورم

ن به اون شوری شور ن به این بی نمکی

ساعت های خلوت ببرش کمتر ببر مثلا هفته ای یکبار اوایل هفته یه الکل یا دستمال مرطوب انتی باکتریال داشته باش تمییز کن دستش و بعد هم ببین بچه مریض میشه دیگه بلاخره

سوال های مرتبط

مامان افرا مامان افرا ۲ سالگی
مامان دخترم 😘 مامان دخترم 😘 ۲ سالگی
مامان آواز مامان آواز ۲ سالگی
تاپیک سوم: راه‌حل
کودک در 2 سالگی از لحاظ روحی نیاز داره روزی نیم ساعت با مادر بازی کنه، ولی نیم ساعت باکیفیت. یعنی تمام مدت فقط با کودک بازی کنی و حتی یه لباس تا نکنی (چون لباس تا کردن جزء کارهای خودت محسوب میشه نه بازی با کودک!). میتونی به شیوه میررینگ بازی کنی. یعنی از جملاتی که بچه میگه، یک جمله رو انتخاب و اونو تکرار کنی. مثلا بچه میگه: بیا با لگو قرمز خونه بسازیم. شما بگی: آخجون! میخوایم با لگو قرمز خونه بسازیم. اینجوری بچه میفهمه که همه حواس شما پیش اونه.
در رابطه با من، چون طلاق گرفتم و آواز نمیتونه هر روز پدرش رو ببینه، روانشناس گفت روزی یک ساعت بازی باکیفیت براش کافیه. حالا من چکار کردم؟
به ازای هر 1.5 یا 2 ساعتی که با آواز بازی میکردم، یه ربع میرفتم سراغ یه کار دیگه. مثلا از 5 بازی شروع میشد، من از ساعت 6:15 بهش میگفتم که دو تا دیگه بازی کنیم، بعد من میخوام ظرفها رو بشورم. این جمله رو چند بار تکرار میکردم، و ساعت 6:30 میرفتم سراغ ظرفها. بعد شستن ظرفها، دوباره برمیگشتم سراغ بازی با آواز.
آواز چکار می‌کرد ؟ جیغ میزد و گریه می‌کرد که بیا بازی کنیم. دفعه اول حدود 20 دقیقه گریه کرد.
حدود یک هفته ده روزی اوضاع همین بود. به مرور میزان کارها روبیشتر کردم. یعنی اگر روز اول یه ربع پیشش نبودم، به مرور این زمان شد نیم ساعت و به یک ساعت رسید.
اون یک هفته اول دهنم سرویس شد! به معنای واقعی کلمه نسبت به صدای آواز حساس شده بودم. انقدر گریه شنیده بودم که دوست داشتم سکته کنم، چند روز برم بیمارستان فقط برای اینکه دیگه صدای گریه نشنوم!!!

ادامه در کامنت
مامان جان دلم🍁 مامان جان دلم🍁 ۲ سالگی
مادرا تو رو خدا یکی بهم بگه چه غلطی باید بکنم😫
دخترم داره روز به روز بدتر می شه. همش بی حوصلست و یه بند نق می زنه فقط می خواد ۲۴ ساعته من باهاش بازی کنم و به من بچسبه. یه دستشویی نمی زاره برم یه دقیقه نمی زاره نفس بکشم قبلا با شوهرم و خانواده من بازی می کرد الان دیگه با هیشکی بازی نمی کنه جز من. مگر خانه بازی یا مهمونی که بچه بزرگ باشه با اونا بهتره. من دیگه خسته شدم از دستش بریدم. چند روز پیش برده بودمش خانه بازی پرسنلش برگشت بهم گفت تو زیادی به بچت احترام می زاری و هر چی می گه گوش می دی گفت فقط یه مادر دیدم مثل تو بودا باقیشون هیشکی مثل تو نیست😔 می گم نکنه راست گفته و من باید بیشتر بهش سخت بگیرم نکنه زیادی باهاش مدارا کردم و حرفشو گوش کردم اینجوری داره لوس می شه😭 از این به بعد باید جلوی خواسته هاش خیلی مقاومت کنم و بزارم گریه کنه تا خسته باشه تا یاد بگیره حرف گوش کنه؟ قبل خواب براش آهنگ می زارم تا خوابش ببره همش میگه اینو بزاراونو بزار الان هی پیله کرد آهنگو عوض کن منم دیگه اعصاب خورد شد گفتم نه فقط یه دونه حق انتخاب داشتی تموم شد دیگه همینو باید گوش کنی تا سری بعد ۴۰ دقیقه یک سره زر زد تا خسته شد خوابش برد. خوب کردم؟ دیگه همین مدل سخت گیر باشم ببینم چی می شه؟