یه وقتایی تنهایی نمیتونی شاد کنی وانرژی مثیت به خودت بدی امرپز رفتم به یه مجلس زنونه ازساعت2/5تا7شب.
ازقبلم شوهرم میگف بابچه نرو وفلان. خلاصه راضیش کردم برم خیلیم خوش گذشت درحد یه ربع اخر بچه از خواب بیدارشد گریه کرد مامانم زنگ زد بهش گف بیا دنبالمون ساعت6ونیم بچه نق میزنه.‌گف اشکال نذاره بزار گریه کنه تا زهرا بفهمه وقتی میگم نرو.
میدونی حاااالم از ادمی که باعث میشه یکی دیگ باشم یا ی جور دیگ بهم میخوره.
اومدم خونه اینقد سرش غر زدم فپچوش دادم تا یکم اروم شدم

۵ پاسخ

وقتی اخلاقشو میدونی آتو نده دستش زنگم زدی نگو نق میزنه فقط بگو بیا دنبالم تموم

نمی تونستید خوداون برگردید ؟ دلیلی نداشت مادرتون بگه بچه نق میزنه

کاش بهش نمیگفتین

سلام
دیدم دنبال مبل شویی بودی.
09900067951
اسماعیلی
قیمتاشون خیلی مناسبع جوری ک مشتری راضی باشه
کارشون عالیه همسرم هستن

آخ گفتی

مقالات مرتبط

از خواب پریدن کودک با گریه
از خواب پریدن کودک با گریه نشانه چیست؟
گریه نوزاد در شب
گریه نوزاد در شب | علل و درمان گریه شبانه کودک
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
آموزش خواب به کودکان
آموزش خواب به کودکان بدون گریه در سنین مختلف

سوال های مرتبط

مامان ال ای مامان ال ای ۱ سالگی
مامانا دارم از ناراحتی میترکم دخترم اونقدر اذیتم کرد گریه کرد دیگ عصبانی شدم یه سیلی بهش زدم عذاب وجدان گرفتم😔
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان مرد کوچک من مامان مرد کوچک من ۱ سالگی
پسرم خیلی امروز اذیتم کرد از صب تا شب دست تنها نگهش میدارم شوهرم شهر دیگ کار میکنه...تمشب وقت خاب نمیخابید دیگ قاطی کردم سرش داد زدم گریه کرد خابید الانم نگرانم خاب بد ببینه😞 اعصتابم خورد شده دیگ خیلی شلوع میکنه نمیتونم نگهش دارم تنهایی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان سلین🦋 مامان سلین🦋 ۱ سالگی
پارت 5.
امادم کردن گفتن هرچی در توان داری رو کن و زور الکی نزن منم فقط زور میزدم و باهاشون هکماری میکردم و خلاص دیگ گفت زور آخری رو بزن که سر کچلش دیده میشه منم خندم گرفت همون زور اخری که زدم انگار یه چیزی از سر دلم کنده شد و شکمم افتاد پایین صدای یه گریه شنیدم گذاشتن روسینم من تو شوک بودم فقط نگاش کردم و برداشتنش و لباس تنش کنن و خلاصه کارای بخیه و اینا تموم شد گفتن برو سرویس من رفتم از گردن تا پایین خودمو شستم که صورتمو شستم و لبلس نو دادن تنم کردم و اومدم نشستم رو ویلچر یه موجودی رو دادن بغلم و گفتن شیرش بده مگ من بلد بودم شیر بدم یه خانومی اومد بهم یاد داد ولی شیرم نداشتم نمش اب بود و بچه گریه میکرد و گفتم به مانم خبر دادین گفتن اره دیگ سوار ولیچر شدم رفتم تو اتاق با دونفر خانوم بودم اونا سزارینی بودن دیگ مامانم از در وارد شدو نگاه من نکردم فقط رفت سرو کله سلین و بغلش کرد و بوسش کرد😂 گفتم مامان رفتم از دامادت یه کپی گرفتم اومدم وقتی به دنیااومد خیلی شباعت شوهرم بود دیگ مامان صورت و دستای بچرو شست تمیز شد مثل گل🌹😘 شیر نداشتم اندازه یه قطره و مامانم مجبور شد آبجوش نبات به بچه بده یعنی به اون دوتا خانوم میگفت به بچه میشه یکم شیر بدین نمیدان واقعا 🙃 دیگ بهش چند قطره دادم و به شوهرم زنگ زدم و اومد در بیمارستان بستی و کباب و موزز. کمپوت اینا اورد گفت بخور تقویت شی منم نمیتونستم تنها بخورم به دوتا خانوم هم میدادم و خوردیم و شام خوردیم و خوابیدم و. صبح شد موهامو بستم فک کردم میخوان مرخص کنن که گفتن بچه زردی داره باید تا فردا باشه و اینا دگ گفتن زیاد بالا نیس که بزاریم زیر دستگاه دیگ مادرشوهرم با خواهرشوهرم اومدن دیدنم و رفتن منم فقط منتظر بودم فردا بشه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نیکی خانم👶 مامان نیکی خانم👶 ۱ سالگی
بچه ها کی بیداره؟نیکی روم خواب بود داشت شیر میخورد منم گوشی دستم یهو گوشیم افتاد رو سرش پاشد گریه کرد بعد به سرفه افتاد و بالا اورد بعد بهش اب دادم اروم شد یکم حرف زد بعد گفت جیجی و خورد و خوابید احساس میکنم یه قسمتی از سرش ورم کرده چیکار کنم؟خطر داره؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان سلین🦋 مامان سلین🦋 ۱ سالگی
پارت آخر
دیگ صبح شد و لباسای دخترمو عوض کردم و خودمو یکم آرایش کردم و منتظر کاری ترخیص بودم و که دیگ مرخص کردن و بردن شنوایی اینا همه چی اوکی بود دیگ از در بیمارستان که رفتم شوهرمو دیدم با یه دسته گل و بغلم کرد و احساساتی شده بود 😊😁
و بابام و اومده دنبالم دیگ رفتیم خونه و جلو پام گوسفندو کشتن و از از روش رد شدم و با اسپند ازم استقبال کردن خونمون خیلی شلوغ بود خواهرشوهرام و
ابجیام و خاله های شوهرم چون فرداش عروسی پسر خاله شوهرم بود و براهمین شلوغ بود دیگ دو روز خونه خودم بودم و بعدش رفتم خونه مامان تا نزدیک چهل روزگی خونه مامانم بودم یعنی لحظه دیدار دخترم وهمسرم خیلی قشنگ بود
اینم تجربه زایمانم اینشالله هرکی چشم انتظاره خدا بهش بدع بگو آمین

اینم دخملیم وقتی به دنیا اومده بود🧿😘😘😘🦋

سوالی بود درخدمتم😉
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ سالگی
بچم پاهاش سوخته خیلی گریه میکنه تو خواب بیدار میشه شروع میکنه گریه کردن گفتم قطره بدم کمی اصلا نخورد شیاف گذاشتم آروم شده الان یه ربع میشه خوابیده
کار بدی کردم تاثیر بدی داره ردی بچه اگه بدون تب شیاف بزنیم 😭😭😭
خدایا هر روز یه مدل اذیت میشه بچم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان 🍼مرسانا جان 🥣 مامان 🍼مرسانا جان 🥣 ۱ سالگی
خاااانوما اگر برنج دم نکشیده یا ماکارانی دم نکشیده بدیم به بچه ها بده ؟؟
دخترمن تا بوی غذا میپیچه تو خونه میاد پای گاز میگه من میخوام
انقد میگه و گریه میکنه منم بهش میدم
اخه از یه نظر میگم حالا که دهنش بازه بزار بهش بدم بخوره تا دلش میخواد وگرنه بعد دیگ معلوم نی بخوره یا نه
خلاصه مثلا الان بو ماکارونی پیچید گفت میخوام مجبور شدم دم نکشیده بدم بهش
فک کنم این اخلاقش به باباش رفته
اونم تا بوی غذا میپیچه پا.گاز وایمیسه زیر زیرکی نگاه میکنه که بهش غذا بدم
بخورن نوش جونشون من میگم نپخته نباشه
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان آقاامیرعلی❤️ مامان آقاامیرعلی❤️ ۱ سالگی
دخترا یه موضوعی فکرم درگیر کرده پسرم تا وقتی خونه خودمونیم یه بچه شیطون فضول حرف میزنه داد میزنه بالا پایین میپره همه چی همه کار های یه بچه نق میزنه میخنده جیغ میزنه آب میخوره شیر غذا ولی تا یک نفر ببینه یا بریم جایی تبدیل میشه به یه بچه لوس مامانی که همش باید بغلم باشه یا چیزی نمیخوره یا اصلا اجازه نمیده کسی بهش دست بزنه مدام از شوخی دستی بقیه زار زار گریه میکنه واقعا کلافه میشم وقتی جایی میریم با داداشم خوبه با دختر خواهرم با مامانم بابام من و شوهرم ولی خب هرکس جز اینا بهش به شوخی لپش بکش گریه می‌کنه دو سه روز پیش دختر دایم دیدم اومد تو ماشین پسرم ببین لپ پسرم کشید اولش پسرم خندید براش خوشحال بود همین که دست زد به لپش یهو جیغ زد شروع کرد به گریه کردن اصولاً بدش میاد دست به لپش بزنن منم واقعا هیجا نمیرم فکر میکنم عذاب میکشه چون همه بهش میگن بابا چته بلند شو فضولی کن این سرش میبره تو سینم قایم می‌کنه حس میکنم خودش هم حساس شده
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۱ سالگی
مامانا دیگ خسته شدم پسرم بد خواب شده همش غر گریه اصلا آروم نمیگیره اگه بخوابم بعدش با کلی گریه بلند میشه چیکار کنم اگه از دندونه برا آروم بودنش چیکار کنم خودش خیلییی اذیت طفلیی😞
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان جوجه مامان جوجه ۱ سالگی
چرا بچه من این طوریه اخه بخدا نمیفهمم تا میرم تو یه جمع شروع میکنه بد قلقی و گریه همش اذیتم میکنه اونجا بچه های زیر یه سال بودن داشتن بازی میکردن بچه من عر میزدا عر هیچ جوره ام آروم نمیشد دیگ بخدا خسته شدم مقایسه نکنم ب چ دلیلی اخه دیگ یه سالو نیمشه اصلا روانیم کرده دیگ میمونم خونه تنهایی حوصلش سر میره میبرمش تو جمع با هیچکس بازی نمیکنه اه تقصیر منه همه اینا
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان مهرسام مامان مهرسام ۱ سالگی
پسرم سرش خورد به مبل صدا بدی داد یکم گریه کرد اروم شد بعد ۱ ساعت شیر خورد بخابه حالش بهم خورد جیکار کنم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ سالگی
بچه من الان ۱۹ ماهشه ولی باز موقع خواب ک میشه یه ساعت نق نق میکنه و این قبل خواب نق زدنش درست نمیشه هیچ جوره ام نمیخوابه نه یا شیر نه تاب نه تو بغلم اینقدر غر میزنه همون طوری ک خوابش میبره
چی کار کنم اخه واقعا مغزم رد میده و اینکه خب صداش میره طبقات دیگ میگم یه موقع میگن حالا خودشون بچرو آروم نمیکنن از قصد
مامان ماه لین و ماهان مامان ماه لین و ماهان ۱ ماهگی
مامانا ما هر وقت میریم مهمونی یا یکی میاد خونمون شبش بچه کلا یه جور دیگه میشه از خواب بیدار میشه یهو گریه های وحشتتاک میکنه ساکت نمیشه علتش چیه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان امیر ارسلان مامان امیر ارسلان ۱ سالگی
چه حس بدیه که فکر کنی مادر بدی هستی
از صبح تا شب مشغول شستن و پختن و جمع و جور کردن و غذا دادن و کارهاهی بچه هستم اصلا فرصت بازی با پسرمو ندارم
دلم گریه میخواد گریه واسه کسی که منو بفهمه نه اینکه حالمو بدتر کنه و شوهری که اصلا قدر منو نمیدونه و بهم فحش میده وقتی عصبانی میشم و یبار سر پسرم داد زدم 😭😭😭 من عاشق پسرم هستم ولی منم آدمم خسته میشم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان پارساو آیلین مامان پارساو آیلین ۱ سالگی
سلام خوبین ی مشورت میخاستم ازتون من میخاستم بعد تعطیلات عید برم کلاس خیاطی دخترم خیلی اذیت میکنه مدام گریه میکنه ادمو ذله میکنه دیشبم خونه مادربزرگم بودیم همینطوری مدام گریه میکرد شیر هم نمیخورد غذاهم بهش داده بودم خاله هام و مامانم همشون باهم تو همین حین ک بچه گریه میکرد میگفتن شیرش بده نمدونم بچه گناه داره یکی میگف غذاش بده یکی میگف گناه داره بچه چجوری دلت میاد گریه کنه
اینم ک از صب ک بیدار میشه تا اخرشب همش گریهذمیکنه بخدا ک منم جونی نمیمونه برام خلاصه وقتی دیدم همشون باهم هی پشت سرهم و بی وقفه حرفاشونو تکرار میکنن عصبی شدم گفتم میشه ساکت بشین ادمو خسته میکنین خودم میدونم چجوری ارومش کنم یبار گفتین تموم کنید دیگه ....بعدم بردم تو حیاط چرخوندمش تا خابید ..خلاصه امروزم ک رفتیم تفریح بیرون خیلی اذیت کرد غر زد مجبور شدم موقع ناهار ببرمش دورو اطراف بچرخونم خودم اخر از همه غذا خوردم الان از خستگی سرم داره میترکه اخر ک میخاستیم بریم تو ماشینا دخترم بغل مامانم بود منم دستم کلی وسیله بود دخترمم گریه میکرد بیاد بغلم گفتم ببین دستام پره نمیتونم مامانم گف بچمه رو اذیت میکنی همش گریه میکنه😑منم گفتم وسیله دارم خوب گف بده من بگیرش وسایلارو دادم بچه رو گرفتم گفتم ازین ب بعد ماهی یبار میام خونتون ب خنده گفتم البته اونم گف اره نیا کلاس خیاطی هم لازم نیس بری بشین بچتو نگه دار من نمیتونم نگه دار ...دلم خیلی شکست شما جای من بودین میبردین بچه رو پیشش بزارین کلاس برین یا ن.انقد سراین کلاس رفتن ذوقمو کور کردن ک دیگه دلم نمیکشه برم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر