سوال های مرتبط

مامان پارسا مامان پارسا ۲ ماهگی
#تجربه زایمان
پارت اول
سلام مامانای قشنگ روز مادر رو به همه شمایی که تادیروز دختر مامانت بودی و امروز خودت مامانی تبریک میگم❤️
من اومدم تجربه زایمانمو باهاتون در‌میون بذارم.
صبح روز۲۴دی از خواب بیدار شدم دیدم شلوارم خیسه حس کردم ترشحه اهمیت ندادم،از جام پاشدم برم دسشویی دیدم یه مایع خیلی رقیق و بدون بو ریخت روی پاهام و تا نزدیک زانوهام اومد.شک کردم به کیسه آب.با مامام تماس گرفتم گفت پد بذار یک ساعت باشه اگه خیلی خیس شد و‌نفوذ کرد به توی پد کیسه آبه اگه عمیق نبود ترشحه.
خلاصه پد گذاشتم و نتونستم یک ساعت تحمل کنم رفتم بیمارستان.تاموقع رفتم یک ساعت طول کشید و پد تقریبا خیس شده بود.ولی طی آزمایش و سونو و تستی که ازم گرفتن نشتی کیسه آب منفی شد و مرخصم کردن.
دکتر بهم گفت اگه بازم تافردا حس آبریزش داشتی بیا.
من اونروز تا شب هیچ حس ابریزشی نداشتم و خداروشکر میکردم که خوب شده.شب خوابیدم و صبح بیدار شدم همینکه از جام بلند شدم دوباره احساس کردم همون اتفاق دیروز تکرار شد.
مامان محمدرافع💙 مامان محمدرافع💙 ۹ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی 1
من ساعت ۱۰ ۲۸اردیبهشت بیدار شدم احساس ابریزش کردم قشنگ لای پام خیس میشد پاشدم رفتم سرویس تخلیه کردم نوار گذاشتم راه رفتم دیدم بازم میریزه سریع به شوهرم گفتم اماده شه بریم ساعت ۱۱همونجا بودم سریع معاینه کرد گفت نه کیسه ابت پاره نشده من گفتم حرکاتش کمه گفت برو ابمیوه بخور راه برو بیا نوار قلب‌بگیرم ی نیم ساعتی طول کشید تا صدام  بزنه نوارقلب گرفت گفت خیلی بده ضربان قلبش افت داره دوباره میگیرم دوباره گرفت بازم  افت داشت گفت باید بستری شی برای زایمان اول بهت ی سرم میزنم اگه ضربانش خوب نشد میبریم سزارین اگه خوب شد کمکت میکنیم طبیعی زایمان کنی
سرم رو زدن و نوار قلب گرفتن گفت خوبه امپول فشار میزنیم طبیعی زایمان کنی ساعت ۲ رفت منم یکم بخاطر معاینه درد داشتم رو تخت دراز کشیدم خیلی خوابم میامد توحالت توهم بودم😂
یهو دیدم ابجیم آمد تعجب کردم اخه نمیذاشتن کسی بیاد حالم بهتر شد تا ساعت ۳ منو ابجیم نشسته بودیم آمد گفت ی سزارین اورژانسی داشتن واسه همین دیر آمد سرم و که وصل کردن از همون لحظه ی دردی گرفت تو همه جام🥲بقیشو الان مینویسم
مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۱
یه چند روزی بود ک درد داشتم ساعت ۸ شب بود رفتم مطب دکتر معاینه تحریکی کرد گفت ک ۲ساعت ورزش کن دیگه برو زایشگاه.من ساعت ۳صبح رفتم زایشگاه درد داشتم ولی هنوز همون ۱سانت بودم هر کاری میکردم بیشتر نمیشد پرستار گفت برو  تو حیاط قدم بزن۷ صبح بیا دوباره معاینه بیخیال شدم رفتیم خونه ۳روز گذشت تو این ۳ روز هر روز حموم آب داغ میرفتم زیر دوش اسکات میزدم پله میزدم خاکشیر.تخم کتان با گل گاو زبان مرتب استفاده میکردم پیاده روی هم میرفتم ولی اصلا دردم بیشتر نمیشدشب بود ک دردام کمتر شدن اصلا مثله اینکه هیچ دردی نداشتم خودمم تعجب کرده بودم گرفتم تخت خوابیدم فقط همین ک هر ۱ساعت میرفتم دستشویی اعصابمو خورد کرده بود.ساعت۴:۳۰بود ک یهو احساس کردم یه آب داغی ازم اومد اولش فک کردم شاید دستشویی نرفتم ادرار کردم بلند شدم رفتم سرویس لباسمو عوض کردم اومدم ک بخوابم دیدم دوباره کل شلوارم خیس شد چند دست لباس عوض کردم همشون خیس میشدن فهمیدم ک کیسه آبم پاره شده نوار گذاشتم راه رفتم و سرفه کردم دیدم بله نوارمم خیس خیس شد
مامان مانِلی🫀🧿 مامان مانِلی🫀🧿 ۹ ماهگی
مامان محمد امین🚙🩵 مامان محمد امین🚙🩵 ۱ ماهگی
صبح با یه حالت واژن درد از خواب بیدار شدم حس میکردم واژنم داره هوا میره ولی دردش درحدی نبود که مطمعن باشم نشونه زایمانه دو سه بار پشت سرهم رفتم سرویس همش حس میکردم جیش دارم سری اخر که رفتم یه مایع مایل به زرد ازم خارج شد مطمعن نبودم که کیسه اب باشه اومدم بیروم لباسموعوض کردم پد گذاشتم دوباره خیس شد ولی خیلی زیاد انگار که جیش کنی در حد جیش بود هرچی تکون میخوردم بیشتر و بیشتر میشد عین چشمه بود که جاری شده باشه زنگ زدم به ماما گفت بعد پاره شدن کیسه اب ۱۸ ساعت وقت هست نگران نباش برو صبونه بخور دوش ابگرم بگیر ورزش کن ساعت ۱۲ برو بیمارستان منم بیام ساعت ۸ بود که کیسه ابم پاره شد
زنگزدم به همسرم اومد همونطور که ماما گفته بودم دوش گرفتم با همسرم رفتیم خ نه مامانم خونه اونا خیلی نزدیکه بیمارستان صبونه که خوردیم یکم ورزش کردم اماده شدم بریم بیمارستان قبلش رفتم سرویس دیدم رنگ مایع عوض شده سبز رنگ شده به ماما زنگ نزدم چون دیگ داشتم میرفتم بیمارستان


بقیه شو تو جواب ها میزارم
مامان محمد علی مامان محمد علی ۸ ماهگی
سلام مامانا میخام تجربه زایمان طبیعی مو براتون بزارم تا استرستون کم بشه
من شب عید غدیر دعا کردم زودتر بچمو بغل بگیرم صبح عید ساعت ۹ با درد توی کمرم بیدار شدم فک کنم ی ساعتی درد داشتم ولی خواب بودم متوجه نشدم بعد بلند شدم رفتم حموم یکم کارای خونه رو کردم حدود یک ساعت هی دردا رو چک کردم ک کم میشه یا زیاد ک دیدم ادامه داره ساعت ده و نیم رفتم دستشویی ک لک قهوه ای با ی مخاط سفید یا سبز مانند دیدم ترشح دهانه رحم بود تا دیدم فهمیدم وقتشه زود رفتم خونه مامانم ک دو کوچه بالاتره صبحونه خوردم و منتظر شدم دردام منظم تر بشه کم کم دردام زیاد شد اولش هر ۱۰ دقیقه بود ولی کم کم شد هر ۵ دقیقه ساعت ۳ بود ک مامانم گفت بریم بیمارستان ولی من هنوز نمیخاستم برم میخاستم شب برم ک دیدم دردام زیاده اخر ساعت ۴ بیمارستان بودیم معاینه کردن ۷ سانت باز بودم خیلی خوشحال بودم فک کردم نهایت ۲ سانت باشم ک منو فوری بردن رو تخت زایمان خابودن دکترو زنگ زدن بیاد بعد ساعت ۵ گفتن ۸ سانت شدی دیگه کیسه ابو پاره کردن
بعد پاره کردن کیسه اب دردم وحشتناک شد فقط زیر دلم میسوخت انگار با چاقو میزنن زیر دلم مثل مار ب خودم میپیچیدم ک بعد ی ربع حس مدفوع داشتم منم زور زدم یکم دردم کمتر میشد بازورایی ک میزدم خلاصه دکتر ۵و ۳۰ دقیقه رسید منم جیق زدم ک درد دارم هی زور میزم تا دکتر اومد بالا سرم بچه رو کشید ۵ تا زور زدم ک ب دنیا اومد راحت شدم بعد گفت برش پرینه نخوردی ولی ی مقدار خراش خورده بودم ک برام بخیه زد بخیه هاش اصلا حس نکردم دیگه درد نداشتم خداروشکر تموم شد
اومد وارم تجربم بدردتدن بخوره