۷ پاسخ

منم خیلی روبچه حساسم تب کنه بنددلم پاره میشه

الهی بگردم 🥹🥹🥹 عزیزم
بلا دور باشه
مریض شده مهسا؟
نگران نباش ما همه مثل تو اشکمون فرتی جاری میشه :))

عزیزم این ضعف مادرانس که همه ما درگیرشیم خودتو سرزنش نکن اصلا چون مادری و چون مادر خوبی هستی تا کوچوترین سرفه ای جیگر گوشت میکنه اشکت در میاد
انشاالله همیشه تنش سلامت باشه ما مادرا حاضریم خودمون مریض بشیم ولی جیگر گوشه هامون نه
انشاالله که زود خوب بشه هیچوقت نگو مادر خوبی نیستم
در ضمن اگه خدا لایق مادری نمیدونست تورو این فرشته نازنین رو نمیداد بهت عزیزم

من شوهرم هیچ وقت بهم کمک نمیکنه.....خوشبحال زنهایی که شوهرشون هم کمک میدن هم درک میکنن.

منم تا دور از جون بچم تب میکنه گریه ام میگیره

منم دیشب به همین فکر میکردم گریه میکردم که مادر خوبی نیستم

الهیییی🥲🥲🥲
نه عزیزم تو ضعیف نیستی منم همینم
خداکنه هیچ بچه ای مریض نشه

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۲ ماهگی
دیروز سختترین روزم رو گذروندم .واقعا سخت بود خیلی سخت .منی که همش تو بیمارستان بودم و سره کارم با مریض ها دیروز نفسم تو حلقم بود استرس گرفته بودم به زور خودم رو کنترل کرده بودم خونسرد باشم .مهراب از رو تخت افتاد پایین یکدفعه نفسش رفت کوبیدم پشتش هنوز نفسش نیومده بود بالا زدم پشت باسنش چند تا محکم جیغ زد و گریه کرد بعدش بهش فرنی دادم خورد دوبار بالا آوارد گفتم شاید زیادی دادم و استرس به خودم ندادم ولی تو ذهنم بود بعد دیدم رگه های خون تو دوتا سوراخ بینیش هست دوستم گفت زنگ ۱۱۵بزنم زدم گفت برسونم بیمارستان بردم گفتن باید بخوابونمش عکس بگیرم از حال و هوای حال بدم هیچی نگم بهتره چون از درون داغون بودم و ترسیده بودم بردم عکس گرفتن خداروشکر خوب بود .حالا بعدش رسیدم خونه شوهرم دعوام کرد مادرشوهرم دعوام کرد که آی تقصیر تو بوده .جوابشونو دادم ولی کسی از دل داغون من خبر نداره .نمیفهمن بچه راه افتاده بچه آویزون میشه چه رو تخت چه به پله چه به همه جا و امکان افتادنش هست .اونی که تمام استرس هارو یکجا کشید اونی که بچه رو تنها برد بیمارستان و آوارد اون من بودم نه اونا پس حق ندارن من رو بازخواست کنن.دلم فقط گرفته
مامان درسا مامان درسا ۱۲ ماهگی