خانما پسر من شش سالشه خیلی شلوغ کاره بخدا من خجالت میکشم میرم مهمونی الان یک ماهه خونه کسی نرفتم از ترس اینکه پسرم با همه چی کار داره یکماه پیشم رفته بودیم مامانمینا از مشهد اومده بودن همه اونجا جمع شده بودیم با خواهر کوچکم دعوام شد دخترش پنج سالشه پسر منم شیشه خالی رژ اونو برداشته بود برده بود گذاشته بود کابینت اونم حیغ و هوار صورتش قرمز شده بود یع وضعی بودا منم اینجوری دیدم رفتم کنار پسرم محکم جیغ زدم سرش دعواش کردم پسرم لرزید بعدم نیم ساعت گریه کرد آروم نمیشد منم با خواهرم دعوام شد. .هر دو تا بچه هم مقصر بودن چون فقط این نبود قبلشم باهم یه بار بازی میکردن یبار دعوا.حالا از اون به بعد من جایی نرفتم بابام هم هر چند روز زنگ میزنه میگه چرا نمیای اینجا. حالا امشب تولد هفت سالگی پسر داداشمه دعوت کرده همه رو منم خیلی میترسم باز بریم اینجوری شلوغ کاری کنه برادرزاده با پسرم جنگی هستن یه ذره بازی یه ذره دعوا.حالا چی کنم نرم که ناراحت میشن برمم چی کنم

۷ پاسخ

عزیزم پسربزرگم با پسر برادرم یکسال تفاوت سنی دارن وقتی بچه بودن هم و میدین همدیگرو بغل میکردن توی همون بغل گرفتن یه جنگ ودعوایی راه میافتاد بیا وببین هرگز منو زن داداشم دخالت نمیکردیم فقط میگفتیم سروکله هم ونشکونن در این حد جنگ ودعوا داشتن
یسری مامانم داشت غذای نذری میداد میگفت یا امام حسین یکاری کن مهر این دوتا تو دل هم بشینه امام حسین هم از دست اینا کم آورده بود😂
الان پسرمن17سالش پسر داداشم16سال توی گوشی هم اسمهاشون وداداش علی وداداش امیر سیو شده است
گل من نباید توی دعواهاشون دخالت کنین میان بهتون میگن شما بگین دوتا دوستین یا خواهرو برادرین یا بگین یه ذره تو اینو نگهداشتی بعد به اون یکی باشه گلم؟
قبول دارم واقعا به اعصاب آدم فشار میاد درکت میکنم

اكثر بچه ها همينن مخصوصا پسرا .بزرگترا نبايد دخالت كنن الان تو مهد پسرم ميبينم يه ربع بازي ميكنن بعدش دعواشون ميشه به ده دقيقه نميكشه اشتي ميكنن چون كسي نيست دخالت كنه زودتر فراموش ميكنن محدودش نكن گناه داره ببرش تولد .

آبجیت‌ جیغ و داد میکرد یا بچش.؟؟ مثل دختر من همیشه خار میشه میره توچشم‌ همه فقط اینو میبینن هیچ کس رو نمیبینن‌

روانشناس میگه قبل اینکه برید مهمونی ب بچه با لحن خوش با آرامش صحبت کنید مامانی رفتیم اونجا یکاری کنیم هم ب مامان خوش بگذره هم ب تو.
مامانی خیلی دوست داره میدونستی؟
بریم مهمونی تولد پسر دایی شمعارو فوت کنه ما دست بزنیم کیک بخوریم خوش بگذرونیم شعر تولد بخونیم
بچه ها قلق دارن عزیزم با آرامش با لحن خوش حرف بزن بهش نگو بشین یجا مطمئنا باهات لج میکنه با لحن خودش حرف بزن بچگونه
روانشناس میگه با بچت بچه شو بچگی کن هم قد بچت شو

پسر منم هشت سالشه همینه.هرجا برم نهایت یه رب خوبن بعد دعوا میشه
ولی نمیشه کاری کرد،من هیچوقت تو‌دعوای بچه ها دخالت نمیکنم وگرنه همش با خواهر و خواهرشوهرم باید دعوا کنم،یکم سعی کن بیخیال شی هرچند سخته چون خودمم نمیتونم اکثرا
من چقد رفت وآمدا رو سر این قضیه کم کردم مثلا مهمونی دوستانه واینام

من والله جاری و‌خواهرام بدتر از بچه ها هستن جاریم که میفته رو بچش انگار چیشده انقدر دخالت میکنه حتی دوسه بارم پشت سر متوجه شدم بچه منو دعوا کرده که چرا بابچش بازی میکنه یا دعوا میکنه .. دیگه دوساله تاجاییکه امکان داره اونا هستن من نمیرم یا به بچم گفتم خودشو سرگرم کنه حتی خواهرم هم یچه منو دعوا میکنه اونم تو جمع ولی من از کار بزرگترها بیشتر ناراحت میشم بچه ها هنوزعقلشون کامل نیس هرکاری کنن از روس نادانی تو کار بزرگترا موندم کی میخان سر عقل بیان

بخدا راضی بودم یه قرصی شربتی باشه این جور مواقع بدم بهش آروم شه

سوال های مرتبط