خانما لطفا بیاین بگین چیکار کنم.

دو قلو دارم.تا الان مادرم یه دقیقه کمک بچه هام نکرده.حتی خونشون رفتنی یه ظرف از همون غذا که برامون پخته اضاف اومده نداده دستم برا فردا ناهارم.همیشه تو هر لحظات سخت بچه ها به معنا واقعی تنها بودم .بخدا گاهی شده که با همسایه م بچه ها رو بردم واکسن یا هر چی.بهشم گفتنی میگه من پوکی استخوان دارم.بچه رو برداشتنی الکی خودش رو کج میکنه که بابام ببینه که نمیتونه یه لحظه ام بچه مو برداره(اینم بگم وضع جسمی ش شکر خدا خوبه.برا دورهمی های خانمانه .باشگاه .مسافرت و ....ردیف اوله)
الان خواهرمم مجدد بارداره.بچه اولشم ما بزرگ کرده بودیم.الان این نی نی جدیدشو قراره بره سرکار حتی مرخصی زایمانم هم نمیره.یه هفته زایمان کرد میشینه بعدش سرکار مامانم بزرگش میکنه.اینم بگم خواهرم وضع مالی ش خیلی خوبه. هی کارت هدیه میده.خیلی ناراحتم.مامانم خودش بازنشسته هست.وضعش خوبه اما واقعا تنها دلیل اینکارشو بنده پول بودنش میدونم.
شما بگید من چه حرکتی بزنم.حرف نزنم خیلی میسوزم.

۱۹ پاسخ

عزیزم واضحه که مادرت به خاطر پول به خاهرت کمک میکنه پس اونم دوست نداره اگر خاهرتم شرایط تو رو داشت مادرت همین رفتار باهاس می‌کرد پس فرقی بین شما نیست من جای تو باشم اصلا تحویل نمیگیرم اونجا هم نمیرم تو که همه کاراتو خودت میکنی پس یه سلام علیک خشک و خالی بسه رفت و اند نکن

درکت میکنم چقد ناراحت میشه آدم ... واقعا نمیدونم چی بگم، بنظرم نرو یه مدت خونش

آخ آخ چقد دردناک عزیزم
شرایط منم مشابه شماس
شما سختتره چون دوقلو داری

همدردیم مادر منم هیچ وقت نگه نمیداره بچه منو، خواهرم دانشگاه میره موقع امتحاناش رفت به زور با هزار غر نگه داشت اومد هر روز میگفت من نمیتونم فلان
خواهرمم امل زندگی میکنه غریبه اونجا
اینم شانس ماست تا جایی که میتونی‌رفت و‌امدو کم کن که اعصابت اروم‌باشه
بچه داری خودش اینقد سخت هست که دیگه فک کردن به این‌چیزا جونی‌نمیذاره برا ادم

یاخدا چ مادری من ازوقتی دخترب دنیا اومده کلا دوما اول ک خونه مانانم بودم ازاون موقع ب بعدم نمیزاره شاید تو هفته دوسه روز خونه خودم باشم همش پیش مادرمم کمکم میکنه خیرببینه. همه کارامو میکنه. چجوری دلش میاد

عزیزم هیچی هیچ کاری نکن،اول آخر مادر و احترام واجب
ولی زیاد هم باهاش نزدیک نباش
هی بگو خداروشکر که خدا بهم سلامتی داد بچه هامو خودم بزرگ کنم
درکت میکنم،داداش منم پولدار
فرق گذاشتن هارو میبینم
ولی در مریضی هاشون میبینن که منو همسرم به دردشون میخوریم
همین که خدا باهامه شکر میکنم زیاد

ای بابا 😐😐😐😐

من نظرم اینه طرف هر نسبتی با آدم داره باید خودش وقت بذاره نه که یادآوری کنیم تا ما رو هم یادشون بیاد بنظرم رو پا خودت بایست و منت هیچ کی رو نکش

خیلی تعجب کردم خیلیییی یعنی مادرم اینطوری داریم مگه. هیچی چیکار کنی کسی باید خودش بخواد دیگه بهش فکر کن ناراحت میشی به زورم نمیشه کاری کرد

چرا باید اینجوری کنه بلاخره مادره.. نمیدونم والا چجوری دلش میاد من بودم قهر میکردم چون خیلی ناراحت میشدم

عزیزم منم از ده روزگی بچه ها دست تنها دارم بزرگشون میکنم‌‌. کنترل یه سری چیزا و بعضا شرایطی که تو زندگیمون پیش میاد دست خودمون نیس. فقط باعث میشه بیشتر حرص بخوریم‌. هیچکس تا امروز یه لیوان آب دستم نداده بعد اگه من لب به شکایت باز کنم میگن ناشکری میکنی کفر میگی. دست تنها با همسرم پدرمون درومده هیچکس درک نمیکنه. بچه ها خیلی اذیت میکنن. بهم میگن برو شکر کن سه قلو چهار قلو نداری. من تصمیم گرفتم یه مدت با کسایی که واقعا ناراحتم میکنن قطع رابطه کنم‌. حتی زنگم نمیزنم‌. تو هم ولشون کن. فکر کن نیستن‌ والله همین که دوتا بچه رو دست تنها بزرگ میکنیم واسه هفت پشتمون بسه. حوصله حاشیه های اضافی نداریم.

همه چی شده پول عین مادر بزرگ من

میگما قشنگم یه سوال برام پیش اومد ببخشیدا ولی مامان خودته یا نامادری ؟؟؟اخه اصولا همه مادرا عاشق نوه های دختریشون هستن.

دقیقا عین مادر منه .همه جا میره فکرکن گربه محل هم بمیره پامیشه میره تشیع جنازه و ختم یعنی هر جا ک فکرشو کنی میره ب من میرسه همه جاش درد میکنه و میگه من دیگه امسال زنده نیستم میمیرم .سر دخترم جلو جلو بهش ۲۰ میلیون دادم گفتم دخترمو نگه دار .دو روز بیشتر نگه نداشت .ولی بچه های خواهرمو جفتشونو نگه داشت الانم از مدرسه میان میرن خونه مادرم عذاشونون میده تا خواهر بیاد ببرشون .همیشه فرق گذاشته انقدی ک از منم گرفته از خواهرم نگرفته .خواهرم همش ازش پول میگیره .تا بهش حرف میزنم میگه من تو رو دعا میکنم . یبار عصبی شدم گفتم دعا نکن دعا کردی اینه وضع زندگیم همش حرص و جوش اعصاب خوردی و شوهر زبون نفهم بددل خسیس زورگو گیرم اومده ی بار نفرین کن اصلا .چه میشه کرد لج کردم ی مدت نرفتم خونش ولی مادر نمیشه کاری کرد من ک هر دفعه میرم خونش با هزار تا بغض و اعصاب خوردی برمیگیردم .فکرکن هنوز ب بچه های من کادو نداده ب بچه خواهرم ی ده تومن داد گذاشت رو پولش گوشی خرید ۵ تومن داد ساعت خرید برا اون یکی تا حالا جلو چشم خودم ۲ تا ۳ تومن داده کفش خریده .اون وقت من جلو همه میبرمش بالا .ای بابا دلم خیلی پره خیلیاااااااا

کنی ک دوقلو دارم میفهمم چی داری میگی من نه ماه استراحت مطلق خونه مامانم بودم همه جوره ازم مراقبت کرد بعد از ب دنیا اومدن بچه ها دوماه بازم خونه مادرم اینا بودم و الان هرروز صبح میاد کمک میکنه بهم تا ساعت ده شب ده شب ک همسرم میاد میره پدرمم شیرخشک پوشک لباس هر چ ک بتونه میکیره میاره هر چ بهش میکم بابا نگیر نیاز نیس گوش نمیکنه اما واقعا مادرم ی روز نیاد نمیدونم چطور باید بچه ها رو هندل کنم

من مادر ندارم ولی دقیقا مادر شوهرم همین بود دخترش شاغل بود پول میدادش بچه اش مرفت ولی بخدا بجان بچها حتی زنگ نزد بهم بگه خوبی یانه با اینکه ماباهم خیلی خوبیم ولی الان دختر من عاقل خانم با شخصیت پسر اون گاو به تمام معنا بی ادب .بعد برا اینکه بچه رو ساکت کنه فقط قند داد بهش بچه دندون سالم نداره بیچارخ

ماهاکه تجربه کردیم‌ اینچیزا رو چ از طرف مادرشوهر چ ازطرف مادر درکت میکنیم🥺🥺🥺

واقعا عجیب هست برام
اینجور مامانایی هم هستن

عزييزممم
من مامانم پيشم نيست و ميدونم چققدر بي كمك بودن سخته…
ولي اينك پيشت باشه و كمكت نكنه واقعا درد داره
بنظرم حتي خوتهرت هم باهات اوكي نيست ك ب مامانت گوشزد كنه
اگ وضع ماليت خوبه توام يكم چشمشو پر كن
اگرم خوب نيست ك اينجوري درنظر بگير كه نميدونه و فكر ميكنه تو خساست ميكني ك مث خواهرت بهش لطف نداري…
بهرحال تو الان ب كمك نياز داري وگرنه خيلي داغون ميشي
يجوري دلشو بديت بيار اگ پولي نميتوني بهش بگو باهاش صحبت كن به روش بيار دليلشو ازش بخواه وقتي انقد داره واضح فرق ميذاره
اگرم فايده نداشت ك ول كن حتي رفت و آمدم نكن
خوانواده ك فقط ارتباط خوني نيست بايد ب داد هم رسيد

سوال های مرتبط

مامان مَهزاد مامان مَهزاد ۱۴ ماهگی
شما جای من باشید کدوم رو الویت قرار میدین،
دخترم ۱۱ ماهشه تازه از مریضی داره خوب میشه با دارو خوردن حالش خوبه قط میکنم دوباره مریض میشه،

بعد خواهرش تازه مریض شده سرماخورده، بعد ۸ سالشه، مامانم و بابام و خواهرم سرکار میرن این بچه خونه تنها میمونه گاهی تنها گاهی میاد خونه ما بعد الان که مریضه اومده خونه من همسرمم آدم بدی نیس هااا اما گیر داده خواهرت دخترمو مریض کنه دعوا راه میندازم،🤦🏻‍♀️😵‍💫😵‍💫

بعد خواهر میاد خونه من یه گوشه میشینه کرم از دخترمه که خیلی وابسته این خواهرمه چون باهاش بازی می‌کنه اینم خیلی دوسش داره همش می‌ره سمتش که بغلش کنه منم نمیزارم هم خواهرم ناراحت میشه که نمی‌زارم بغلش کنه هم دخترم گریه شدید می‌کنه که بره پیشش

الان بنظرتون چیکار کنم؟ قلب خواهرمو بشکونم بگم برو خونتون نیا اینجا ؟
یا با همسرم یکم قهر کنم بابت حرفش که یکم به خودش بیاد انقد به من زور نگه؟
به زور دخترمو میخوابونم که نره سمت خواهرم، بعد الان دارم سوپ درست میکنم براش میگم بعدش بگم پاشو برو خونه تنها میمونه دلم نمیاد اخه
مامان فسقلی جون🧒💜 مامان فسقلی جون🧒💜 ۱۳ ماهگی
شنیدین میگن یه وقتا با یه چیز مسخره ی کوچیک منفجر میشی از عصبانیت؟ که برا هرکی تعریف کنی خنده میکنه!! الان دقیقا حال منه...
یه هفته منتظر بودم اخرهفته برسه بچمو بسپارم به مامانم استراحت کنم. دیروز بعدازظهر دوساعت بردمش اونجا و خونه رو مرتب کردم که صبح جمعه که میبرمش دوباره هیییچکاری نداشته باشم و فقط استراحت کنم حتی ناهارم نپزم. مادرشوهر خودشو جمعه ظهر دعوت کرده، مامانم تو همون دوساعت از بس بچه اذیت کرده گفت جمعه نیارش، شوهرم بیسکوئیت خورده و پوستشو اتداخته رو اپن، صبح اونده شربت بچه رو بده، کل شربتو ریخته رو اشک و ملافه ی بچه که تازه دیشب پهن کرده بودم... و من بووووووم😭☄️
الانم رفته بیرون اول زنگ زدم با ارانش داره متلک میگه که تا این وقت خواب بودی منم چنان داد زدم که دیشب تا ۲ بالاسر بچه مریضم بودم صبح از ۸ داره نق میزنه از درد گوش و ... قطع کردم سر بچمم الکی الکی داد زدم و الان خوابید.
واقعا میخوام برم یه شهر غریب، حداقل اونجا از کسی توقع ندارم. دارم دق میکنم از دست تنها بودن ...