وای خدایا انقدر سخت نگیرید حالا شما دو هفته ی بار میری هر دفه یکم شکلات سنگی بخوره بقران آسمون زمین نمیاد
اره میرفتم خب بچه که خودش نمیتونه بره منظورش شما بودین
بنظرم سخت نگیر این موضوع رو ، هرچی بیشتر حساس بشی بدتره اونا هم از لج و حرص تو انجام میدن
بلاخره شوهرت و بچه ات بعد یمدت بازهم با خانواده اشون ارتباط میگیرن
اگه شما نباشی فقط خودت اذیت میشی ، دیگه همسرت میگه تو بین منو خانواده مو خراب کردی یا دوری انداختی
برو ولی حواست به بچه ات باشه ، به مادرشوهرت هم هیچی نگو تو
بجاش به شوهرت توضیح بده اگه اینکارو کردن لطفا خودت بگو یچیزی
با آرامش و دلیل منطقی و پزشکی بود که هم دندون بچه آسیب میبینه دندون شیری هست اگه بی افته یا بشنکه دیگه تا هفت سالگی دندون نداره بچه ات
و اینکه خدایی نکرده قند بچه میره بالا
به مامانت بگو دوستداری بهش خوراکی بدی چیزای دیگه براش بیاره ، منم ممنونش میشم
از طرفی بچه ات رو تنها نفرست هیچوقت درسته گفته بچه بیاد ولی خب باید زیر سایه پدر و مادرش بره و با اونا باشه
گفته شام ، شماهم در همون حد برید و برگردید
اصلا خودتو شل نگیر که مستقیم جلو همسرت طعنه و تیکه بزنن
خودتم دیگه دخالت نده ، هرچی شد همسرت رو جلو بفرست
تو با همسرت زن و شوهری میتونید بحث کنید و حل میشه اما اگه تو با خانواده اش بحث کنی اونوقت تو کسی هستی که جرم کرده
چون اونا بچه اشون رو بد نمیبینن ، شوهرت هم پدر و مادرش براش مهم هستن با حرفای اونا تو بد میشی
من قبلا هرچی میشد همسرم میگفت اره تو بگو ، اگه بگی حرف تورو قبول دارن ، منو آدم حساب نمیکنن جدی بگیرن
بعدش من شدم کسی که بین اون و خانواده اش همیشه دوری میندازه و مخالفت میکنه
مثلا میگفتن بریم مهمونی یا بیاید خونمون ، همسرم میگفت خستهم تو بگو نه ، من بگم گیر میدن بهونه داری میاری ، حرف تورو قبول دارن
بعدش من شدم آدم بده که نمیذاره بچه اشون رو ببینه
نه نمیرفتم
شما نمیتونی بقیه ادما رو تغیر بدی باید رو بچه خودت کار کنی که نه بگه
اهمیت نده منم مادرشوهرم گوش نمیده منم اهمیت نمیدم هفته یه بار سعی میکنم خوش اخلاق باشم
بابای من همیشه میخره مخصوص برا ماهلین
عزیزم از دوست داشتن شکلات میدن من بابام ی چندتایی زیر وسایل همیشه قایممیکنه تا آراد مباد بهش مبده خب ناراحتش کنم بگم نده اونجامیخوره ۲ساعت بعد ی مسواک میزنم و تمام .شما هم نباید بحث میکردی من مادرشوهرم تا زنده بود ی بیسکویت دست بچم نداد
ن نرو گلم اصلا نرو
بعدشم باشما کحرف نمیزد ک بگه دعوتی بیا
داشته با پسرت حرف میزده تو اصلا نشنیده بگیر
بگو من اصلا حواسم به حرفاتون نبود
قشنگ درکت میکنم.... مادر خود من ماهی یبار میریم خونشون ی روز میمونیم... باورت نمیشه 20بار میبرتش مغازه... هر چی اشغال هست پسرم برمیداره میاره میخوره یبوست میشه پدر... من.. درمیاد... هزار بار گفتم گوش نداد.. الان چند ماه یبار میریم
برو عزیزم برا منم مادر شوهرم یا خواهر شوهرهام میزنگن با بچه حرف میزنن بعد بهش میگن امشب بیاین اینجا پسر منم میگه باشه ما هم میریم سخت نگیر این روزها هم میگذره. من مادر شوهرم هر دفعه بچه امو میدید لبش رو بوس میکرد و منم متنفر بودم از این کار چند بار گفتم لب بچه رو بوس نکن ولی گوش نمیداد تا به پسرم یاد دادم به کسی اجازه نده که لبت رو بوس کنه حتی من یا بابا سری قبل که رفتیم خونه مادر شوهرم به بچه میگه لب بده پسرم پیشونیش رو داد جلو گفت اینجا رو بوس کن
نه اصلا
برو سرسنگین باش
اره میرفتم 🥲🙏 دیگه نوه شونه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.