۲۲ پاسخ

من برای بارداری مجدد مشکلی ندارم. نه تنبلی تخمدان دارم نه لازمه داروی خاصی مصرف کنم نه چیزی. ولی هییییچوقت همچین کاری نمیکنم. هیچوقت
بچه های نسل آینده اکثرا تک فرزندن. کسی به حال اون یکی غبطه نمیخوره. همین یکی رو بتونیم به جایی برسونیم،هنر کردیم تو این اوضاع

اگه آی وی اف باشه .نه
ولی آره حاضرم یعنی حاضر بودم و دومی رو با هزار مصیبت و گرفتاری آوردم
با اینکه جسمم داغون شده ولی پشیمون نیستم .پسرم یه خواهر داره

شاید خدا خواست و طبیعی باردار شدی مثل دوست من

ایلامی هستی لابد میگن پسر هم باید بیاری 🤣 من خودم شوهرم ایلامیه با ما خیلی فرق دارن بچه دخترو اصلن بچه حساب نمیکنن . برعکس ما میمیریم برا دختر بچه 😍

میگم الان دیگه اصلا جلوگیری نداری؟

نه نمیارم ،چون بچم بیشتر از خواهر و برادر به مادر احتیاج داره

من خیلی سر دخترم اذیت شدم و خیلی هم مشکل جسمی دارم .اما نمیگم هیچوقت نمیارم...ان شا الله جسمم که بهتر بشه و دارم پیگیری هاشو میکنم و البته روحمم امادگی و قوت ی بچه دیگه داشته باشه میارم به خاطر اینکه من من مسعولیت به دنیا اووردن دخترمو قبول کردم و من باعث اون هستم چرا خودخواهی کنم و بزارم بیکس بمونه؟ چون شوهر من فقط تو خانوادش ازدواج کرده و خانواده خودمم شبیه ما نیستن و دخترم در اینده جز یه پدر و مادر پیر کسیو نداره

خواهر منم آی وی اف کرد می‌گفت اصلا نمی‌خوایم باشوهرش الان دخترش 4سالش شده هرشب گریه می‌کنه میگه من آبجی ندارم پیشم شب بخوابه بریم نی نی بخریم
الان دنبال کارای بعدین میگه کاش زودتر رفته بود فاصلشون کمتر بود

اصلااا وابدااا

تو این شرایط که گفتید نه اصلاااا نمیارم مگر اینکه خاست خدا باشه و خودش بده

اگه شرایط بدنیا بده نه اصلا خودتو بخطرننداز اول بچه ت به تو نیاز داره

نه، اصلا حاضر نیستم دوباره بچه بیارم به هیچ کسی هم مربوط نیس

وااااا تک فرزندی مگه دور از جون بدبختی داره ... بهش میگفتی الان خواهر برادرای تو کجای زندگی به دردت خوردن مثلا ، که نباشن کار ادم لنگ بمونه

منکه انقدر بچم شلوغو شیطونو خرابکاره یکی بهم میگه بچه دوم بیار میخوام بزنم تو دهنش همین یه بچه هم منو هم شوهرمو داغون کرده خیلی آدمای صبورو با حوصله ای نیستیم اینم یه ثانیه بی آزار کناری نمیشینه نفسمونو گرفته دلش همبازی میخواد ولی ما حوصلشو نداریم خوب حالا با این شرایط چرا یکی دیگه بیاریم

من کلا برا دومی مرددم
عقلم‌میگه ن همین با این‌اوضاع و شرایط کافیه اما احساسم‌میگه بیار تنها نمونه
دو راهیه سختیه

من که خداروشکر هیچ مشکلی ندارم ولی دیگه نمیخوام باردار بشم چون بنظر من تو این زمونه بد اقتصادی بچه دوم اوردن هم ظلمه در حق پدر ومادر هم در حق بچه ها. تک بودن خیلی بهتراز اینکه با کلی حسرت بزرگ بشن. صدافرین به درک و شعورت. خیلیا رو اینجا دیدم با وضع مالی نامناسب وبا اخلاق بد شوهراشون خودشونو به آب و اتیش میزنن که دومی رو بیارم آخع به چه قیمتی. اون خرجی که واسه بدنیا اومدن دومی میکنی خرج اولی کن که تو حسرت بزرگ نشه

منم خیررر

محاله به گفته ی این و اون برا اینده ی خودم و بچه م تصمیم بگیرم
بهترین کارو میکنی

خیلی شرایطتت شبیه منه منم دوست داشتم دخترم خواهر و برادر داشته باشه ولی نه به قیمت جون خودم خودم رو قربونی خواهر برادر داشتن دخترم نمیکنم خواهر برادرای الان به درد همدیگه نمیخورن خیلیا اصلا همدیگه رو ماه ها هم نمیبینن .متاسفانه فامیل شوهر منم چون خودشون تا میتونن بچه میارن تا منو میبینن میگن بچه دوم رو بیار دخترت تنهاست شهر غریب بهونه میگیره اذیت میکنه چون همبازی میخواد ولی من سه بار باردار شدم که تو این سه تا حاملگی. دوتاش که سقط شد هزار بار مردم و زنده شدم با هزار تا عمل و دارو و درمون دیگه همین یکی سلامت باشه برام کافیه .جواب خوبی بهش دادی دیگه نمیگه بچه بیار

نه اصلأ
کار خوبی می کنی
مگه آدم چند بار عمر می کنه
چه مشکلی دارید ؟

آفرین

بهت گفتم باز بیار؟

سوال های مرتبط

مامان جوجه هام مامان جوجه هام ۲ سالگی
اونایی ک. دوقلو دارید بیاید کارتون دارم تاحالا شده از اطرافیان بهتون بگن بین بچه هاتون فرق میزارید؟بچه ها من یکی قلام ب شدت سرکشه یکیش گوش ب حرفه وقت غذا میشینه پیشم غذاشو میدم بهش میخوره وقت بازی بازی میکنه باهام تو هر موضوعی ک فکرشو بکنید یکیشون خیلی بهتره چیزی ک هست و دارم میگم اون یکی قلم اصلا حرف گوش نمیده اذیت میکنه شیطون تره حتی لباساشم میخام عوض کنم یا میخایم بریم بیرون منو ب حد جنون میرسونه بخداوندیه خدا من دوتاشونو زاییدم دوتاشون بچه هامن تو ی روز دنیا اومدن چیکار کنم من وقتی یکیشون گوش میده غذاشو باعشق پیش من میاره بهش میدم ولی اون یکی باید مدام بدوعم پشت سرش دهنش کنم خیلی بچه کلافه امروز داشتم ناهارمیدادم بهشون دیگه گفتم نمیرم سراغ اون یکی خودش بیاد بشینه غذاشوبخوره چنددفه صداش زدم نیومد منم‌نرفتم ک عادت نکنه یجوری عادتش شده منو زجر بده نشستم ب اون یکی غذا دادم از چندروزقبلشم خانواده همسرم میگفتن فرق میزاری بینشون نمیدونم ب اون غذا میدی ب اون نمیدی گفتم بابا چیکارکنم ک یکیشون گوش حرف کنه یکیشون سرکش این یکی اندازه ده تابچه ازم میکشه منم‌میخام تربیتش کنم امروز بدجوری دعوام شده باهاشون من چیکارکنم چجوری بفهمونم بابا خودش نمیخاد منم اندازه اون دل میسوزونم براش حتی میدوعم پشت سرش غذاشو میدم تاحالا ی بار نزاشتم یکیشون بدون غذا از بخوابه ولی دیگه دارم اذیت میشم چیکارکنم شمابگید