خانوما دکتر اگشب ویزیت انچنانی نکرد فقط ام ار ای ر که دید گفت بافت مغزسالمه ولی همین قضیه دور سر و کلسیفیکاسیون یکمی این وسط گیر داره و هیچی مشخص نیس امشب بعد ۵ ساعت الافی نت نستیم ام ار ایبگیریم بچم نخوابید همون اول که رفتیم خوابید نوار اومد بگیره دو دقیقه اخرش بچم بیدار شد البته با خواب طبیعی خوابیده بود بعد که دارو دادیم بیشتر اجیر شده اصلا انگار نه انگار دارو دادیم فعلا که واسه یکشنبه هفته دیگه نوبت دادن واسه نوار که بعد دوباره دکتر ویزیت کنه واسه نوتروپیلم .فت روزی یک سیسی بدم ولی گفت هیچی تاثیر نداره گفت معلوم نیس از چیه از فشار زایمانه از ژنتیکه از چیه مشخص نیس ولی مغز سالمه همینکه طبق سنش رشد نکرده چی میشه یهویی رشد کنه شب بخوابم صب پاشم ببینم ۴ سانت رشد کرده بچم دست به در و دیوار گرفته داره راه میره چی میشه فقط اینا یه خواب گذرا باشه اینا که واسه خدا کاری نداره چیکار کنم مورد لطفش قرار بگیرم چیکار کنم دست از امتحان و تاوان و هر چی که میشه اسم روش گذاشت و از رو من برداره چیکار کنممممممم منم دلم میخواد شاد زندگی کنم یعنی هر کی بره سمت خدا بایدعذاب بکشه؟؟؟؟ بعضی وقتا از پس و پیشم میترسم گم شدم توی خودم چرا یه ندا بهم نمیرسونه چرا نمیگه زینب چیکار کن چرا تو باتلاق انداختتم که هرچی دست و پا میزنم بیشتر فرو میرم🥺🥺 فکر بد امونمو بریده 😔😔

۱۱ پاسخ

الهی دلت شاد بشه، دل تمام مادرا شاد بشه

من از نذر نمک جواب گرفتم
برای مهدی توام نمک نذد میکنم عاشورا تو خیمه پخش کنم.ایشالا تا اون موقع خبرای خوب بدی بهمون

عزیزم انشالله مشکلش زودتر حل بشه،چرا نمیبریش تهران دکتر گیو شریفی،حرف اول رو تو ایران میزنه،پیج هم داره.شاید با عملی یا دارویی تجویز کنه زودتر خوب بشه

امیدت به خدا باشه من از نذر صلوات خیلی جواب گرفتم شما هم نذر کنید انشاءالله آقا پسرتون هرچه زودتر خوب وخوب بشه. توکل برخدا

زینب جان ما یه همسایه داریم اتفاقا مشهدی هم هستن یه پسر حول و حوش ۳سال داره
این بچه رو تا همین الانم با سه چرخه بیرون میبرنش یعنی راه نمیره ولیییی اینو بهت بگم تا همین ۳ـ۴ماه پیش صبح ها خیلی جیغ میزد و اصلا نمیتونست وایسه ولی امروز دیدمش ایستاده بود البته دستشو به در گرفته بود انقدررر خوشحال شدم از اون جیغ هام دیگه نمیزنه بابا میگه من شنیدم
فکر کنم تا چند وقت دیگه راه هم بره انشااله میخوام بگم به چیزهای خیلی بد و‌ وحشتناک فکرتو نبر عزیزم ممکنه بخاطر ازدواج فامیلی تاخیر داشته باشه ولی بالاخره خوب میشه
نگفتن کلسیم ممکنه خودش جذب بشه؟

انشالله که چیزی نیست. امیدت هیچ وقت از دست نده. نگران نباش ممکنه چیز خاصی نباشه.
اگه هم یه وقت مشکلی بود علم اینقدر پیشرفته هست. مطمئن باش خوب خوب میشه یه لحظه هم شک به دلت راه نده. سعی کن افکار سمی رو از خودت دور کنی وتمام تمرکزت رو بزاری رو بچه ت. بدون اینکه بگی چرا من. چرا بچه من و....
به خدا که نتیجه میگیری.

انشالله زودخوب میشه عزیزم امیدتوازدست نده خدابزرگه

عزیزم یه سوال شما مگه آمینوسنتز انجام ندادی تو بارداری ؟

بمیرم براش اینشاله ک خیلی زود سلامتیش بدست میاره
امیدت از دست ندهه گلم قوی باش ♥

مشکل بچتون چی بود

نوار*

سوال های مرتبط

مامان محمد مهدی مامان محمد مهدی ۱۰ ماهگی
خانما فقط میخوام دردو دل کنم میدونم دیگه از تاپیکام خسته شدین فقط میخوام خالی شم نمیدونم واقعا خدا در من چی دیده که داره منو همچین امتحانی میکنه نمیتونمم گله کنم چون میگن ادم قبل از اینکه به دنیا بیاد سرنوشتشو قبول کرده و خود مختار وارد این دنیا شده بارسنگینی رو دوشمه که نمیدونم تا کی ادامه داره شاید تا آخر عمرم خیلی وقتا محمد مهدیو تو ذهنم تصور میکنم داره چهار دست و پا میره داره راه میره باهم دیگه بازی میکنیم واسم ذوق میکنه خلاصه شیرین بازیایی که تو ذهنم دلم واسش ضعف میره کاهی میشینم یه گوشه فقط اینجور چیزارو تصور میکنم تا کمی ارضای روحی بشم ولی خب زود گذره ...
گاهی دلم میخواد بچه های هم سن بچه خودمو ببینم گاهی نه چون واسه بچه خودم غسه میخورم امروز همسایمون میگه شاید خدا تورو وارد یه مرحله از رشد روحی کرده تو چه خبر داری شاید اگه بچت خوب بود وارد یه گناه بزرگ میشدی از یاد خدا غافل میشدی یا به خود مغرور میشدی شاید خدا تورو از یه اشتباه بزرگ دور کرده شایدم داره رشدت میده ببینه چند مرده حلاجی بچت افریده خدایه خدا تورو مامور به محافظت و نگهداری و رشد از این بچه دونسته فقط به قول پدر شوهرم فنرام خوابیده ناشکری نمیکنم میدونم مشکلات از این خیلی خیلی بیشترم هست که واقعاااااا میگم خدا واسه هیشکی نیاره واسه منم نیاره ولی یه ترسی به جونم افتاده نمیدونم با این ترس چیکار کنم همش میگم خدایا یه راهی نشونم بده ببینم باید چیکار کنم بلکه یکم از سختی این راه کم بشه😔😔💔💔😮‍💨
مامان محمد مهدی مامان محمد مهدی ۱۰ ماهگی
خدا لعنت کنه باعث بانیشو که باعث این اتفاق شده که سر بچه من اینجوری شد نمیبخشمشون هیچکدومشونووووووو که دکتر که پرسنل بیمارستان هیچکدومو شاید الان بچم سرش بهتر شده باشه ولی هنوزاینجوریه معلوم نیس اینا باعث مشکل دار کردن بچم شدن یا نه ولی این مورد و دکتر عوضیم کرد سرش پله ایه هنوز پشت سرشم تو رفتس همش میگن خوب میشه دیگه بچم داره یکسالش میشه اگه بمونه چیییی خیلی پیشونیش به خاطر این پره ای بودنش کوچیکه دوس ندارم پیشونیش کوجیک باشه خدا لعنتشون که باعث ۹۰ درصد مشکلات بچم دکترا عوضی بودن خدا منو بکشه که گفتم طبیعی فک میکردم برای بچم بهتره از بس تعریف شنیدم ری . دممممم به هرچی زایمان طبیعیه خدا لعنت کنه هرکسیو که مجبور میکنه به طبیعی اگه گیخواستم سزارین بشم کم کم باید ۱۰ میلیون زیرمیزی میدادم همه کاراشون پولکیه فکر سلامت بچه نیستن یه دکتر که ۲۹ تومن میگرفت سزارین میکرد هیشکی جلو دارشون نیس دکترم گفت اجازه ندارم سزارینت کنم تو بدنت خوبه میتونی من احمق به حرفش گوشکردممممم خدا ازشون نگذره😭😭😭😭😭
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۳ ماهگی
دیروز که در تلاش بودم ناهار رز رو بدم و اون هی اینور اونور میرفت😶
مامانم گفت بدتربیتش کردی!
گفتم چی؟ دوباره تکرار کرد.گفتم یعنی چی؟
گفت برا خوابیدنش حتما باید برق خاموش باشه و....
هیچی نگفتم.
وقتی گفتم میخوام‌برم خونمون گفتن چرا بمون بعد شام.
گفتم رز موقع خواب باز اذیت میشه.
تموم دیشب که با همسرم آشپزی میکردیم و بی دغدغه ی بچه ای که میخواد بیاد وسط سفره شام خوردیم و من تونستم اخرشبی به آشپزخونه سروسامون بدم،
تموم اون ده دقیقه یه ربعی که تو اینستا میگشتم بی هیچ مزاحمی.
به این فکر میکردم به مامانم بگم من از صبح که بیدار میشم هی به خودم میگم مدارا کن که دوساعت اخرشب برا خودته.
فعلا حرف حرف رز باشه.
تو پیج نیکو روش یه خاطره ای از شب یلدایی که دخترش نمیخواست بخوابه تعربف کرده بود که چقدر عصبانی شده بود وقتی بچه‌مقاومت میکرده.
میگفت فکر کردم دیدم این مقاومتش من رو ترسوند که قرار نیس بخوابه و این تایم اخرشبی تنهاییمو دارم از دست میدم.
دیدم چقدر منم.
وقتایی که رز نمیخوابه و من واقعا عصبی میشم.هی میترسم که نکنه این بی خوابی ادامه داشته باشم.
خلاصه که من بنده ی اون‌ دوساعت بعد خواب رز ام.
که شام‌ خوردیم، ظرفها رو شستم، میشینیم پای سریال صدسال تنهایی.
اونجایی که هر صحنه هم آغوشی حضرت اقا تاکید میکنه نگاه نکن😅
مامان امیر عباس 😍 مامان امیر عباس 😍 ۱۳ ماهگی
نمی‌دونم شمام این حس رو دارید یا نه!
ولی من از وقتی مادر شدم اخلاقم فرق کرده رفتارم فرق کرده
انگار یه خورده که چه عرض کنم بعضی مواقع خیلی زود حساس میشم عصبی میشم به کمترین توجه نسبت به بچم سریع جبهه میگیرم
نمی‌دونم این کارم درسته یا نه، ولی انگار کم لطفی نسبت به بچم رو نمیتونم تحمل کنم
انگار بعد از مادر شدن همه چیز فرق می‌کنه علایق سلیقه همه چیز انگار همه ی دنیات میشه یه موجود کوچولو که خودت پرورشش دادی و ۹ ماه خودت تغذیه اش کردی تا شده اینی که الان میبینی، چه صبوری هایی کردی چه دردایی رو کشیدی چه سختی هایی کشیدی ولی همه و همه رو به خاطر اون کوچولو که تو خونت تو دلت جا باز کرده تحمل کردی
یه کوچولویی که با اومدنش زندگی همه تغییر کرد یه فرشته!
یه فرشته ای که هربار نگاش کنی خدا رو به خاطرش شکر می‌کنی و خوشحالی از داشتنش، با خندش میخندی با گریه اش ناراحت میشی!
روزی که خدا فرشته‌اش رو بهم داد فکر میکردم از پسش برنمیام و نمیتونم ولی نمی‌دونم این حس مادری چیه که همه جوره داره منو میسازه اصلا انگار نسبت به دوران متاهل بودنم منو کلا عوض کرده، منی که حوصله بچه نداشتم الان دارم صبوری رو بیشتر میکنم منی که اونقدر خوابم سنگین بود حالا با یه صدای گریه از خواب بیدار میشم، منی که کسی موهامو میکشید سر و صدا میکردم ولی الان فقط میخندم به کاراش، نمی‌دونم خدا چی دید تو زن که این حس قشنگ و دلچسب رو قسمتش کرد، ولی هرچی بود خوشحالم از اینکه صاحب به این حس شدم 😍😍😍😍

ان‌شاءالله قسمت چشم انتظارا به حق میلاد حضرت مادر ♥️♥️

ببخشید اگه سر هم بندی شد ولی یه متن خوشگل می‌خوام واسه روز مادر بنویسم انشاءالله برسم بنویسم😊☺️
ببخشید اگه اشتباه و اشکال داره 🥰🥰☺️