۵ پاسخ

من درکت میکنم پدر مادر منم به شدت اختلاف داشتن محیط خونه پر تشنج،منم فقط میخواستم از خونه برم الان ب شدت بدون اعتماد به نفس هسنم عصبی ام ..اکثرا بحث با همسرم

یکی میاد میگه مجبورم
اره مامان منم مجبور بوده
ولی بدون هیچ وقت اون بچه روان سالمی نخواد داشت هیچ وقت تا ۳۰سالگی هرکاری میکنه و هیچ وقت روانش رو نمیتونه درست کنه
از من بهتون نصبحت
من خودم دارم درس میخونم و هزارتا بدبختی دارم ارزومو یکسال یکی بچمو بگیره اما وقتی به روان خودم نگاه میکنم میبینم ابتین از هرچیزی برام ارزشش بیشتره
وقتی خوابه درس میخونم کمتر میخوابم
کارمو یه مدت رها کردم
اگه کارتون دولتیه اگه هرچیزی نمیدونم مشاوره برید نزارید بچه هاتون احساس رهاشدگی داشته باشن مثل من
مامان من الان برام خیلی خرج میکنه با اینکه ازدواج کردم ولی میدونی هیچ وقت جبران اون روزا نیست

زیر ۲ سال کودک نباید از مراقب امنش دور بشه
باعث میشه کودک در بزرگسالی یا خیلیییی وابسته بشه به ادما و خودشو دوست نداشته باشه و لایق دوست داشتن ندونه
یا شدیدا از نظر عاطفی جدا و طرد شده و سرد بشه و اعتماد به نفس و کلن اعتمادش به ادما مخدوش باشه

اخی عزیرم ولی حالا باید تلاش کنی عوض تموم کمبودهایی ک تو بچگی داشتی واسه کودکت سنگ تموم بزاری

میگن مهد کودکا به نوزادا دیفن هدرامین میدن ک بچه بخوابه 🤯🤯🤯🤯

سوال های مرتبط

مامان ماهور مامان ماهور ۱۵ ماهگی
تجربه من از پاپ اسمیر
لطفاً مطالعه کنید دوستان عزیز
من تو این چند سالی که ازدواج کردم هیچ وقت نرفتم تست پاپ اسمیر بدم  یکی به خاطر اینکه تو مطب دکتر حریم شخصی رعایت نمیشه و چمن نفر با هم میرن داخل  هم خجالت می‌کشیدم همین که ترس داشتم از اینکه یه وقت درد داشته باشه و...
ولی خوب ،طبق گفته پزشکم که گفت باید بیای بعد از ۴۰ روز بعد از پاکی زایمان باید بیای و تست رو بدی ،متاسفانه بخاطر اینکه دست تنها بودم نشد برم نمی‌دونم شاید اینا بهونه بود بازم بخاطر ترس و ...
ولی خب بعد از یکسال تصمیم گرفتم برم بخاطر سلامتی خودم و اینکه من باید مراقبت کنم از خودم بخاطر اینکه باید مواظب فرشته کوچولوم باشم
بلاخره رفتم تست رو دادم ،این نکته رو بگم من همیشه بهداشت رو رعایت میکنم و بدون هیچ علائمی رفتم و خب چیزی که نباید بود من هم عفونت داشتم و هم زخم دهانه رحم ،که من کلا ازش بی اطلاع بودم .بگذریم الان دارم دارم مصرف میکنم
این پیام رو اینجا گذاشتم که بگم لطفاً اگر مثل من هستین برید تست رو بدید هیچ ترسی نداره من واقعا پشیمونم چرا زودتر نرفتم .برید که مثل من عفونت خاموش نداشته باشید .
انشالله که همیشه سالم و سلامت باشید 🌹
.
مامان سپهر جان🩵 مامان سپهر جان🩵 ۱۶ ماهگی
این متن خوندم چقدر زخم زبون شنیدیم از خانواده هامون..
کاش ما برای بچه هامون استفاده نکنیم 🥺


مامانم همیشه بهم میگفت تو اینقدر حواس‌پرت و شلخته‌ای که یه بچه بهت بدن یا به کشتنش میدی یا یه جا میذاریش یادت میره...
باردار که بودم این جمله همیشه جلوی چشمم میومد، ساعت ها گریه میکردم که اگه نتونم چی؟ اگه چیزیش بشه چی؟ هی به همسر میگفتم این بچه رو نکشم یوقت؟
از ترس صدتا دوره کلاس های اولیه، بارداری، زایمان، بچه داری و اینا رفتم.
بعد سه هفته که مرخصی زایمان همسر تموم شد پر از استرس بودم، التماسش میکردم زودتر بیاد خونه تا یوقت بچه چیزیش نشه.
الان که نگاهش میکنم نه تنها دست تنها با اتفاقات عجیب بزرگش کردیم، بلکه سه تا قاره مختلف هم بردیمش، زندگی جدید ساختیم، شغل جدید، دوستای جدید و هیچ اتفاق وحشتناکی نیافتاد...
هیچوقت نفهمیدم چرا بعضی از والدین بدون توجه، یه سری از حرف‌ها رو به بچه‌هاشون می‌زنن بدون اینکه بدونن این حرف‌ها ممکنه چه عواقب بدی برای بچه‌ها داشته باشه.
مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۵ ماهگی
تقریبا دو هفته اس دخترم راه افتاده. وقتی به راه رفتنش نگا می کنم خیلی لذت می برم. قند تو دلم آب میشه. هی می گم خدایا شکرت که شیرینی داشتن فرزند رو بهم چشوندی.
هی با ذوق و شوق قدم های زیادی رو می ره بعد تالاپی می افته زمین. ولی دوباره بلند میشه و ادامه می ده. مقصدشم که همیشه جاییه که من هستم.

بعد فکر کردم...
به اینکه می گن عشق مادرانه ما تجلی از عشق خداوند به بنده اش هست. اصلا هروقت می خوان عشق خدا به بنده اش رو مثال بزنن از عشق مادر به فرزندش می گن. از اینکه یه مادر با وجود اذیتای بچه اش هیچ وقت ناراحت نمیشه. صبر می کنه مدارا می کنه منتظر می مونه تا بچه اشتباهشو بذاره کنار. مدارا می کنه با همه سختی ها و تندی ها. چون بچه اشو می شناسه.

خدایا وقتی به فاطمه نگاه کردم دیدم منم توی زندگیم بارها قدم به قدم اومدم سمتت اما باز خوردم زمین.
فاطمه ی من وقتی می خوره زمین دست از تلاش برنمی داره بازم بلند میشه. اما من وقتی خوردم زمین ناشکری کردم قهر کردم؛ وایستادم و حتی یه جاهایی برگشتم به عقب....
اما تو بازم صبر کردی. بازم مثل یه مادر که به بچه اش می گه بیا منتظرم بیا به سمت من... منو دعوت کردی بارها بارها.

خدایا میشه کمکم کنی وقتی زمین خوردم ناامید نشم. میشه کمکم کنی مثل فاطمه که عشق منو حس می کنه و میاد سمتم؛ منم عشقتو بیشتر و بیشتر درک کنم؛ حجاب ها از جلوی چشمم برداشته بشه؛ تاریکی های قلبم با نور وجودت بیشتر و بیشتر بشه تا بتونم قدم های بیشتری به سمتت بردارم.
خدایا میشه کمکم کنی مثل دخترم همیشه مقصدم مشخص باشه. به سمت تو و به سمت کسایی که دوس داری...

ادامه 👇👇👇