من پسرم۳سالشه دخترم۲۳روزه ۲۰روزموندمخونه بابام هرمهمونی که میومدپسرماشکمونودرمیاورد مهمونارومیزدمیوه هارو پرتمیکرد قندمیریخت فحشمیداد میفتادرو دخترم..ولی کمکم درست شد الانم توخونه خودمونیم فعلا خوبه کاری نداره زیاد فقط شیردادنی همش میاد بوسش میکنه محکم...خودممواقعاخستم بارداریسختی داشتم الانم که اصلا استراحتنکردم ولی خب بازم شکردیگه چه کنم
من پیرم دراومده خیلی خسته ام ناشکری نباشه ولی واقعا کم آوردم ،خیلی دلم به حال بچه بزرگم میسوزه 😔
اول از همه چیز عزیز دلم قدم نو رسیده رو به شما و همسرتون تبریک میگم و انشالله زیر سایه پدر مادرش بدرخشه دومن من سه تا بچه قد نیم قد آوردم الا پسرم ۸دخترم ۶و آوا جانم رفته توی ۴اذیت زیاد نشدم اما دیکه خوبیش اینه که با هم بزرگ شدن هیچ نگران نباش به سلامتی خوش نام باشه واست
چون پشت سر هم هستن خیلی اذیت میشی من تجربه شما داشتم
اما با هم بزرگ میشن سعی کن توجه رو اولی باشه دومی که الان چیزی نمیفهمه
سختیش اینه مجبورم همش درگیر دومی باشم و ب شدت دلم برا بغل کردن دخترم اولم شبا موقع خواب تنگ شده
برا منم بهترین زیباترین روزارو با دخترم دارم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.