امشب رفتم تو ۳۸ هفته.اولش که فهمیدم با یه بچه کلاس اولی و یه بچه ۱۸ ماهه بازم باردارم دنیا رو سرم خراب شد.چقدر سخت بود همه چی.وای بچه دوممو از شیر گرفتم جهنم اومد جلو چشمم.وسط اسباب کشی بودیم.ولی الان که بهش فک میکنم از بس سرم گرم بود یهو چشم رو هم گذاشتم رسیدم هفته آخر.یک هفته دیگه زایمانمه.هنوز اون حسی که باید داشته باشمو بهش ندارم.هنوز باهاش ارتباط نگرفتم.ولی دوسش دارم.خیلی برام خوش قدم بود.کلی اتفاقای خوب افتاد تو این مدت.
اینارو نوشتم که هم واسه خودم بمونه یادگاری هم کسایی که ناخواسته باردار میشن بیان بخونن و بدونن که خدا خواسته و حتما سختیاشو جبران ویکنه

انشالله خوش قدم باشه براتون ❤️

این جوجه ها ناخواسته نیستن، خدا خواسته هستن
و چون خدا خودش فرستادتشون مییشن معجزه زندگی مامان باباها، قدرشونو بدونید که وجودشون سراسر برکت و نوره😍😍😍🥹

دقیقا منم پسرم ۱۸ماهشه وقتی فهمیدم با وجود کیست حامله شدم پسرم ۱۰ ماهش بود انقد گریه کردم و ناراحتی کردم ب شوهرم ک حد نداشت
الان باورم نمیشه رسیدم ب هفته های اخر با اینکه کمک نداشتم و شوهرم اکثرا سرکار بود و تنها بودم.
سر پسرم زایمان زودرس شدم نازایی داشتم هنوزم باورم‌نمیشه ب این راحتی باردار شدمو کل راهو تنها با ی بچه کوچیک اومدم.
و خییییلی خوش قدم بوده دخترم کلی مشکلاتمون حل شد دقیقا مثل ی معجزه.
خدا خودش مراقب همه نی نی ها باشه عاقبت بخیر بشن و دامن همه مادرای چشم انتظار سبز بشه انشالله🤲

الهی شکر بابت وجودش

دقیقا مثل من این بچه ناخواسته بود ولی کلا پر برکت بود وخوشی

عزیزم جنسیت بچهاتون چیه . انشالله سالم باشن