۱۰ پاسخ

الان کار شما با کار پسرتون چه فرقی داشت؟
اون زد شما هم زدینش
شما مجازی بچه رو بزنی بعد توقع داری بچه اولتون یاد نگیره

گریه هاش چجوریه یک ریز گریه میکنه؟؟؟

وا چرا زدی بچه رو حتی اگر زده باشه ایشالله که چیزی نمیشه ولی از چشمت دورش نکن دختر منم یکی دو بار کوچیکه رو زده

بعدشم کولیک زیادبعد دوهفتگی میاد

نباید تنها بزاری بچه اول من هفت سالشه بازم بچه رو باهاش تنها نمیزارم میترسم کنجکاو شه دستشو توسرش نبره.بنظرمن باارومی ازش بپرس چکار کرده کجاشوزده نوزادها خیلی حساسن😭

ببرش دکتر اگه فکر میکنی علایم خطر داره،علایم خطر نوزاد، ناتوانی در شیر خوردن بیحالی گریه ی شدید و بیقراری شدید لرزش تب نفس کشیدن تند تر از ۶۰عدد در دقیقه

چک کن ببین جاییش کبود نیست سرشو چک کن ببین ملاجشو فشار نداده دست و پاهاشو تکون بده ببین مشکلی نداره توی دهنشو ببین چیزی بهش نداده بخوره و بچه ی اولتو هم به هیچ عنوان به خاطر این یکی نزن که بدتر لج میکنه بگیرش زبون مثلاً بگو این یه فرشته از طرف خداست که اومده مراقب تو باشه و هر ماه قراره بهت هدیه بده و حتما هر ماه یه چیزی بخر هر چند کوچولو بذار زیر بالشتش که بزرگه بره برداره ذوق کنه ...این قضیه رو حتما جدی بگیر من این کارارو کردم بچه رو بذار تو کریر وقتی میری آشپزخونه با خودت ببرش خوابم باشه بیدار نمیشه گریه ی یک دفعه ای ممکنه نشگونی ضربه ای چیزیش گرفته اون بزرگه هم بچه ست نزنش به شوهرتم چیزی نگو که فکر کنه از وقتی کوچیکه اومده شماها از بزرگه بدتون میاد

باید حواست باشه تنهاشون نزاری بعدم بچه رو حساس نکن فک میکنه کوچیک رو بیشتر دوس داری

اول اینک عزیز اشتباه کردی بچه بزرگ تو زدی چون اونم بچس نمیفهمه چیکارمیکنه
دوم اینک ببرش دکتر چون بچن نمیفهمن حسادت میکنن یا ب خیال خودشون بازی میکنن ببری دکتر دلیلش و بدونی بهتره

۴ ماه اول خیلی مهمه که رابطشونو خوب پایه گذاری کنید
بعد تو میزنیش وقتی هیچی هم ندیدی؟

سوال های مرتبط

مامان آرن💙 مامان آرن💙 روزهای ابتدایی تولد
خانما حوصله ی دردودل دارین🥺
مادرشوهرم اصلا یه آدم دیگ شده از وقتی ک پسرم به دنیا اومده خیلی میره رو مخم بچم نمیتونه سینم رو بگیره نوکش بزرگ و متورم شده اینم هی میاد میگ شیر خودتو بده ببین اینجوری کن اونجوری کن بعد ب دوستم و ابجیم گفته اون عمدا نمیده سینش بزرگه میخواد بمونه خشک شه ها منم گفتم نمیدم دوس ندارم بدم خودم تصمیم میگیرم شیرخشک بخوره یا چی بازم این بشر حیا نداره
دوباره میگ گول بزن بچه رو سینمو بنداز دهنش شیر خشک رو از بغل با قطره بده گفتم این آخرین باره بحث شیر میشه نمیدم تموم شد رفت
اینم بگم من خودمم دوس دارم شیر خودمو بخوره ولی یه اشتباه بزرگ کردم عین یک پشیمونم خواهرشوهرم گفت تو بیمارستان شیرخشک بده زردی نگیره من عین احمقا گفتم باشه قبلش سینمو کم و بیش میگرفت ک دیک بعد اون نگرفت کلاس شیردهی هم ۴روزه میرم سینه هامو انقد ماساژ دادن داره منفجر میشع از درد حال روحیم خوب نیس این مادرشوهرم خیلی رو مخمه با اینکه جوابشو میدم ولی باز از رو نمیده شب زایمانم نفهم ب من میگ انگاری یکیم مونده تو شکمت اخه تو چقدرررر نفهمی زن
مامان سرور مامان سرور روزهای ابتدایی تولد
پارت ۳
بردن اتاق عمل منم اسرار داشتم منو بیهوش کنن درد رو حس نکنم آمدن آمپول ب پشتم زدن اونم یه درد دیگ بود ک خیلی بد بود😢بد اون پاهام کلا بی حس شدن به پارچه انداختن جلو چشام دیگ ندیدم اون بخیه ک قبل خورده بودم رو باز کردن رحمم رو کورتاژ کردن دوباره هم از داخل هم از بیرون تا معقدم بخیه خوردم
لرزش افتاد ب بدنم بخاری وصل بدنم کردن اصلا خوب نمی‌شدم دو کیسه بهم خون زدن 😢 بد تموم شدن منو فرستادن آسیو ۲ روز هم اونجا موندم امروز آمدن دوتا گاز و یه چیز بادکنکی گذاشته بود داخل رحم ک خون ریزی نکنم آمدن در آوردن و سوند مثانه هم دادن بخش😢😢 بلخرع با هزار درد بلا تموم شد دادن بخش گفتم برم ب بچه شیر بدم بچه هم تو شیشه بودنش هر چند به قطره از شیرم نمیاد گفتم مک بزنه میاد بچه هم اصلا مک نزد دیگ آمدم رو تختم طاقت رفت آمد نداشتم ک برم شیر بدم
احتمالا شاید فردا من مرخص شم ولی هنوز بچه معلوم نیس
نمی‌دونم کار خوبی کردم گفتم اینا رو یا ن شاید بعضی هاتون تجربه اولتون باشه زایمان کنین بترسین ولی هر کسی اینجوری نمیشه منم حرف حق اینا گفتم😞 ک چقدر رو این عذاب کشیدم
ولی وقتی بچه تو بغل میگیری یه حس دیکس
خدا تمام دامنای مادرا رو سبز کنه این حس رو ب همه بدع🤲