سلام دخترا. امیدوارم حالتون خوب باشه.
می خواستم شرایط خودمو در روزه داری توصیف کنم ببینم کسی از شما این شرایطو داشته و تصمیمش چی بوده؟

راستش من دیروز روزه گرفتم ولی از ساعت ۱۱ سردرد شدم و ساعت ۲ سردرد شدید بودم. سردم شده بود. انگستای پام یخ کرده بود. ضعف داشتم و دلم می خواست دراز بکشم یه چندباری فقط به خاطر بچه بلند شدم یه کارایی انجام دادم. در نهایت ساعت ۲ و نیم افطار کردم. یه ذره ذره غذا خوردم چون معدم یه جو ی بود نمی تونستم یه دفه غذا بخورم در نتیجه توی وعده های کن افطار کردم تا قند خونم بیاد بالا. و ساعتای ۶-۷ دیگه سردردم به مرور خوب شد.

و اما دیشب.
دیشب آخر شب غذا خوردم. یه معجون از سرمام و شیر و عسل و موز هم درست کردم خوردم. سحری هم مفصل غذا خوردم. دوباره امروز روزه گرفتم. نسبت به دیروز یکم بهتر بودم. اما امروز بازم از ساعت ۱ سردردم شروع شد تا ساعت ۴ که بیشتر شد و به توصیه همسرم روزه مو باز کردم.

خیلی غصه دارم که ۲ ساعت مونده به اذون روزه مو باز کردم ولی خب می دونستم تا افطار بدتر میشم. عذاب وجدان دارم که آیا بقیه هم با این شرایط روزه می گیرن یا نه. پارسالم روزه هامو نگرفتم و حتی قضاشو نگرفتم متاسفانه که خیلی هم از دست خودم ناراحتم. ولی امسالم این دو روز اول نتونستم. فعلا از آی بانو می خوام کاچی سفارش بدم ببینم آیا اون طوری می تونم خودمو تقویت کنم‌

راستی دخترم شیر خودمو می خوره. صبحانه دیروز و امروز مفصل و در چند وعده خورد. اما ناهار هرچی تلاش کردم نخورد و از ناهار به بعد تقریبا فقط شیر خودمو خورد. کلا اینطوری بگم که دخترم غذاخوره ولی وعده های شیرش هم سرجاشه. ینی وقتی شیر بخواد من هرچی بدم دهنش قبول نمی کنه. در روز هم تا اذان مغرب حداقل حداقل ۶ وعده شیر می خوره.

۱۵ پاسخ

زنگ بزن از دفتر مرجعت سوال کن شرایطت و بگو

زمان شیردهی روزه واجب نیست. چرا ضرر به خودتون و بچتون میزنید؟.
چرا وقتی خود خدا گفته واجب نیست میخواین اینکارو انجام بدین؟
اصلا امکان روزه گرفتن با وجود شیردهی نیست

شیر خودتو میدی دیگه درسته؟
وقتی شیر میدی واجب نیست روزه بگیری چرا خودتو اذیت میکنی؟؟؟

عزیزم اولا تاپیک اخرم رو بخون

دوما منم چندسال اینجوری میشدم چون معده عمل کرده بودم ضعیف میشدم اما هروز میگرفتم هروقت دیدم دیگه نمیشه تحمل کرد میخوردم یا یک روز میگرفتم روز بعد نه

حتما وعده سحر افطار مقوی بخور
مغزیجات بخور و سه شیره بخر سحر با اب قاطی کن بخور و بعدش ۵ ۶تا خرما
هرروز اینارو بخور

عزیزم همینایی که اینجا نوشتی زنگ بزن از اینجا بپرس خانوم هم هستن راحت توضیح بده
09640

تا دوسال فکر نمیکنم واجب باشه
البته شنیدم ک نیت کنه بگیره و اگه نتونس اونروز روزشو بخوره
در کل بخاطر شیر بنظرم ضعیف شدی ولی بچه بالای یکساله از مرجعت بپرس
من بچم شیرخشکی گرفتم این دو روزو نمیدونم تا کی بتونم
شیر بادوم بخور

منم دیروز رو روزه گرفتم حالم خوب بود اصلا اذیت نشدم امروز که گرفتم ساعت ۱۱ صبح سردردم شروع شد و فشارم رفت بالا مجبور شدم ساعت ۱ غذا خوردم
دخترمم چون دندون درمیاره اصلا غذا نمیخوره هیچی نمیخوره فقط ۶۰ تا شیر پاستوریزه خورد بقیش شیر خودمو میخوره
منکه دیگه روزه نمیگیرم میترسم حالم خراب بشه تو خونه با بچه تنها چیکار کنم

منم اکثرا این حالات رو دارم موقع روزه گرفتن
البته سردرد شدیدی هم میگیرم

عزیزم وقتی شیر میدی واجب نیست روزه بگیری

شما وقتی سردرد میشی اونم به این شدت نباید روزه بگیری ان شالله سال بعد

باید منیزیم ویتامین سی اولترا بخوری

چون شیردهی دارید روزه نگیرید عزیزم
من روزه میگیرم اصلا شرایط شما رو ندارم عادی فقط لبم خشک میشه نهایت
تازه پسرم شیر میدادم گرفتم چون شیرم کم شد نگرفتم وگرنه حالم بد نمیشد
پارسال هم که حامله بودید بهتون واجب نبوده اصلا و باید فقط کفاره شو امسال بدید

عزیزم نیاز نیس ک ت روزه بگیری اذیت میشی تویی ک شیر میدی قراره ک اذیت بشی روزه واجب نیس بازم از مرجعت بپرس

سردرد به خاطر کم آبی هست؛ سحر سویق عدس و خرما و شرت سکنجبین بخورید

تصویر

ممنون میشم راهنماییم کنین عذاب وجدان ولم نمی کنه.

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۵ ماهگی
«تجربه روزه داری در شیردهی»

سلام و عرض ادب مامانای عزیز. خدا قوت. طاعات و عبادات قبول حق.

خب همون طور که در جریان هستین من روز اول و دوم نتونستم روزه بگیرم و ضعف و سردرد گرفتم. دیروزم خواب موندم و می دونستم بدون سحری نمی تونم.
خلاصه دیروز که روزه نبودم نشستم از منابع مختلف تحقیق کردم و کامنتای دوستانو توی تاپیک قبل خوندم و تصمیم گرفتم طبق توصیه های طب سنتی عمل کنم و دوباره امتحان کنم روزه گرفتن رو. الحمدالله امروز که روز گرفتم حالم بد نشد و فقط یه ساعت آخر یه کوچولو سردرد داشتم و گشنم بود ولی سر خودمو با آماده کردن افطار گرم کردم که یادم بره. مهم ترین نکته های تجربه من اینه که فهمیدم مشکل سردردای من ازینه که من از افطار تا سحر باید چیزای شیرین و همچنین مقوی بخورم مثل خرما عسل شیره انگور و... تا قند خونم در طول روز نیفته. همچنین از افطار تا سحر غذاهای آبدار یا سبزیجات یا دمنوش و شربت بخورم تا آب بدنم حفظ بشه. و در آخر چیزایی که همزمان شیرافزا هستن نیز توی غذاهام باشه تا در طول روز شیرم کم نشه. مثل هویج؛ ماء الشعیر؛ و سرمام (که من پیشنهادش می کنم واقعا)

و اما کارایی که دیشب انجام دادم:

۱ـ سمنو در چند وعده چند قاشق خوردم. جوانه گندمی که در سمنو هست به شدت انرژی زا و قوت دهنده هست. حتی اگه سویق جوانه گندم یا خودم جوانه رو توی غذا بریزید هم خیلی خوبه

۲ـ آخر شب قبل خواب این ترکیب رو خوردم: شیر و عسل و شیره انگور(که کمک به قند خون می کنه) و سرمام(از محصولات آی بانو که شیرافزاست)

۳ـ خرما چند بار خوردم

۴ـ خوردن شربت خاکشیر

۵ـ خوردن سویق عدس موقع سحری که خیلی به حفظ آب بدن در طول روز کمک می کنه و واقعا موقع روزه داری بسیار مفیده.


ادامه👇👇👇
مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۵ ماهگی
تقریبا دو هفته اس دخترم راه افتاده. وقتی به راه رفتنش نگا می کنم خیلی لذت می برم. قند تو دلم آب میشه. هی می گم خدایا شکرت که شیرینی داشتن فرزند رو بهم چشوندی.
هی با ذوق و شوق قدم های زیادی رو می ره بعد تالاپی می افته زمین. ولی دوباره بلند میشه و ادامه می ده. مقصدشم که همیشه جاییه که من هستم.

بعد فکر کردم...
به اینکه می گن عشق مادرانه ما تجلی از عشق خداوند به بنده اش هست. اصلا هروقت می خوان عشق خدا به بنده اش رو مثال بزنن از عشق مادر به فرزندش می گن. از اینکه یه مادر با وجود اذیتای بچه اش هیچ وقت ناراحت نمیشه. صبر می کنه مدارا می کنه منتظر می مونه تا بچه اشتباهشو بذاره کنار. مدارا می کنه با همه سختی ها و تندی ها. چون بچه اشو می شناسه.

خدایا وقتی به فاطمه نگاه کردم دیدم منم توی زندگیم بارها قدم به قدم اومدم سمتت اما باز خوردم زمین.
فاطمه ی من وقتی می خوره زمین دست از تلاش برنمی داره بازم بلند میشه. اما من وقتی خوردم زمین ناشکری کردم قهر کردم؛ وایستادم و حتی یه جاهایی برگشتم به عقب....
اما تو بازم صبر کردی. بازم مثل یه مادر که به بچه اش می گه بیا منتظرم بیا به سمت من... منو دعوت کردی بارها بارها.

خدایا میشه کمکم کنی وقتی زمین خوردم ناامید نشم. میشه کمکم کنی مثل فاطمه که عشق منو حس می کنه و میاد سمتم؛ منم عشقتو بیشتر و بیشتر درک کنم؛ حجاب ها از جلوی چشمم برداشته بشه؛ تاریکی های قلبم با نور وجودت بیشتر و بیشتر بشه تا بتونم قدم های بیشتری به سمتت بردارم.
خدایا میشه کمکم کنی مثل دخترم همیشه مقصدم مشخص باشه. به سمت تو و به سمت کسایی که دوس داری...

ادامه 👇👇👇
مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۵ ماهگی
سلام مامانای گل. امروز داشتم با دوستام که بچه های همسن داریم در مورد چالشایی که با بچه هامون داریم صحبت می کردم و این متنو براشون نوشتم. اینجا هم می فرستم شاید بتونه بهتون کمک کنه.

همه ما وقتی مادر میشیم غصه هامون چند برابر میشه. همیشه اینجا از چالشای مختلفی که مامانا با بچه هاشون دارن می خونم. می دونم چه قدر مریضی بچه غذا نخوردن بچه و مشکلات دیگه ناراحتمون می کنه
اما مطمئنم همش می گذره. و حتی یک ذره هم شک ندارم که در آینده ای نزدیک این مشکلاتی که الان دارین کمرنگ تر میشن. مثلا بچه هامون غذا می خورن خوابشون بهتر میشه و غیره.
اما از اون ورم می دونم باز مشکلات دیگه اضافه میشه.
اصلا پروسه مادری همینه. همش چالش و دغدغه هست. هیچ وقت تموم نمیشه.

برای همین می خوام بگم اگه براتون مقدوره هر از گاهی به ذهنتون استراحت بدید و رها کنید هرچی که هست‌. اگه تونستید کمتر غصه بخورید. بخدا ما خانوما مگه چه قدر توان جسمی روحی داریم که نشخوار فکری هم بهش اضافه بشه. مهم اینه شما تلاشتونو می کنین و پیش خدا شرمنده نیستین که مادری نکردین. من دارم هر روز توی تاپیکا می بینم چه قدر تلاش می کنید و همین مهمه واقعا. اگه تلاشتون‌ جواب نداد دیگه ولش کنید. چون اون بچه هم خودش باید در مسیر رشدش کم کم با همه چیز کنار بیاد و یاد بگیره. اون دغدغه هایی که ما داریم رو تا حدی می فهمه اما تا حد زیادی رو خودش باید تجربه کنه و اصلا خودش نیازای خودشو درک کنه و یاد بگیره چه طوری و در چه زمانی به این نیازاش پاسخ بده نه اینکه طبق میل ما رفتار کنه.