۱۰ پاسخ

الهی عزیزم امیدوارم چیز خاصی نباشه اما درد ساق و تا یه مدتی داری

خدا رحم کرده

اشکال نداره به خیرگذشته موتورهم سرعت نداشتع خداراشکر کوچها همیشه مواظب باش

خوبی الان؟

واییی
بگردم 🥲
خوبی الان عزیزم؟

وای گلی ببخشید🥲نمیدونم چرا با تاپیکات ریسه میرم الان اولش با خنده شروع کردم وسطش حالم گرفته شد.
خوبی؟

الهی عزیزم صدقه بده 😔😔😔خدارحم کرد

خودت خوبی الان عزیزم

چی گفت حالا مردو

یاخدااا چقد خدا رحم کرده🥺🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
مامانا. من از وقتی یادم میاد همیشه درس خوندم از موقه ای که 7 سالم بود تا الان که 30 سالمه. فوق لیسانس حقوق و جرم‌شناسی دارم. دیگه از سال 97 من برا آزمون وکالت میخوندم هر بارم کلی تلاش میکردم متاسفانه هر دفه یه چیزی میشد و من نمیتونستم نمره قبولی کسب کنم بخداقبل بچه دار شدن بعضی روزا بود که من 14 ساعت درس میخوندم. بلاخره بعدش کرونا اومد دخترم به دنیا اومد من برا مدتی اصلا نتونستم بخونم اما بازم نا امید نشدم شبا که دخترم می‌خوابید یه سه ساعتی هرشب مطالعه داشتم و دوباره امتحان دادم و اینبار لب مرز رد شدم اما بازم بیخیال نشدم به همون روش هرشب 3 ساعت میخوندم اما خب مشکلاتم خیلی زیاد بود دخترم تأخیر داشت کلا خیلی خیلی تو فشار بودم از همه چی ناامید بودم حس بازنده ها داشتم فک میکردم همه رویاهام بر باد رفته بماند که با اون همه فشار باز فهمیدم باردارم تو اوج نا امیدی وقتی بود که دوترم دوسال بود هنوز راه نیفتاده بود هیچی نمیخورد با سرنگ غذا می‌ریختم تو حلقش که نمیره از گشنگی. و خیلی چیزای دیگه که نمیشه گفت وقتی فهمیدم باردارم گفتم هر چی که بشه من این بچه رو ميندازم نمیتونستم قبول کنم با اون همه فشاری که روم بود.
بقیشو پایین میزارم چون طولاني شد لایک کنید بالا بمونه
مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۴ سالگی
وقتی بچه دومم رو باردار بود همش به خودم قول میدادم پسر بزرگم رو دعوا نکنم کلا توی این ۴ سال خیلی کم پیش اومده بود دعواش کنم.
الان پسر کوچیکترم یک ماهشه و من خسته ترین مادر دنیام.
شب خوابی کافی ندارم و روز ها مجبورم تمام توانم رو بزارم برای بچه ها و کارهای خونه نمیدونم خسته باعث میشه از کوره در برم یا واقعا حق دارم .
امروز چند بار زدم توی سر خودم برای که عصبانیتم رو سر بچم خالی نکنم.
نمیدونم پماد کالاندولای برادرشو کجای خونه خالی کرده فقط دیدم دیگه چیزی توش نیست.😵‍💫
یه بار دیدم قوطی کبریت رو برداشته و جیوه دوتا کبریت رو خورده🥴
کلی آب ریخته پشت یخچال😅
و.....
نمیدونم حق داشتم عصبی بشم یا نه.
درکل پسرم خیلی عاقل هست و با برادر کوچکترش خیلی خوب کنار اومد .
منو خیلی در میکنه بخاطر اینکه مثل قبل نمیتونم براش وقت بزارم.
ولی خب شیطنت هم داره.
خیلی خوشحالم که اختلاف سنی بچه هام کمه.
ولی خودم گاهی کم میارم.
همش میگم یه روز دلم برای ریخت و پاش و شیطنت های بچه هام تنگ میشه.
ولی گاهی با خودم میگم دیگه هیچوقت ۳۰ ساله نمیشم که بتونم برای خودم وقت بزارم.
انگار خودمو فراموش کردم
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
مامانا دخترم 4 سالشه. تأخیر داره. من از دو سالگی از پوشک گرفتم اما هنوزم باهاش درگیرم خطا زیاد داره اولا فقط جیش یاد گرفته بود بخاطر اینکه یبوست داره نتونستم پی پی رو یادش بدم جیش رو هم گاهی خیلی خوب همکاری میکنه قشنگ میگه گاهیم میبینی انگار اصلا یادش ندادم میریزه تو خودش همش باید خودم حواسم باشه وگرنه میریزه اصلا براش مهمم نیس.. الان چن روزه باز اینطوری شده حواسم نباشه خودشو خیس میکنه خسته شدم بخدا ینی از زندگی نا امید شدم پس کس قراره دختر من خوب بشه کامل دستشوییشو بگه خیلی ناراحتم دلم میخواد فرار کنم برم یه جایی که هیچکس منو نشناسه. هر چقد دلم میخواد فریاد بزنم مشت بکوبم جیغ بزنم. بخدا کم آوردم. خیلی خیلی زیادم آب میخوره جوری که همش باید یه پام دستشویی باشه شبا هر 2 ساعت بیدار میشه یه بطری آب میخوره. پوشک میکنم بماند که اونقد خیس میکنه ازپوشک میریزه بیرون کل زندگیم به گند کشیده میشه. آزمایش قند نوشت براش دکتر خداروشکر مشکلی نداشت گفت فقط عادت به آب خوردن زیاد کرده باید از سرش بندازید چطوری آخه. دم به دیقه آب میخواد منم یه ذره بهش میدم لیوان رو پرت میکنه میگه پرش کن. اگه ندم بهش یه جیغ و دادی را میندازه همسایه ها میریزن سرم خسته شدم. خدایا ازت هیچی نمیخوام فقط دخترم مث بقیه بچه ها باشه دستشوییشو بگه قشنگ حرف بزنه همین. دیگه طاقت ندارم😭😭😭